We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
وین بدهم احلا بیاد گذشته تمیافتادم
ولی اکنون احتاس میکردم بدان اطاق احنیاج دادم و می خواهم از نها بعنوان پناهگاهی جهت فرار از دنیایخادح |ستفاده قو کلم
دنیالیکهاز آنبس برایمن حکمخاه بیکانه ایدا بیدامیکرد و2 نده و بثرهالی که برای خشك کردن بپن میکرد ند بای[ نجادا اشفال مینمود ددست نظید اطاق نشیسن کلبه هائی که پارها دیده بودم ودد آ نجا چندین بچه کوچك زندکی میکردند در ط تعور آن بچه ها دا میدیدم که روی ژمینمیغز یدند و مدای کر به و فربادشان کوشز! آزاد میداد با کوشهای از سرشان باه کرده ویاآد نجشان مجروح شدهبود وازهمه بدتر خودرا بدامانما .رشان ماو رختند و تبانهای نحس ددرهم مثلقیافهمیهو نی کهازدادنخوداکی بری ددیغ شود بخود میگر فتند . ۲ خدای من 7یا واقعا نصیب آمبروزهم چیزی اذ این قماش بود و آیا خانه ادهم تاچندی دیکر چنینوضی_پیدا میکرد ۲
تا این زمان هروقتبیاد دخترمو داشل میافتادم واینکاری بود که بنددت صودت میکرفت ذیرا هميشه ميکوشيدم نام اورا ما ند خاطرهآ اردهنده و نامطبوعیاذفکرم بیرون کنم و برا دد نظرمذنی کبا بیش شبیه خانم پاسکو مجممینمودم . ژ نیدارایهودت درشت و ناهنجارواندامی لاغر و بیقواده با چشمان ی که طبق بیش بینیهای سی کمب چون عقاپی باطراف مینگریست ومواظیت میکرد مبادا جاتی آغشته بکرد دغبار باشد و با خندهای کر یه وقپقههای پرصدا در موقعی که مهمانی درماز لحضورداشت ۰ خددهای که بیننده را مت جر میکرد واذاینکه آمیروذ دچادچنان ژنی شده است متاسف میساخت . و لیاذ آنبس نشدی دد نظرم ببشتر مجم میشد و هر لحظه هم بشکلی درمبآمد . کاهی بصودت ز نیشر ورو بد خو نظم ومولیبیت» بچار که ددددست لاج» منزلداشت و آدم وقتی چشمش باومیافتاد میاختبار سرش دا برمیکردا ند و اتدکی بعد بصورت ز نیلاغر ود نجورور نك پر یده که خوددا درشال کلفتی پیچیده و درصندلی داحتی غنوده بود و دراتیجه ضف ونقاهت دچاد ژودرنجی و کم خلقیشده بود ودوقدم آ نطر نتر یکی ازمستخدمین سر کرمتهیه جوشاانده و بهم آمیختندواهالی برایش بود . .ك لحظه زنیمیانه سال وباتفوذ وموقر» لحظای بمد دختر کیسر بپوا و بیخبال از لولیزهم جوانتر. بدین تر تین دختر عموداشل در نظرمن چندین شخصیت جداکانه و متفاوت بیداکرده بود والبته هريك بیشتر ازدیکری نفرت و اترجار مرانبتبعویش برمی | نکیشت . اودا مپدیدم که آمپروژرا مجبور کردهاست چپاردست دپا ددی ذمین بعزد تا بچهها بر پشتش سوارشو ندو آمبر وزهم در حالیکه و قارو متا نت خوورا اژدست داده است با قسروتنی وملایست مرچه همسرت.میگوید آطاعت ميکند , ولی یاژهم چند لحظه بمد داشلدا میدید م که بیراهن
تافتهای پوشیده ورو بانی بز لفاتش کرهءزده
است وطرء های کیسوانش را با ناژ وعشوه باطراف مییراکندو بالد دبالین میانداژد وچون دختر کی بیتیال وبا تشاط بیاژی مقولست و آمبر وزدرحالیکه به پشتیصندلی خود تکیه داده وتسیاحقانه صو رتش
دااذهم با کرده استحرکات همسرش د! نظارهمیکند . دقتیدد او اسط ماه مه پس ازمدتی انتظاو نامه ای رسیدکه ط ی آن آعبر و ژیر داوم بودا و هسرشتصييم کر فته| تدسراسر تا بستان وا ور بقدری درخود احسباسآرامش و آسودکیخاط رکردم که میخوانتم همان لح فریادی ازخوشحالی بر کتم احتاصیم م در آن موقم ازهیشه دورو تر وخالن ترشده(م و لیددعینحال نبتوانتم خددم دا گول بزنم وآنچه را واقما درقلب خوداحساس
ور 3 0 او نك
میکر دم نادیده وگیم
آهبرولدر نامه
اش نوشته بود و دخترهموی نوراثل هنوز هم کارها
و کرنتاری های ز بادیدارد که با بستی قبلا3 آمدنبا نگلستان با نپا سردصودتی بدهد ازاینجپت ماسرانجام با کمال یمبلی وا ددی اچبار تصیم کر فتیم تایستاترا درهمین جا بانیم بکادهایش رسیدگی کند ازاینکه
ای توالت البته توخودت میتواتیعدس ب مراجمتم را با نگلستان
ن بتعویق انداختهام چقدر نا راحت و
قزر که خه تی که من
نار اضی هستم.من؟ هرچه از دستم برآید می( گنم نارود ترکارها رو براه شود و لیتواتین اینالیا با قوانین ما خیلیفرقدادد وواقعا کار بسیارهشکل و پر ددد سریست که شخص بخواهد بین این دو توافق وهمآهنگی بوجود [ورو تا کنرن با نداده مو جودی یکضرا بغانه بل رح کردهام ولی زیاد او این بابت پشبمان نستم زیرا پولها بمنظو خو بیخرح شده استو بی تتبجه نعواهد ماند. ماغال) داجم توصحبت میکنیمچقدر دام میعواست توهم باینجا میآمدی نا دورهم یاشیم > بقیه نامه نیز مملو اژ پر سشها میور بادهخا ه و «ستخدمین د وضع با و باعچه ها بودوی با همانشور و علاقه همیشگیدد بارهمطالمز بور توضیحات واطلاعاتی خواسته بود ددآن حال بنظرم رسد که اگريك لته فک رکنم اخلان ودءحبه اد کوچکتر ین تغییری کرده است. وانا. دجاز کیان سجا و اشتباهی تارو اشدهام آلیته دقتی اطرافبان و هسایگان دو یا فتند که آمبر و زوهسنرش تا آ خر تایستان. باز تمیکز د ند بیار ملول
و افسرده شدند ,
خاثم پاسکو بالیعند پررمنامی کفت «شاید دضم مزاجی خانم اشلی بزای مسافرت مناست بوده انت>
در پاسعشکفتم < من داجم باین موضوع اطلاعی ندارم . فقط عبر وز در نامه اش نوشته بود که با هسبرش هفته ایرا درو تیز گذداند.۱ + ودرباز کشت هردو بدرد رماتسم دجارخدهانده
آزشنیدن این سغنان قیاقه خانم باسکوددهم رفت وس از لحفظه ای با تعچب و حیرت برسید و روماتیسم ؟ خاش همدوماتییم دارد ؟ واقما چه بدبختیاست ۱ > و[ تکاه بالحنیاندیشنال افزوو «پس اوسن تر از آ تس تکه فک ر میکر دم > : فک وسبلكمفزی؛ تدام اقکارش کرديكموضوع دورمیز ند . من وقتیدوساله بودمژ! توا نممبنلا بر ما تیسمشدوبز و کتر هایم هدا یمن میگنتن د که دد آ نوتم چکو نه ازعدث درو عتیمیکردم . هیینحالاهم کاهی بس از باد ند کیددسرزا نوانماحصاس!ندکی درد میکذم کیان داوم تتها دراینمودد بودکه ینافکادمنو [ نجه از مقزخا تم پاسکومیگذشت تشابهی موجودبود , بدنبال آخرین سغنان پاسکو اژدختر عمو یم داشل تصو پر تاژهای در نظرممجسم کردبد . ی سالغورده راباموهای خاکستری میدید م که حتی اذفرط ناتوانی بر عصامی تکیه زدهاست و[ نوقت اودا در آن لعظا که مشتو ل گلب کاری دد باغ وبلای خود نبود» ذیرا نتوانتمویرا در آن حالت
مجم کنم»مشاهده میکردم درحالیکه کادمیزینشته و باتواصای
خود وو ی کف اطاق میکو بد ودودو برش دا تتی ند و کل ایطالیانی احاطه کردها ند و با ادمشنول بحت و کفتکو پز بان ایتالیانی مباعند
و آمبروزیچازه امر! یزدرحالیکه بردبارو آزام کنارش نشته بود .
میبافتم. داستی چراآمبروزمراچت نکرد تا داشل خوو وخید 9 کند:
ی ی(