Cinema Star (October 1956)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

نزجی: سمرون ۷ ۱ مرد !یتالیائی | نجنانکه افتی خی ور آمدوآدی ۰ سئیوراشلی دوی همن‌صندلی درا ینجامی نشست باخودس‌صحصت میکند ناد گر ور برش آت راتماشا میکرد» زنا تا لیا ی اژ ناله بای آمد وضمن‌عور از حیاط شیرر اچرخاند . جشمان سرك تث بر نر ی هبا تطور بصدف خالی که‌در هبه‌جیز باردیگرساکت وخاموش شد . کودك که تا آن لحظه باجشمانی گرد ومتع حشیه خبره‌شده نود تا بان روی‌زمین خم کرد بدوشرو ع بجمم کر دن تخمپای کل ازمیان سنکپای : رن سرز نش کنان سس »9 3 بر هرآ نك ر کب حباط و رتابتآنها درون استخر نود اورا, کنارد بوار کشدو آ نگاه جارو بی‌ر | که‌در کوشه حباط بود برداشت وشروع برو بیدن کف حیاط تمود . عمل وی موجب شکستن سکوت ستکنء تاد احت کننده فضای حراط شد وشوهرش نز نازژوی م کر خبه بثرمی کفت ۲ یامیل دار یداطاقی راکه سنیوداشلی در [ نجا زند کی رادرود کفت سنید : > ح درحالیکه هنوز دستخوش‌شكه و تردید خر د کنندهای دز اره 7 نچه‌میدیدم و می‌شنیهم بودم بدنبال وی‌براه افتادم‌و از پلکان عر یضی که بسوی‌طبقه فو قا نی منتهی میشد با لار فتم. از اطاقها ئی گذشتیم که‌مبل و نا نبه آن‌نست باطاقهای ذزیرین کمتر و پراکنده‌تر بود وسرانجام باطاقی و اردشدیم که بنجره‌های آن ازطرف شمال خیابان مشجر با درختان سر و بأژمیشد . این‌اطان بسبارساده وعادی ی نود بشتر شباهت باطات راهبان درصومعه‌ای داشت. يك شتخواب ساده آهنی رای جسبیده بدبوارقرارداشت در کنار تعتخواب يك‌سبو» يك نك آبو يك پار او ان د بده‌هیشد. ازروی‌سر شاری يك تا بلوی‌قا لیچه‌ای آویزانبودودرطاتجهکوچکی کهدریکیازدیوادها تعسبه‌شده ود هجسه وچک يازحضرت مر بم‌ددحال داد بده هیشد. 0 برتختخواب نظری انداختم کوج با کیزه وت در : 9 .ودر بالای : بدروی هم‌قرارداشت م ی ع ماه ومحزون کفت « با بان کار پسیار ۸ ۳ 9 بت ی سارضسف و در رد دواف وت ِ ری ی 7 جوز جق ید رد ي ده هو امد شد ووی باید هرچه بشد ی 2 عتتا تختخو آب‌دو با لش بدون‌رو بوش آزار دهنده‌ای بود . ومن‌ازاینکه میدیدم مردی ۳ آن و ترومتدی ‏ وسلامت بدنی دستخوش وت غما تکیدی؛ شده ات یت آمدم و شنیدم که ۲ ازاو بر سیدمودچر اهیچ کدی نکرد ردند ۷ ۰ بااز برس | سا کت یی ها ژد موی ۱ نپا فر باد میکشید و بعشم دد می آمدو 1 نگاه‌مثل چگ , اط نیو زر ح روز 100 و س باعجله و اشلی بحنان وضی دبارشده بو د سر آسییه باطا من | مد و مر اصدا کر د . من در[ موم ور ۳ ۱ حالتی بر بشان و مضطرب ازخوا 7 ۱ یی در تال و #ر هب سا آلي ی الب بز رم و گنتسر ایدم کبر نکش مثل کچ 3 بو ار شده بودوفتی چشما نش بمن‌افتاد کفت «جیوسپ: (وو زر شر حتاا لس ط و کج مرص مد دم ) او هم 1۳ دق لا درحالاحتضار اس ۰ کار ار «دد اه اف أ۱ 1 بث سا ل مس ز دم 3 از ار ۵ ۱ ن اطان سد م ۲ ۰ب که روی تختخو آب افتاده و جشیا نش هنو ز نفسم: ۶ لی نفمش سحتی با لامیاً مد معلو م بو د که درحال خوات : دقایق خر ین را مسگذراند . بلا فاصله بدثبال د کثر فرستاد یم و ۱ افسوس که کار از کار گذشته بو 3 سسمو ز اشلی‌د بکر ۱ بت است از آن خو اب دار تسا ز بر | ار 1 اعظات که اوراد یدم بخال احتضار افتاده بو دو نفس های وایسین را می شید ۱ تکیك تسس شمعد [ ثها را دشن کردم : دعتی راهبه ها بدرون اطاق آمدند ومن نیز بدنبال آنان‌آمده و باردیکر نظری بصورت سنیور اشلی انداختم . از آن دنج و شکنه 0 دقایق | خر ین دیکر اثری بجا تمانده وقیافه وی حالتی آدامش بخش بدا کرده بود . کش شما در آن لحظه حور داشتید و می توا نبتید صور نش را سیاید» , دز اینمو قم چشمان جوسپ برازاشك شد . من‌دیده ازچپره وی بر کر فتم‌و بار دیکر متوجه تختخواب, خالی‌شدم . ددآن ۱ احخله هیچ غمی در دلم احساس تمیکر دم ۱ حالت کیجی و بر یشا نی‌خاطر ۱ مرا ترك کرده بودومن تبدیل بأدمی او برسیدم وهعصو دت ازد نج و شکنحجها بکه بدان اشاره کر دی چه نود 0 و غرضم آن زجرو نارداحتی عجیبی بود که دردقا یق‌شدت یافتن تب برسنیور اشلی عارش میشد . دررزوهای آخرمن سه‌بار مجبور . . شدم اورا درروی تختغواب نگپدادم تاحالت تشنج وی بر طرف ‏ شودواین مواقعی بود که‌وی در آ تش نب مسسو حت دردو ر نجی‌شدیداز 1 درونو برا آذار میداد ی ۱ زجرو نشنج وی‌دستخوش ضعف و تا توا نی‌شد بدی میگردید . وی بیشتر آزهمه ازاین فست دم ۱ سرد #۰ خشكث و خو نسرد شد ه بودم , از ۱ ان 5 در اینموقع و ی‌دسنش ر۱ روی‌شکنش گذاشت و آ را اندکی ‏ فشار داده‌دو باده بغن آمد « بلی وی آذاین قسمت بسیاد دیبرد. و و فتی‌هم ور و تخفیف می یا فت و حا لش ند کی بهتر میشد 0 و کیج ببروی تختجعو تختخوات میافتاد دستخو ش ۳ (زایت 5 و بخودی میشد , سنیور باور کنید که حالات بسیاز اسف انکیژ و9 ۱ (8 و متاتن بودم » # ۰ 3 من ازآن اطایخا ی که‌چون کوری‌سردو هر اسذاك بود یس ۱ ج. و صب هزم نما دیس ی ۳ 2 ۹ #۳, ۳1 تا درد 0