Cinema Star (November 1956)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

اه لعظه ندائی بمنهیگفت که آمبروز دد آن رهم جان ۱ ز بد کی اصلادد آن اطاق و آن‌خا+ وددسر ژمین ابتاایا ۰ ن خر بن ! با تعاق‌داشت زر و4 او د گر درممان تمه هآ ۱ ۳9 2 رن مادر یش جولان میداد و در باغ ی که آ ترا ار و.یشه ۵ و 7 ی ودرحالت؟» سید ای امواح‌دد یا بگوخش شش 8 ازهر جوز ماه وب 3 2۳ 1 رام از کیسا برون آمدم و بسوی هیدان رو ان‌شدم و در هل که بکنید وسئو نهایعظلیم وشامخ کلیسا که سر بسویآسبان رن برافر اشته بود میشگر بستم برای او لث بار همچناته بس‌ازو ارد بات سیعت وجانگداذ دوحی شعس بکیاده نود مد در ۳ بباد آو ددم که آ نر و ز ام لا چیتری دور ده‌ام باددیگر حو از جات مر ان و فقدان آمبر و زءز یزم سویز ندکی‌و ی ۳ متوجه قد اه ب ای‌صرف غفا پیدا نکر دم هو نا ارموردن فذا منصرف شدم و بجستحوی آنه دینالدی بر آمدم . 0 0 بناادی را 3 هد مت و داب و لت 41 بر ای هر روی ۳ 2 1 اورا ۳ خانه درینالدی درساحل چپ رو دغا 4 نوواقم « شد ه بودو برای‌دسیدن بدان من‌آذدوی‌پلی که‌چندقدم‌بائین تر از مسافر خانه معل اقامتم بردوی‌رودخانه فرارداشت عبور نمودم , محوطه‌ای که منولر بنا لدی در آن‌و اقم ود تاریکتر و بی سرو صدا نر از میدان مر کزی فلودانس بود . اشخاص ننددت. در آن [ءدورفت سکن وود " درهای مثاذل بته بود و کر کره نجره‌ها نیز هیچکدام باز نبود . ۱ خیا با نی که بمنزل ر نالدی منتهی‌ميشد بقدری ساکت و آرام بود که مدای کامپای من بردوی‌سنك فرش کف آن در فضا طئین‌میا نداغت سرانجام بمتزل مورد نظر رسیدم وزنك دا بصدا ۳ پس ازلحظه‌ای پیشخدمتی دددا باز کرد و بدون [ که‌از مقصو دم‌جو با و بلدغو ل دعوت نمود و خودش جلوافتاد , از بلکان بالار فت و از راهر و لی‌عبور کرده مقابل‌دری ایستاد . چندطر به ای بدر تواخت و آنگاه‌سرا بدرون داهئمالی کرد . وفتی‌و ارد شدم نور زباد داغل مق چشما زمر | خوره کر د و لحظه ای بعدمتو جه‌شدم مر دید ود ی صندلی نار هیز بالای اطای تشسته است و به انبوه کاغذهالی که جلو بش انیا ۵ شته شد برد دسید کی هم کند دود فتی چسمش بعن افتادازجایش بر : بهور آم هر دق یی , اوازمنا و د آتر برا ۳3 می ءود . صودتی بریده رئك داشت ود نی ۱ 2 و کشیده *اش‌در نعستین نظر جاب توجه‌میکر د , درقیافه و طرز ۰ ای بو ار و بی‌اعتنا ای خو [ نده مرشد وحالت کسی / کبرای اسق‌ها و دینش هبچگونه تر جمی‌دددلاحساس 7 ند و ای نگاومن ی همه‌متو جه چشمپای‌وی بود . چشمانی » وناند ی و لحظه د یدادمن با یرقی‌حاکی از آشنالید دشن ۲ تق ان برن آشنالی ی ۳۹ ی «سئیورر ینالدی؛ ۲ اسممن م ات یلپ ای ۰« ۳ ۹ ح ۱ 5 خاسیت و دید ؟ا اش تک 0: ۳-7 یر در مرت نش ی 1 در ی با ی کید 1 زو رت اوداباد قت و ک چاو ۳ رز تجب شاه !دز نطو رپس : حلجت ۳4 محوس نبود و ۷ ‌ 2 ۰ 1 ۳۹ تاک کی 1 5 ۱ 3 ۱ 2 1 موز .۳ 7 4 تن ۲ : ف 9 7 »یبن از [ عدن‌شما بفلور ات اسلام ی نداشتم ۳۹ کمانته ار دهانو ی -ارح ف سباز شیر ده ی با من چنینر سبد که وی جون در .عاامه بژ بانا نکلیسی تسلط کاای بداذت فصو صا نطو زر بادقت مر ده شمر دهصس »کرد اد افیتد وا اژاو د سمدم و ] یادا ی « ن که فستم6۱ در پاسخ کقت‌« کمان *پکم و | نم حدسل بر ی 4 ستی سا ۳قای آبر و زاشلی داد ید ۱ یتید! »> آیاشما سر عمو پا برادر زاده ایتان «یسرعمو ووارث آبثان‌هستم رنالدی تلمی در مبان اتگنتانش گرفت و شروع بنواختن دوی‌میز نود چنانکه گفتی می‌خواست خودتش اسر کرم کند بااضطرات خاطرشر | از من بوشیده‌دار د. « من به و یلای سا نگالنی‌سری‌زده‌ام وداطاقید! که آ عبر وذاشلی ور ] تسا وفات افته است د بده ام کت وراهنمالی جیوسب بیتخدمت و یلاخیلی سودمتد و «عدم بو د ۱ او کله چز ر لبات‌آمر را کر دوددهم آخر نشانی شمارا من‌داد > بر ای‌من تعر یف نمیدانم چنین تصور میکردم یاو اتعادر آن‌لحظه آن جشمان سیاه نا فذد اقبادی بوشاند. # و یرت اه بت 0 و چند ساعت بیش نیت از بعداز ظیر امروز وادد این ۰ شهر شدم|م» «همین امروزوارد شده‌اید » بس‌دختر عمویتاند اشل شمارا ندیده است» : بس از بیان این جملات دستهای در نالد ی که ند رز ۲ قلم‌دا دوی‌میز میزد آرام گر فت. 2 ه» دتعدمت و بلا من اطلا ع داد که وید و ز سداز تدفن جنازه فلوراتس دا ترك کرده‌است» « بلی ؛ وی و لا را همانمو تم ترك گفت و لی از قلورانس در و ن نر فت 4. ِ‌‌ و[ با هو ز هم در همین‌شهر است؟۲» 7 ۱ و نه » نه » اواکون دفته است . ضمناً ازسن و اه ی و بلار ۱ باجازه د هم و با درصو رکه مناس بدا تم نفر و شم > لجن‌وی‌در آن لعظات سارخعك رز ننده ,بو د وحتان».2 د که هر جز . از اطلاعاتی را که می‌خو است بمن هه هیزعت ۱ می‌سدجبد و سمت و سنگین عیکر د و [ نگاه بر ژ بان جاری اند 3 7 ِ‌ ازاو بر سید م و1 میدا نید اواکنون کهاست» + . ۳ «فتأمفا نه رد این باره اطلاعی ندادم کنتس بطور ناکها تیٍ هون ۲ ثر كت کفت وی تلا هبعگو نه تصیمی دداین موود : , فقط بسن کات هر وقت در جای ثاتی یم شود ی و نوشت» ۱ 1 وشاید هم| کنون نزدتنی چندازدوستانش یی ۳13 وشاید ؛ و لی من مور تمیکم چنین باشد» ار نپدا نم چرا در آن موقم این‌فکر بعاظرم سید که و ما نر وز بار و ذفیل | وه است و 2 َوی از فلودانس اطلاعات سکتری دارد که اه بگو ید .] تگاه باه کفتم دسنیور دینالی » شما دو شك که شتیدان ی یز سر ی جر 2۷ و 7 وش ۵ ده ام دا مج ول ح ک ۳