Cinema Star (November 1956)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

فرشتاشفاد! واشل عزدوه... ار خاش د ومورید تزحی,: مروت پاردیگر آمبروز را باغودمییافتم ولی وی دیگر دج نمیبرد وعذاب لمیکشید . چنین بنظر میرصید که وی هر گز به ابتالیا و قلورانس ترفته است ۰ بلکه‌دروطن‌و درخان‌خود و در میان ووستان وعز یزان خودچشم‌اززندکی فرو بته است و هماکنون دد کوشه‌ای از آرامگاه خانوادگی‌دد کناد مزارپدر و مادد و سایر بستگان خود بغوابابدی فرورفته است . در آن لحظه غم واندوهمن بِآن | ندازه بود که‌میتوانستم بر آن‌فائق آیم . البته هنوز هم غمگیت وانسرده خاطر بودم و ای آن‌فم‌واندوهدیکر برای»ن صورتداجمه و بدیغتی جبر ان ناپذیری نداشت . من باردیکر بجالی که بدان‌متعلق بودم باژ گشته بودم وخودم رادرخا نه خود ودرمیان بستگان و نزدیکا تم در امن‌وامان احساس‌میکردم ودیگر ازتنهائی‌وفر بت‌دنج نسبردم ازمنزل بیر دن‌دفتم و بدرون کشتز ارها شدم . زادعین سر کرم دروی کشتر ارها بودند . دسته‌های گندم‌وجو دروشده‌را در گادی ها وعرابه‌ها بادمیکرد ند . و قتیچششان بمن‌افتاد دست از کار کشید ندو من بایك يك 7 نانصحبت کردم . «بیلی‌دو > سالخورده که سالبا بود ازوفتی که بیادداشتم کشتزار بارتن را دراجاره‌داشت دقتی‌چشش بسن انتاد باحالتیآمیخته بااحتر ام و خضوعو خشوع‌سلام کرد و ذن د دخترش که‌بپمراه سایرزادعین درمزرعه کاربیکردند با احترام و تعظیم ورود مرا استقبال کردند . بیلی‌رو گنت داد باب دل‌مابرای شما خیلی تنك شده بود وهر لدظه انتظار باز گذت شماداداشتیم. الیته لازم بودما تا باز کشت شا دروی خر عنهادا شرو ع نکنهمولی چون مدتی کذشت و از آمد نیان خبری نشدصلاح ندا ن تیم بیش از | ین دست نگهدادیم> یکسال پش‌منهم نظیرسایر ین آستینم‌را بالامیز دم ودددددی خرمن‌و باد کردن کاد یبا بادسته‌های کندم و جو كمك میکردم و لی‌دد آن لحظه متوجه شدم که دیگر درشانم نیست چنان کاری بکنم‌وعمل من موچب تمجب وحیرت زادعین خو اهدشد . زیرا درهر صودت‌من‌در مقام ای آمبررز برای آ نان‌مقام ار باب‌وصاحب ملك‌را بیدا کرده بودم ۰ درجواب دی کفتم‌«من‌خیلی خوشحالم که‌باردیکر بخانه باز بسیار تاثر آورو اندوهناکو بود . و لی‌حالاما پاید کارها دا بپمان ریب که‌دستور و اراده‌اد بود ادامه‌دهیم» وی درپاسخ سری فرود آددد وبا حسالتی احترام آمیز ش ماند . ۱ چندلحظه دیگر درنجا توقف کردمو باذادعین‌صحبت سودم ه سکهارا صدا کرده بسویتزل رهسپارشدم, « بلی‌دو>۲ نقدر را نش گفت که بار که ۶ نمی ! بشت‌سر خود دگر یستم . کار یهای| نباشته از کندمو جو فررری ۳ ه‌ها واسبهاکه برای -رکت بیتابی میکرد ند مان ۳ بالکه م کوچك ابر تا بلوی‌نقاشی بسادژیبا و تماشالی وجود[ور [ رت و در 9 زیر آخر ین آشعه خورشید توده‌های کندم و جو ون غرم ازماد ۰ در کری میکرد . ددیا بسیاد آ بی بودو در قستهالیکه جلره آب ۱ ب دوی ظرر ستکپای‌ساحلی‌دا پوشانیده بود دنکی ادغوانی داشت منظر مه رتست بحد اعلای خو دمیر سید قا مارا ۱ ماده‌حر کت‌شده بود ند. [ نهارو بجا نب مشرق‌قر اد کر فته بووز ٍِِ ۳ استفاده از بادشرقی بسوی‌در بارهسپارشو ند .وقتی بخانه ۳ شده بودو فقط باد نمای بالای‌برج ساعت‌هنوز اندکی دوش ]رام در امتدادچمن پیشد فتم تا بخا نو اردشوم , 1 کره کرد پنجرهها باز بودزیرا سی کب تاآ دوقع به پشهدین) ۱ دستور نداده بودآنهادا ببندند ۰ منظره پنجره‌هام درآ نات ی کر کرء‌ها باز بودو پرده‌ها از یشتآ نها بنرمی تکان‌میخورد در نظر من 1 حالت خوشایندوزیبالی داشت . در آن‌احظات فکر اینکه بتماماطان ۱ کشترارهاو بادك قراد داشت دسیدم اندکی توقف کروم ا دبه رین ۲ ۱ ح های پشت آن بنجره‌ها آشنالی دادم بر ایم آد امش بعشو داپذ بر بور. ازسوداخهای بغادی بر فر از شیر و انی‌ستون دود ببوا متصاعدبور , دن‌سك موردعلاقه من که در [ ندوقع پیرو از کار افتادهبودبا سایسر سکهای جوانتر دوی شنهای زير پنجره کتا بخانه آدمیده بودند و دقتی چش‌شان بمن‌افتاد شرو ع بدم‌تکان‌دادن نمود ند نا کپان بدون اینکه اداده‌ای کرده‌باشم فکری باصراحت و روشنی‌درمفزم بدید [ مدفکری که بر ای نخستین باد پساز اطلاغ برمرك آمبروذ برایم پیش آمده‌بود : فکراینکه‌هرچه در اطراف خودی نکرم متعلق بنهودم میباشدو جزمن کسی دیگر مالك آن‌نیست ۰ دلاذ نخواهد بوددر تملك آن با کسی‌شر کت داشته باشم ۰دیوارها؛ پنچره‌ها؛ پشت یام»ساعت‌روی برج که‌درهنگام نزد يك شد نم بمنرل باصدای ز نك ساعت هفت‌رااعلام نمودو [ نچه‌درون».ارت‌ودد اطراف [ نست‌متعلق بمن‌میباشدومن تنها مالك دصاحب نها هستم ۰ چمنز ادزیر پا‌من ۱ درختا تیکه در اطراف من‌قر ار داشتند » تبه‌های واقع‌دد پشت‌سرم؛ مرغز ادها : بیشه‌ها وحتیز نان‌و مردا نیکه در کشتر ارپا لین پاركمشفول کار بودند همه‌جزو میراثمن»حسوب میشده بین تعلق‌داشت « بدرون خانه رفتم ودرکنابغانه ایستادم درحالیکه پشتم ب ۱ بعاری و دستها یم‌دد جيبهايم بود . بدنبال‌من سکها نیز بحمب معبول ‏ . وارد شدند ودر کنار پاهایم روزی زمین آرام کر فتند , سکب ۱ بدرون آمدتا بدا ند آیا باد لینکنون کاری دارم که روز بعد انجام‌دهد , ]با مایلم که وی کالکه‌دا حاضر نماید پااسب ».خصوص مر اذین کند , پاوکنتم که فردا صبح خودم پس‌ازصرف‌صبعانه و لینگنون داخواه . دید ودستورات لازم دا بوی‌خواهم داد واضافه کردم که مایلم بمب معمول دروقت هرروزی مرا ا(خواب پدارکند . سیب ۳ ۱ فرود آورده گنت «خیلی: غرب آنا» دآنگاه اطان‌دا ترك کلت, آن‌طرز جواب‌دادن دیرون‌دفتن سی کب ازاطان برایمن ددذن ساخت که دیگر آقای فیلیپ بعنوان برادرژاده ار باب در نظر ۳ وجود خارجی ندارد ورسما باخود ار باب سرو کاز داردوهمان احشرام و وضمدسبیرا درمودد دفتار پامن‌رهایت میکند , این‌جریان دد 3 احساس عجیبی پدیدآورده بود . هم‌مرا فردتن ونتواضع میساخث دمم درعین حال بطود بسابقه‌ای مفرورم مپنمود . دد توانالی واعتماد بنفس دیکنوع عظبت و بزر کی‌میکردم که 2 برایم تاختاس بر احاوس درا نم ۱۳ 9 ات