Cinema Star (November 1956)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

ر دوبن۲نچانپوجود آمدکه سگن‌بود در ری وساحب ۳ درسمت ععاو نت خدمت کرده باشد و[ نگاه‌ستقیما ناهها ب 2 و فرما ندهی‌هنگی شود بوجودآید. ولی اکر برای آن ۳ دب و پیش میآمد که پس ازاندك زعاتدی کار بااک را هه خود واگذاد کند برای من هیچگاه چنین زر ما ندهی ات درعقام خود باقی‌میها ندم وتا عمرداشتم‌از آن بمیشد س و میشدم . در آن لحظه که در کنا بغانه جلوی بغادی بودم وواقعیت احساس خوددا بردسی میکردم‌چنان تال رود بر وجودم عادض شدکه تا[ نزمان برایم سابقه ود ی وبی از آن لیز باچنان وشحالی وسرود با آن کیفیت آشنالی ۳ آن‌حاات نظیرهمه احساساتی بود که معمولا بطور |اختاس بر 1 بدید میا بد و بطود نا کهانی نیز ناپدید میشود . نشف با ۳2 واطبینان خاطرلذت بخش ناشی از آن احساسات بی ۳ خیلی زود بیستر دفتم و بدون‌اینکه یکبادهم خوابی پینم ثا بح استراحت کر دم. فردای ۲ نروذیدد تعمیدیم نيك کندال بهمراه لوئیز دخترش پدیداد من آمد ند . چون آعبروذ» هیچ قوم وخویش نردیکی نداشت 0 ازمیالفی که به‌سی کمب وسایر خدمتکاران و اعاناتی که به کلبا وتنی چند ازمستمندان و یتبمان بخشیده بود بقیه ثرونشاعم آزاموال واملاك یمن‌رسیده بود لو یز جهت هواخوری وقدم زدن به باغرفت ووقتی‌من و نيك گندال‌دداطاق تنهاما ندیم وی متن وصیتنامه را برایم خواند . بسا اینکه وصیتنامه بالفاتو اصطلاحات حقوتی نوشنه شده بود و لی مضعون آن بیارساده وسرراعت بود نقط يك نکنه در آن وجودداشت که من‌قبلا بیش بینی آنرا تکرده بودم . رینالدی راست میگفت ذیرا نيك کندال دا آمیروز بنوان قیم و صر پرست من تمه ین کرده بوده وتا موقبگه بیست و ینجساله نمیشدم صاحب اختیار اموالو املاك مودو ثی خود نبودم. نيك کندال عینکش‌دا اذ چشمانش بر کرفت وود[ نسال که ومیتنام» دا بدست من میداد تا خودم یکباردیگر آنرا بخوان مگفت «آبروز دقیده داشت که‌هیچ جوانی تا زمانیکه بیست وینج ساله نشده باشد تمیتواند خوب وبد خود دا بعوبی نمیزدهد . میگفت ممکنست پسرجوان بعادت یدی معتاد شده باشد متلابثروب‌خوردن وقبار بازی و یا آميزش با زنان کر فتار شده باشد . دراینصورت قید اینکه تا بیست و پنجالکی‌حق تصرف مستقیم درتمام اموا لش را نداشته باشد شرط احتباطدات وقتی شا هنوز دردانشکده بودیدآعبروز بکك من این وصیتنامه را تنظیم کرد وبا اینکه درآ نموتع‌هردوی ما میدا نتیم که شما تا[ نز مان هیچکو نه اعتیاد نادوائی نداشته اید آمبردزترجیح‌دا که ماده مر بوط پادامه سر پرستی تا بیست و بت کت مالگی درومیتامه گنج نده شود . «دی همیشه میگفت‌این موضوع برای فبلیپ ضردی نداردو اورا دادارمی کند دعایت احتیاط دا بنماید درهرصودت هرچه هت همیزس دنمی توان اکنون در آن تفییری داد » ازآ نگذشته اشکالی‌دم ندارد فقط داهشآ"نست که تا مدتی‌شما بر ای‌منغادج شغص ود و نکهداری املاك هرچه پول لازم دارید ازمن دریافت کنید نکه تساکنون چذین میکرده‌اید . این وضم تاهفت ماه دیگر خواهد داشت . تادیخ تولد شما درماهآوریل است .بنطور آنگاه پالعن سرذنشآمیز یگنت کردی . دد ۲ سوق آمپرو زتاژءه از کفورد پا گشته بود . نو ینی ترا .یگرفت تاگر به اث دا در آودد وبا اين»ملهروعدای ماددت دا بلند مبکرد . هما روز با پدرت بقایقرانی رفتند وساعتها ارو زدن متذول بودند و وقتی بسا گشتند هردو سرا با خیس دده بوداد . فیلیپ » آیا ازفقدان پدر ومادرت۶سه خورده‌ای؟ من‌هیشه فکر می کر دم پانبودن مادر» زندکی چقدر بتوسخت ودتواد می شت» دنه» من هیچگاه نقدان پدرومادرم را احاس تکردم زیرا هیجوقت بکسی‌جز آمبر و زعلاقمند نشدم‌ووی همیشه برای من‌حکم یدود ومادرد اسوزی را داخت » «این‌دضم چندان لطفی‌ندارد . من بار ها در این باده با آمبروز صحبت می کردمدلی دی‌هیچگاء بسغانم کرش تمیداد لازم بود بفراز آعبروز کسد یگری نیز در نگم‌داری‌و پرورش تو دخالت داشته باش . مستقدمه‌ای » آشنای‌دوری یاه ر کس دیگری که میسر میشد . تو بزرك‌شده‌ای بدون اینکه باژ نان‌هیچگونه آشنالی پیدا کرده باشی واکر قرادباشد روزی ازدواح کنی‌دفتاد توباهسرت‌برای‌وی دنع مشکل و دشواری دا بوجود خواهدآورد . من آمروزداچع به همین+وضوع بااوژز صحبت میکردم > در این‌موتم‌دی نا کهان صحیتش‌دا تط کرد وباوذمی که نا داحتی‌ویرا مرساند سکوت اختیاد کرد چنانکه گفتی بیش از [نجه میخواست سخن کفته بود . کفتم «اشکالی ندارو وقتیءوقمش برسدو من ازدواج کثم و این‌موضوع ابته بعید بنظر میرسد همسرم بهمه کارها دسیدکی‌خواهد کرد و تعو اه د گذا اینکونه مشکلات موجب ناراحتیمن گر ددتصور میکنم من بیش از[ نچه بایدبا آمیر و زشباهت‌دارموحالامیدا نما زدواج ‏ باید چه‌بروزکار او آورده باشد 9 در تسیدی‌من ساکت بود . آنگاه من‌جریان باژدید اژ و یلای‌سانکالتیوملاتاتم‌دا بادینالدی برایش تبری فکردم اوهم در مقا بل نامهایراکه آن رد ایتالیالی بر یش نوشته بود بسن تشان‌واد . لن نامه عینا همانطور بود که‌من حدس میزدم ضن آن با کلماتی خعت و دسبی وخای با آب و تاب ماجرای بیماری آمبروز ثرح داده شده بود . ضمنا دیا لدی‌شمه‌ای هم از تاسف و تاثر شدیدخود و ضر به نا گوار ی که‌دد نتبجه آن‌مرك نا کوانی بر خانم آشلی فرو و [: و عیده وی کرده‌بود . وقتی قرائت‌نامه را تمام کردم بپدر تعمیدیم کفتم و واقما عجب غمواندره التیام ناپذیری ! این‌ژن بلافاصله روژ بعد 1 عراعم تدفین جتاژه ما ند دزدی دیلادا ترك میکند وتیام مایملك آعبر وز دانیز باخود میبرد. فقط کلاء آمبر وز رایادی میرود پیرد و آترا جامیگذارد دآنوم بدون‌خك بشاطرای نکه کلاه پازه کپنه‌شده بود ودیکر ارزشی تداختع ۱ پدد تعیدیم سرفه‌ای کرد و ابروان پر بشتش دهم و ۳۹ ی النامایشیر بردل آن زن باقی گذاشته بود اضانه . «ثیلیب ۰ تومطنا چشت بیآن چندتکه کناب 3 اکرهمینطود است پس‌اصلا فکرش راهم نکن +آن‌کتایها و ل لها چیز یس ت که از آعبروز بهسرش رسیده‌است» ۱ ۱ آبا م3