We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
۲
ررژ کلبا
ابسن دوز
| اموه هی ؟
و رای نودجای بناهی پیداهی کره |
۳ م سیتدد جعبوجوسن بود
,اور بک4 همه دد ار
کلبساجای کر فقاد
فعالیت های
اوددهرداب 2 دراین مبان|ثری اذدا نی» دیده لمشد -ومات۱بس3آ لی» کجاست؟ مات تگاهی بدورخودا نداغت و ووز درسرداب دابا کردقدم بیاظ کنداغت ورف اباد خروع بدویدن کرد . <آنی»در حیاط| تباد | بستاده بودوذ نبیلیحاوی
ندبچه گر به بدست داشت.
-]آنی... نی ... چرا تمی آئی ٩ ... مگرمتوجه |نقلاب خدا ستی اهمینموقم توده ابرعظیمی در آ-.ان و بالای-ر [ نبا بحر کتدر آمد , ماتدیکر معطل شد . آ نی دا بغل زده پسرداب برد .
بساز مدتی طوفان[رامشد وخورشید|ززیر ابر بیرون [مدو اسان صافو نیلی دنك کردبد مثل این بوه کهاصلا چیزی اتفاق پنتاد» .
ت
دفتار مات » باعت جلب محبت واعنماد «پس» کردید, بطودیکه ساذ هسال باوپیشنهاد کرد که باهم به جشنی کهدرمدرسه محله
بر کز اد میشد ؟ برو ند ,
: «بس> بیاندازه ژیباو تودل
بردشده بود . لبخند مسرت آمیز
لت داشت , ساان مدرسه مملو
اا جمیت بود.< اوری»درمیان +
دیده میشد ومثلهميشه سمیداشت
2 ماتدا بیاژادد اما ومات 939ادگ می کرد و یواست که ۰ خودهزش دا ناراحت کند. ومات»
#۴ آوددن چیزی بسرایوبس» ۳ دنت ۰ بیلیزادع سابقرکه بنامشآشتالی دادیم و
فقط يك جرعه ... نترس عادت گذشته بر نمی گردد
بابانقط پك کیلاس . چقدر سفت فبتنم ترا
یکیری ۳ نمیخواهی بعودی . میترسی ابن يك کیلاس باعت بشه 4۲ دومر تبه مشرو بخودی دا السر بگیری بالاخره ۲ نقدر حرفبای جوراجور ژدنه که مات را مجبور بآ شامیدن کردند ... هررلحظه بر کرمی مجلس جشنافزوده ءبشد هر کسی در کوشهای مشفول بود توایموسیقی همهجأرابر کرده بود مات هنکامی که موزيك برایبار دوم شروع_ پئواختن «تانگوئی» نود ؛ دست ویس» داگرفت و دود از چشم هبه به انتپای سالن و پشت آودهایازمیز و صندلی برد, سغت درآ غوششکشید و اب بر لبش کذاشت و حر بصانه شر و ع پوسید نش کرد.«س» همهما نط و ر باحرارت پاسخ بوسهههایش رامیداد و تلافی نه سال تتپائی داددمی آورد ۱ هنوز چنهلحظه لبود بکد بکر دا می بوسید ند که ناکهان <بس» خووش را عق کشید وکفت : مات ! مشروبخوردهای* فقط ی كکیلاس آ نهم بز ود و بط رف« بس» دقت « _ ه» جلو ثیا... اوه مات ۱ نگر می کرد مکه دیکر هرک لب
بمگروب نهسیذتسی افوس صد
|فسوس .«.
> تگاه کن <بس» ! يك کیلاس
ایندلیل نمیشود کهدو باره مغر وب خوادید۱ از سر بگیرم ,
هیته همین حرفها را می ز نی .
مات که داشت کم کم عصبا نی میشد کفت
-بله ... آنموقعهاکهاحدق بودم وچیزی حرم نمیشد. بپانههالی از این قبل میا وردم اما حالا که ]نود نفهم یستم ۱
سبیأرخوب. با بر یم .هر چه
لذت بردیم کافیست . هجونی تاژه مجل سکرم شده .کج بریم .
دلی اس »درك تکردو برخت کنی دفت و کیف و پالتو و کلاهش دابرداشت واذ ددبردن دفت . ماتهم دنبال او ۰ لودی درحیاط | بستاده بود . مات که خیلی ار اوحرف شنیده بود ؛ با اوقات تلغی فراوانی که داشت دیکدر توانست تاب عصل هیکلشداهم ببآودد ۰ وادچون یکی|ژمهمانان را دست|نداخته بود و سر بسرش م ی گذاشت
+ مات بسویشدفت و کفت» که دست |ذاینحر کات بر دارد. لیکن لوری توجهی باو تنمود و بمنلك کو ی خودش ادامهداد. مات که بههیچوجه قادد بکنترل|عصاب نبود» بوی لودی حمله برد و یقه ال راچسید :
تیاممردها ازسا اند قص بیرون آمده و بتباشا ایستاده بودند , دبس» هم دراینکیروداد سواد
شین نورد شوهرش شدا ت
۳ سر «دنت» (اسم ساه) اودابه
2 لوعو نتن > برده باشد
مات جملهاش دعام نکرو ؛ ذیرا اذفکراینکه آنیصسکن است به این ناحیه ر فته باشد مو پراندامش + «اکومو نتن» ناحیه ای بود کوهستانی بر ازجاههای ی ق که کودی بعضیاز 7 نهابه مد متر نیز میرسبد
داست میشد
هه بجتجو پرداختند. باب پسرجف تکهای از ژکت <دآی» داتزديك ناحیه مز بودپیدا کرم . مات و دآنی» قدم محوطه کوهستانی کذ|شتند . آثی درهمان حوالنی اد سر آشیب بث ره خطر دات به بوتهای آویزانبود دلی آ نها اودا :یدیدند. درآن کوهستان مخوف ؛ وبس» بتش کلویشداگرخت ود : کشت ۳ ۱۱ همهاش تفصیر مین است . همیشه بکهنده بودهام دام سمی گر ده|م بر احساساتم دهنه_بز نم و
نگذادم دیکران حتی اولاد ۹-9 بی با ۵ بمی ند .
مات ملاست دبسو دا در ۰ آفوش کشید و کفت : پ
خواهش می کم .گربه. زادی نکن . کذشته کذشته , ۲ ینده پاید بود , تصیمدادم باددیکر بیاید دتبال پول برو: آ ی دا بوسیله یکی از اطبایمعر: معالجه کنم . چه (خیرا [ینعقی من بید | شده که سکن اصت شقا یاب
ه مات ! تو نباید