We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
غوب ۰ پسه
من تجادامر تب میتکنم وددون ین کادی بلد دستید
گندا
که گلد| نپا دا
باشد. فکند مستچوف هیر
خانه جند ت
کوذه های جامر بای گ شنه باعند
رز دددن 1 چانه سی کب دد آن لحظاث بسپار گرفنه و عبوس و در ال خو لمرد « بن بلظر هیر سید بازدیاو یز دا کر فتم ۳ ,درون کنا با ٩ بردم ود وا یت رم ندعع <. رک ویر باصدای آهسته ومقطمی کفت ودام میغواست 0 با میتوا ام دداینچا انم وبکار ها دید کی کت د موتم وادد هدن خائم اعلی حضود داشته پاشم یاده پدرم میعواست
ار حون حالش هدوز خوت 1 من یابد دلی جون ن هدور جو | حشدال باد اد گی شد بدی هیر ود از |شمت سا
ون نیاید ۰ خودم تنها آعدم .۲ وددن کلپ پپرون. لیا
]یا مپتوائم + رز اینکه اوایز وبدد تعمیدیم فکر کرده بودنشد من
با پاشم دا فکر ایتکه آنها اصلا بیاد سی کب که در
راستی 3 نقدر بردست و 3 یک رل گدهته مثل برده ای جان گنده بود نبودنددددلم احساس [زرد کی وا نز جاد خاطرمیپمی میکردم . در جواب لو ایز گفتم: داز اينکه بفکر من بودی خیلیممنو نم ولی ذحمت کشیدن و اصلا لاذم لیست . ماخودعان میتوا لیم تر تببهمه کار ها دا خهلی خرب بدهیم> لو ؟بز قیافه ای متا و حاکی از نومیدی بخود کر فت, کاملا واشح بوده که ویاز کلجکادی وشتیاق دیداد مهمان من آدام ندارد البته باو نکفتم که خوده شهصا مایل نیستممو قع و اردشدن راشل درخانه بعانم نگاهلوئیز بانگاهی حاکو از باژ جو ار و | نتقاد باطر اف کر یسم ولی هیچکو اه اظهار نظری نکر د دون شكث نکات زیادی بر ای عببجو ای و خغرده گیری بنظرشرسید ولی ] نقدر ادب داشت که ذبانش دانگهدارد وساکت بماند,
برای آنکه اندکی از تاراحتیخاطرش پکاهم کفتم«ا کرمایل باثی مینوانی بطبقه بالابروی داطاق آبی دا بینی» «اطافی آبی رنك؛ مقصودتان هبان اطافیست که ددی اطاق پدیرالی واقست وبنجره هایش بطرف مشرق باژ میشود ! پس اطاق فتای اعلن اختصاص ند دهاید۱» : «نه »این کار دا نکردهام »زیرا تصددادم خدود در آن ی اصرادی که ازجاب لویز و دیگران در مود اختصاس
آمبروزبه هر بیوهویمیشد آ تش نارتو| نز جاد خاطر مرا ورن
را برای اقابت دختر عمویتان
یک سوی <
اگرمایلباشی میتوانی بطم بالابرو یه اطاقآ بیداببینی
نیمه گلپای بلهستی امروژرادد اینجا بمانی»
قمیشاد| خواهم
شما میدا نید کمن
بیار مشتاقم هرچه زود
۳ باغبر شوم .. البته
گر حال یددم بهثر
شود روز یکشنبه بکلمیا خواهم آند ولی میهانم که فردا دا تسام روز دا در اندیشه و نکر خواهم بود که مبادا ۰ «در ۶کرجه؛ در فکر ایتکه مبادا دختر عصویم دا از بالای يك بلندی پیائین برت کنم داز دستش داحت شوم.؛ هیچ بید یت کر دتم ز یاداسیاب(حات ودادیت من میشود ,دون معطلی
۵ همین کار دا بکئم . گوش کن, برای اینکه خبالت کانلا آسوده باشد قول میدهم فرداعداز ظهر بیئزل شیا بيايم و ماجرا دا تام و کال برایت تعریف کنم آیا
داضیهستی:> لراپز تبسی کرده گفت دآدی» اینطور خیلی خوست. > آنگاه از اطاق بیرون دفت تا جهت نر تیب کلها از سی کبچندنا کلدان بکیرد +
پساز دفتن لو لیس منهم.
از مثرل خارح شدمو تاساعت. دو
بمدازظلهر مشفول دسید کی بکاا
هایم بودم . وقتی بخانه بر >
گرسنه و تشه و کوفته بودموتکه1
عت سرد دلیوانی آیجویز! ند
رسید. او ئیز رفته بود . سی کب وسایر مستعدمین دراطاتهای خو 3 بصرف بازمشنول بودند. من دراطاق کنابغانهماندم و بخورد # مشذول شدم و با خودمفکر میکردم که بر ایآ خرین یاس تک ۴ 3
تلها پاشم. اعشب ار بابنجا وارد غوهدشد وخواه دراین! دراطاق پذیرانی بعلوانموچود ناخوانده دمزاحی مور من خواهدشد وسمی خواهد کرد وجود وشخصیت ۶ "۳ خاه ومستخدمین من تحبیلکند . او بصورت يك مو 4 ببآمد درحالیکه تلا هیچکونه تمابلی پر و بر 2
باچشمان کنجکا و ودسنهای فضول خود دزرمدیه؟
خانهر ی که فقط. بین تعلقداعت داءیابد
وبیسر وصد | بود ومن. جزلی از آن بشمارمع هنوز بیازمرك جزلی اذآن محسوب
هم ك ۳
۳ ورجوارخود احساس کم ماهیچکونه ی
۲۳۹۲۴ ۲ ۳ ۳ ۳۳ ۱
چ ب ( ۲ بل