We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
مت
و رای اتکه در | نحاآ ور حا لسکه با نم روی سر بخحاری میتذارم خواغم تشت .4 پودرتمامسهشنهها و بنجشنبهها و جمعهها چنین خواهید کرد؟» وروژهای بنحشنبه تحا تغواهم تشست . روز های بنجشنبه
راشل کلاف نخ ابریشمی دا بشمعدان نزدیك تررساخت از تك آ ترا هتر تخجص دهد . ۱ :که کلاف را درون بادچه بروددیدوردی گذازده و بارجه را جمم گرد و ترا بکناری نهپاد.. نگاهی ساعت دیوادی کردم . ساعتی بیش اذشت نگذشته بود. با اوعیخواهد باین زود باطاقش برود؛ دستخوش نومیدیو تاراحتی " خاصی شده بودم . ]آنگاه داشل پرسید ووقتی بخشدارو کارمندانش ازدیداد من فراغت حاصل کردند پس از آن چه باید بکنم 4۱ این نکر رن ندارد باه وت نو بتشماست که از یکا بت 0 ينك آنها بازدید کنید .من دستور خوآهم داد کالسکه هرروژبرای ساعت دو پیث ازظهر حاضر باشد . معذرت میخواهم نه هرروز بعد از ظهر بكکه نقظ روزهای سه شنبه » بنجشنبه وجمعهم . ود آنوقت باند تخنهایی بروم.» 4 " وادی» تاید تنپا برویدم
1 1 ۴ 21
7 ۰ «خیلی خوب ۰ پس زوزهای دوشنبه وچپارشنبه چه کاری
3 َخ اهم داشت ۲»
8 وروزهای دوشنبه وچپارشنبه ؟ اجازم بدهید کمی فکر کنم. ی
۳۳ 14 ( بود هرچه ژودتر تصمیمی اتغاذ کلم «داستی شا نقاشی نمیکنیدو
9 ۳۳0۰ آدختر ان خا: نم پاسکو |ذابنطور سر کرمیهادار ند. ند 9 دوشنبه تمرین آواز کنید وروزهای چپارفنه
# _
لسن
ِ 5 وه امن حادی ۹ و نه آواذ میغوانم . ظاهر] غیا ال داریا رای من بر نامه فراغتواستراحتی تنظیم. کنپة ۷ دجه بر آن ساخته نشدهام 1 موش ۲ تکه منتظر با
#-۳ #.. ی
۱ ۳ ث 9 ی کی | ,+ / 8۳ ار : ح ۱ 3 ۱ 2 ِِ ت 9۰ #ِ 3 ۹ 1 , ِ 4 1 یر 0 12
۰ وس 4 ین
2 ۲ ت ۰ 3 ۳۹ وا« ذ 7 ّ 2 ۳ #۳ ح یش ۱ اابنکا
نس ازاین صعست » دراشل از ما
بضص بر خاسیت و ۴ بابه بلندی ر | که در کتارش
زر 7
7 خاموش ساخن. فِ > دی _ نی دد انکم وحشت دهم تمسترظاهر # اشلی درسزبان ایتالیاتی بدهد : داستی هیچ>ار دبگری . ۳ ی ۱ بّ 5 حو | و زر آهه ش و دی دزنگی کدی را ند ار ند از 9 ف با 1 ۱ میب ر چشان بشود تدر «س+*.آند .4 ۲
ر اشل پر ضبند خیلی خوب» پس ببوره(ناتی که مقو چوی , و ندو
ق,
صند لی! بر خاستم
9
این وطمی هستندچه میکنتدا 4 و سو دز تأآن؟+ مر نو نی اینکه #تو چه #طات باشم | ۳ ۱ ی ریز سوال رز کردم و آ نکاه کفتمواوه؛ ذ نان ببوه هر چه زو دتر که / 3
[ددواح عسکنند و یاجو آهر انشان را صسفر و شند م د که 1 هه دک ه.حصت از این ی را
9 واز رات اجر ونر وت ور در جبن بجر ون ی سب بر ۹۹ 1 2 یه
در خردم احساسشرمسادی فوق| لعادهایمیکردم. و من؛ اینچه حرفپاثی بودزدم؟ من بدون ایشکهمتوجه وت دح و مور راشل باشم ودرحالبه ثر (دوش کرده بو دم کیت ۳ رش آمدء است صحتهپائی کرده بودم که اصلاجایش تبوو. درم حطوم ای ی که با[ عپر و زصحیت میکردم و بدون در نظی کریفتن هرت بدظا از هردری»خو استم سخنمی گفتم 7 تشبهم باداش لکرم؟ فتکو ۵ و بدون آ نکه توجهیحاصل کنم هررچه دلمخواسته بود باو کنته , 3 2
مجد دا ازدواح کند. چواهرا نشدا بفروشد, راستی او پس از 2 1 این پیشنهادات در باده منچه فکری میکند؛ ح منباید در نظراو بسیاد بیتر بت وعادی اذفاراثت وهوش و زر
احساس جلوه کرده باشم. احساسمیکردم خون بصورت وم شدهاست. ۰۲ که چقدر بد شد؛ حالا دیگرمعذرت و اهیهم اب ددآی ندارد. مسکنست کارر | بدتر وخرابتر کند. وت امث دیگردد | با چیزی نگو یم و امیدوار باشم که وی موضوعرا بکلی فر اموش کذ ده ون بسب رممنون و خوشحال بودم که در آن ساعت کس دیگری دا 1 نْ اه نبود» هر آینه پدر تعمیدیم در آن لحظه و حضورداشت دسلا
۵ ی 6 09 ِ دای
" با بنارع میکشیدو بتخاطر بی ادنی و بیتر بیتی پیش اذ! بداهام ما زا #ی وه ۱ ان وجانسه ۹
و ۱ ۱ سای سنا ره 9 ز اطان رون رد تِ ۶ ۳ ۳ 9 3 "۳ ۹۳9( ثرٍدم له حالم