Cinema Star (April 1957)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

بدهد ۲ باد نامه ای یت پم اشلی در سص ز بان [, ۰ 5 ۱ ک مزا بر نعمید بم فر ستأده او ۵ » دز امه 1 او پوت ب وادد پص از مدت کو تاهی اقامت دد تنزد 3 اند ؛ ضیثا ستان دبنالدی » آن‌هرد ۲ ۴ ق ار ۰ ده سيم گفته ود ندنس تن ر است و بلارش ۳ ی ببادم آ یل با در حعمست با ده بگویم هتو جه از باد آوددن آن گسزیری نداشتم : 3" و ور : 3 رلاات و دادالی آمروذ تاشاهی اخبرش متعلو با مد که چگو له مس‌تتعدمین ددانن مواقم ۳۹3 ۳۷ فده اند آژاینکه چگو نه ۳ ۳ ۳ ۴ تِ از دادالی ای همسرش, تخصیصی ل_ شود خانم اشلی بانه های مردم بر ودودری ۱ مستخدمین ؛مستا جر ین ,همسایگانو آشنایان‌من چه باره حو ۵ ر سر ۳ وا سه روز یس ۱ زو و راشل بر واصلا لو بر اه ۳ هم شم د در #ن دیزی ؟داجت باه 9 یچ ام مر باه ده ود وا جنه روت لیف خی ها ۲ جز : بان 0 ون واننتم باید یکلم » ددخود شهامت 6 ( ۳ و با خودش در سا ن گذارم» فار [بتکه در ناره موضو عبآزدیگر 9 وی صحب تکنم مر[ مضطرب وشر ماو میساخت » ناکپانآرامش خاطری بین دست داد ذیرا بیاد ۲وددم که دادائی واملاكت 1مروز تا قش‌ماه دیگ رکه من بیست‌و پنچساله میشدم قانو تا متعلق بمن‌می 1 "ماه ما تصرف در آ ترا نداشتم ذبرا مئولیت اداز ه 1۳ آن با یدز عسدیم نود : وی امین تر که آپروز وسر‌برست وقیم من [بود » بنا براین بعوبی میتوانت "با وختر عمویم داشل تماس بگیرد و از درد آمد املاك‌قسمتی داجهت 9 منظور دادد ؛ دد او لین فرصت لاذم بود به دیداد بدر تدم سید و براین تا شش ۴ 2 نبا یددد این ماجر ایمیان |[ ند. با بدجتان بنظر بر سید که موضوع تعصیس دادن قسمتی از در آ مد املاك به ر اشل بل فیک؟1ه فالو ایست دغواه ناخواه با یدصورت کرد بطو ر بکه راشل تصور کند فرع یکی از سوم وسنن‌این سر دبن‌است ,دی ابر‌داء حل باسی | مب است, خدار اشکر که جنر اه حلی بفکر مر سید. داي ییانب «افاچتدرخجل تور زار ات کینم اش ی 7 داعاس آد امش‌خاط کر دم باه بات 2 نج و نار احتی ساعتی قبل‌دا فر اموش نکرده بودم » 9 حا الا ی یی تا بو یجنم ۲ س وی بحاشیه چرنز ار جا تب شر قی‌عمارت رسیدم و تیه لا :ی جمئز ار ما نده ود سوق خو دخو | تدم .دد آن و ۱ 97 رز 7 بر که سکوت‌شب و و نی که اذبالای‌سرم میآمد وآیا شا ودک و اه 4 زار ۰ 9 رن او ی ۱ ت ٌ_. ۶ مدای : . _ 3 . رای ۳ جودم ما سار وم ك ده ق یفن ابا تون بر . ل كِ 1 < _ امروژمن و تاملین بایدخیل ی کارانجام دهیم» ۱۱۳ 0 تس ان نم 7 ات 0 ِ «»عصو دئان 1 هاسدتن مس دو ساخته آسر؟ ۳ دآدی اماطن زور اضصتع ۳ زار به :4 ۳1 ضوع خاطر شاد بتتوومتخول ۱ چم و فیرقا بل نگاری میج رچه :یحه‌ای ۲ م و ناد وه بنتتحه زستم که قیا ید هدر ی ِ 0 خی داستت فیل۱ 4۱ مر | سسداز یل | یمن نیز او بشید و حق‌داستءد وراه هن در نظی ناو سزی جو د ۱ 7 ت‌ِ : تک رز وهی ری ذ ۱ ۳ ۱ 3 محر ی جور ك کار #ی اج وه سم 6 بفي غیت ق‌ضن ت نسم ۳ ۲ ۰ س ۰ ت ۳ ۳ ۳ ۱ خیمی‌ هم # سره در 6 3 ار این موقم راشل از بجر و تس ۶ روک لنه بنحر هم فر از دادم 2 مر ۳ مملو م مشود که ار اج بسا ۲ بد ات و نتیجه ای‌ه که امعی دن حم شه و باژواتش وا نیک ک‌ در یت راز سص ۱ [ هه سباز ی کنیا نش ۱۷ ( فتاه ۳ ان در لتق 1دحتر عمو زر اشل ۲ (<4 ع‌گو ند ۲+ و لی من مدا نستم چگو »زر او عدز حو اد ی کم 05 نی که درساعتی . 2 ۳ هیا لدراطاد ق‌پذیر آلی ددوان لد جمت مر ز باون له : ن‌جاری‌صتد و موی کشت ۱ ختردی جنان مر ف‌هام ی «سنچیده‌ای. بز تم‌دیگر یز بانم تبیآمد تا بتواتم هقو 9 ض بخو اهم؛ د بان سته و شر ماردو ذیر ۰« گپانتوجه شد که وی اذددی پنجره بر خاست ووو بش‌را ‌طرق اطاق‌بر گردا ند و سس باددیگرروی بنجر مخم‌شد وا بنحره حبزی و[ بسوی‌من بر تات کرد آن‌جبز بشانه‌من, خورد و بزمن‌افتاد: ۳ ] ترا بر داشتم. بث شأخه گل از کلهاتی ی اطاق‌وی : فرارزداشت. ۳ آنگاه رال گفت فملیس هو ده جرد بر تاو احت ت_ِ بروید اطافتان استراح تکنیدم راشل بعد از گفتن ابی‌سعتان تسچر ور | سست. و بردء‌هار | کد احسای کر دم که آن‌حالت سر م ور احید ق ی اذدجردم (الکشته ۱ و باردیگر آسوده خاط, وشادمان شد دام 1۸ بخاطر بر نامه ای که جهت علاقات واخل با ین نت۳ و داده بودم میسر تنمیشد که ور زوزهای اول هفه ی ۱ بروم » از ان کلیت» سشکل بود که ان تنها دیاز پتبر 7 زرا وی اتتظار داشت راشل برای بازدرد لو کیز اب وی پنجدنبه فرستی که در اتتظارش بودم فرا رسیه : کااسگه بر بلیموت دید و کلبه بوته‌ها و نباتات و کل هاتی زک را ابتالا با حو د آو رده بور و آورد مشئول خوددن حا نه [ یه که سی کم خبر و اردشدن کالسکه را براعل داد و ۱۱ یر با ماه لباسش را بوشید و [ماده شد که سا بر ود دوا: 1 ها خوو و زی, 1 طرف رد آهر و باز نود ومن‌داعلر | برنا و اژراهرو درل زب ب ۹ خاسنم وه و ۱ زد بکش وسیدم کفتم 2 تصودمی کنم و شرا که کنته و نباید قبل ازساعت بازوه قبل ازظهر دیسه با« ساعت‌هشت و نبم‌صیحدد | بنجاچه میکنید؟ 4 وی درجواب کفت « کالسکه پتی رسیده است ؛ ودوسا: ظشت و نیم آخر بن‌دو زماهسبتامبر مین دیگر بکزن نیستم بلکه با وت مان ‌ رت ۳ اب-۳ 3 ۸ ۱ بر 9 ط ۱ راشل در آن حالت ییاد شاه دس توا ظر » ی ی 1 + قس لب ی 0 ۱ ۳ ای ۳۳