Cinema Star (May 1954)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

شدیم مکی آنهمه مپمان رت دچاور دی من‌وداشل وادد اطاق پزوت مجلیب* از اجای مر خاستند مر آزدبدن بررك عسعید میلاد که وت شام نشتم وازهمه‌طرف حملاتی سوی ظروف اغذیه و بطری 4 شتم که تا نوتم هیچ سالی میزشام توخایه شروعکردید . یاو شید ۲ تجنان‌عالی بسی از چتندقیقه‌ای یکی ازءپسانان که‌دست‌واست من نشته مود کقت و داستی سید اج‌سته‌ها چیت که کناز هر بشتا یی قر آزداده شدماست» آ نگاء «توچه شدم بته کوچکی نز کناد بتقایم قر ادداود تا گهان ییاد مد که‌درچند روز کنشته مرجا اراطاق «اغل صدای‌باز کردن و بتن کف لقاف بگوشم مر سبده‌است ازقرادمطومویمیخو استه است برای هریت ازم‌بانان هدیه کوچکی از طرف شخس خودداده باشد , مپمانان بر ای‌چندلحظه دست از خوردن دا شتند و هريك با کردن :ٍسته هدب خود مشقرل شدتد . هدایا جیز کران قیستی نبود ی هر کس ازداشتن آتها بپاد شاد و داضی بنظر میررسید . عنهم ۰ پسته خودمد! دوی بایم گذاشتم و ذیر مبز باز کردم يك زتجیر طلاتی پرفی دسته کليدهايم بود . بکسرزنجیر بشکل سکه‌ای‌بود که‌روی آن حرف اول اسم من ود آشل حك شده‌بود . سرمرا بلتد گردم و چشم مچتم داشل دوختم اومتوجه من‌بود . تیسمی کردم و ستوان تشکر کیلاسی خودد! بلند کردم وسلامتی وی نوشیدم. در آن لحظه‌ازداشتن مج قددی خوشحال شد. بودم که کفتی خدا دنا وا به من داده بود « . . وقتی صرف‌شام بایان دسید برسم مسول هبه‌سال. بتی هبانطود که آمبر وزر فتار کر دچند ضربتی روی میززدم ووقتی ی نان ساکت شدند گم وخانها و آقایان ۰ اکلون باطاتی که ددخت کح عید ود [ تست تشر یف ببرید تأچند دقیقه دیگر سر اشلی 9 هدایای شاد! از دوی درخت کاج من شماً رصع ره تقوم وا من وی ۳ اذآنگذشه مروآرید راشل چشم دوخته است 2 باز دیکر شا کرد دبرستان هستم ووییر مرا وی غ کر ده ٍِ عنضر رده‌است ولی علافاصله حور ۳ ین فشب اشلی نووم و ۳ ساه تعسدیم تست مکو هد سا ۶ کنو ایتحیدی دهم رز تباید عیفی بدهم ِ دد کناد درخت کاححد ما : عهر ج: حصدای تدم اعلام عیکروم و ۲۲" د من انا ساعتی بعد من وراخل باتقاق پدو تمیص خاتواد,م پاسکو بطرف »ترل یز کقم توجه حدم تمیدیم هسیتان باتکاهی خحث و مانه‌ای کر نه رمرم ۳ مرواد بدی که بکردن وی آویزان بود. میلگرو رای ایک و ۱ حرف باورم و بیتم مقصودش از ان ۳ ماش لکرور و کتم «واقعا چه رون ند (ساگنت.. امعت شا بسیادزیباورلفر ۳ ۱ شنماید. ‏ واشل. نیزووجوانکتت ۳ جواهری مو ج‌اهنشار عنستم در اشوتم جر مدیم با لخد پپلو نیک و افتعحار باشد. هرچه باشد جواد کم ام ادذشی هی کتم قاط من وداشل متوجه لحن خاص بدد_نميیديم‌خديم.من بای . اينکه هرچه زووتر باداخل تنج باشم کفتم رکمان میکنم من آمده باشند و پساز آن بطرف دوورودی دفتم و اقانا کال نواده پاسکو هان موقم ازد!ء رسیده بوو خانواده باسکو وا تادم در مشایم کردم ووقتی بداخل بر کشت دیدم بدرتصيديم نا دداطاق ایستاده است . ازاو بر سدم « خانم اشلیو لو یز کبارنتد . در جواب کفت ۲" نها بعابته باله رفتند و ایتک ۱۳ خیلی خوشحالم که تنها مانديم و فرصتی یش آمدتاچندکله ۳ ححت کنم.» <بغرماید بیتم چه‌میتو استید بکویید + < لاذم‌بود ذودتر آزاین باشا ددباده این‌مطلت ۳ دلی فرحتی یش‌تنامد . شنه‌ای از بانك برای‌من رسد ه که موجه تکرام شده‌است + باخو دم کفتمحتمادو باده کر دن ند مروار یداست این موضوع که فقط بخووم ار ناطدارو. «حتما ناما [قای کوج رییس با نك وسیده است» ‏ «بلی » دیس باتك هماتطو رکه وظبفه‌اش ایسجاب برای من نوشته‌اس که خاتم اغلی نا کنون در حدود یا صد. اعتباد وموجودی خود بشتر چك آشیده است د دداین‌موا کسب‌تکلیف کرده است.من نیدانم او ايشهمه پول‌دا میخواهد. او که (کنون ببنوان مهبان‌کما دراینجا زندگی ژیادی نداده . بنظرم اینطور دسیده اس ت که 3 انگل‌تان میفرستدع 3 دش میدانی دک اوزنی ستاو ند هدست همین ا#شب متوجه‌شدید که وی برای هر يك از خوچب نست 4