We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
۳۹
سب۳۵
وفتی عصر ۲"تر وز بدبدارسام بت دفتم اووا دد بسترش ر نجووو مر بض یافتم , ازدیدادم بسیارخوشحال شد و کفت غرضش آن بودهاست که نامه ایر! شعصاً بدستم بسپادد , اذقر ادمعلوم دقتی لباسهای آءبروژ را روزعد میلاد مبان مستاجرین وهسایکان تقبم کرده بودیم ؛ به سامبلیت هم بکی از کنهای تابستانی آمپر وذرسده بود سامیی ث کت اهدایی راموشد و آنرا معاینه میکند وددین آسترودویه آنبا کتی مییابد که دوی آن نشانی من نوشته بودهاست . باکت دااذوی گر فتمو چشمم بغط آشنای عبر وژافناد جتدلحظه سد المام یت خداحافظی کروم و ازمنز اش رون آمدم و لیتبل ازخارح شدن ازاو خواست م که ور بازه بیداشدن نامه باهیچکس صحبت نکند واوهم قول داد . بجای آنکه بخانه برومبسوی جنکل رو انشدم . دردلم غوغانی بر باشده بود آیانامهر ابا کتم ویا آنرا نخواندهباده کنم و بدور بریزم:! کردرخانه ام بودم مسلاً نامهر! نخوانده اژ پینمبردم و لیدر جلگل » بکه و تنهاباد ۲»بر وژدرخاطر م ز ندهشده بودوسرانجام سر تغته سنکی شتتم ونامه داکشودم . تاریغ نامه آوریل سال قبل یعنی سه ماه پیش ازءرك آمبروز بود ۰ وپسر محبوبم. اکردیر پدبر برایت نامهمیتو یسم نه بتعاطر آ نست و کزددع باتوی اجه الولم روک شوت میتکنم ممکاست نامهبا بدست و نرسد ویامن تتوائم آنچنا تکهمیخواهم منظودم دابرایت شرح دهم, مدنیست تبوسردرد شدیدی مرا آذاد میدهد . هتوذا(علت آنکاملا آگاه تبسنم . ازموقعیکه دکتر بسه داشل خبرداد بچه اش زاازدستدادهاستبچهای که فر ار بودٍ تاچند ماءدبکر بدییا اد درر نتادو اخلاق دیتغیبر خاصمی حام لکردید وو لعر چی دامرافری بشترشد . بتدریج یشتر از پیش دوب پنالدی مپآورد و اذاویول میکیرد وراهنمائی میخواهد. نمیدانم روابط آندو بر چه باه استد لی چبزهانی می بینم که مرابشدت مظتون و پر بشانخاطر میسازد چندی بیش دینالدی بمنمبکفت که بابددروسیتنامهام سبمی هم برای داشل متظود دادم , عنهم ومیتنامه نالهاي تنظیم کردهام که هنوژامضاه نشدهاست . خواهش میکنمدر باه این نامه باهپچکسصحبت نکن وهرچه زودتر بنرد منبا . يك فکرمر | دقبقهای آسوده نمبگل(دد.
آیاآندوخیال میموم ساختن مرادارند» خداحافظ نو آمبروز»
" وقتی نامهرا تبام کردم بسویمنزل دوانشدم . سی کیپ ببن که يكتکه اذتفنههای سقب دوی کر ددن» سك پیرانتاده و تِ اطاق شدمر اشل دادیدم که
آشنگرر چشان راشلجیع شدهء بو باخاطری اسر سف بت مان راشت, باهمبزرات کفهبووید ی ین مري ار ور عبانم ۳ م نآمه پور را جر ۸( بو و ویر
من سیتوا نم شا باشم. > در کثاد او ذاتو بز مینزدم و نا کهان عتو جه خد کر نامه ای که دد جیب واشتمهستم و ود فکر ود که نقط سكه «و ضوع میا ند بشیدم. ازمو مه راعل او لین بار بود که مید پدمفم و اندوهش مار [د تعاطر من بود
«دن» سله قدیسی و با وفای من ]لغب فرريك سامع
«ان داه و روز بمد راشل و من عضومو انسردهءاو را رر کر دای . وقتی بداخل عمارت باا گفتیم چرن ۱ پیش از حه متاتر بوده دستش ۱ «ردست کر فئم دترالش روک و در هباتعال بالعثی افسرده کات «حیوانبا نا دس بافزرسا داشت . هئوز داستان دوذ ادلی که آمبر وذ او دا ور ظرلت بپیا | تو روی مبز قراز داد بقاطر دادم . آنروزروز جشن نو سالگ آو ود>
در چوابش کفتمدتاسه هفتهوبکر منبست و بتبصاله خر شد و چشن تولدتاژهای بر باخو اهیم داثث. آبا اهسیت اپن موه ر اررکمیکنی ود اش ل کلتدر ۲ تروز طارقیگ اسا «رروابت درو آرزو لیداشته باشی بر آوردءخواهدشد . حالا بکو پینم چهم آرژور دادی ۷ >
وهئو ژخودم نمیدانم چه آرژو میدادم . ولی دد آنروژر سر پرستی بدو تعبیدیم بسر خواهد رسد و من مالك قانونی ؟ املاك و اموال خواهم بود و آنکاه خواهم توانسته تلها بند مروادبد بلکه کلیه چواهر ات امانتیدر با نك دا بتوندمم»
ده آن چواهرات دا اذ تو قبول نعواهم کرد . آنها پا در همان پانك پاشند تا دوزبکه ازدداج کنی دهسرتآنبا را نو پذیرد , تو اکنون تصمیم بازدواج ندادی ولی سلرم با چندی دیکر هم بر سر همین تصمیم بافیبمانی»
در آنْ دقبقه دلم میغواست آنچه دا که مدنها دردل باد اعتراف کلم ولیباز چرات نکردم دسنش دا بوسیدم واژ برغاسته کفتم و ففط بك اشتپاه موچبشد که جواهراث مر بور کلبه ایناموال و املاك بتو نرسد . تو خردث بغویی 4 اینتکه و اففهستی»د اشل کفت«هر چه بوده گلشته است د بهتر استدبگردد پازه این «وضو عمجت تکنیم»
دد پاسفش کلتم وولیمن_ننیتوانم این موضوع ۱ اب بگیرم تا سه هفته دیگر لو خواهی دانست من چه قشه آیداز) > ۱
نا سه هفته دپکر انا آ نموقع من اذ اپنجا خواهم دلت؟
پالاغره آنچه دا اتظاد داهنم و از آن بترسیدم ال راشل شنبدم ولی چرن شهای داشتم دپکر ناراحث س باو کلتم «فرشکن آمبرو( دصبت کرده بوه تمام س_ تا موقعکه نو زندهپاشی متملق بتو باشد بااپن شرط که اد بعهده من باشد دد آ نهودت توچه «بکردی « آبا هین چایاهو ۱ د با مرا اذ ایلجا پردن میکردی 4۱
چشمان داشل بر تیژد و با لحني حبرث آلود
ز باغ بقاك سیر دبم
کیتوارا ا
اپنجا یرون کنم ؛ اذ خابه و زندگي خودث ! ابن ۳
میز ی ا»