Cinema Star (June 1957)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

۴ با گذشت‌هر روژامید و اعتاد من باینده فزو نی مییافت . «اشل متوجه شادی و هفته‌های ]خرماه مادس تیز بسرعت سیری شد . ستکیالی محوس من شده .یود و مییر سید در اتتظاو چه میباشم و پساز بایان دودان سرپرستی پدرتميديم چه تقته‌هالی دادم . دوجو اب‌نقط ازاومیعواستم بادش باشد که روژی کفته بوودرموتم جشن‌تو لدا نان هر آرزوئی داشته باشد بر آورده‌میشود + در تظر داشتم صبح‌دو ژادل ماه آودیل یعتی صبح نخستین دوزیست وینجالکی ستدی داکه قبلا تنظیم کرده بودم دددن‌سیتی میحانه داشل یگذادم و باطاقش‌بترستم. وگن ددذسی ویکم مادس رسید ناکپان بخاطرم غطود کرد که ازیاو جواهر ات‌غا فل مانده‌ام. هناناعت دستوردادم کالسکه داحاضر کرد ند و بلافاصله بشهر وا ] تجا ببانك دفتم درحالیکه میترجیه خالی جای سبزیجات را بپمراهمن حمل میکرد . برای آقای کوج دیس بانك توضیح دادم که چون روزسد مت وبتجساله خواهم‌شدو قاتوناً مجدزخواهم رود ورکلیهمایلاکخوو تصرف کتم مایلم جواهر ات خانوادکی دابستزلم بیرمتأصیح که ازخو اب بدادمیتوم چشمم بدانها ید . دثیس بانك که ازصجتهای من‌بجبرت دچازشده بو دکفقت : دکان میک اینهم هوس یکروزه‌ای یش نباشد . نظیر آندق که گردن‌بند مرو ارید دابرای‌یست وچپارساعتی اذبا نك بیرون برویدع ددجوا بش کفتم «نه؛ خاطرتان جمع باشد . این باردیگرهوسی در کار نیت . من‌جداً مایلم جواهرات خانوادکی دار اق‌همیه نود خودم درخانه نگهدارم وهمن حاله هم‌میغواهم آنهادااذاینجايرب «بیآرخوب تصورمیکنم درهنزل کاومندوق محکم ومناسی برای نگهداری جواهرات تهیه کردءایی» <آتای دثیس» این‌قسیت دیگر بخود من‌مر بوطست يکي دستورفرمانید هر چه زووتر کلبه شتا آنهارا نز ل پر م> حاات دیس‌بانك در آنبوتم چنان بود که کفتی میخوستتداژ هستی ساقطش کنند , امسر اودراینکه جواهرات داتو-طمندو تهای باه وپاعرابه مسفوظط ایبول بفرمتا دم #ر«اتبوماهي جای-بزی جتوی مجموعه ای کرا نها اج ۱ هر ات تن کالیک قیار کرفت دمن سوق منرل_باز کشنم وچیه ر]. + خواهش جواهرات دا حاضر کنند تا بح اطاقم قر از دادم می ار تکه بت‌ظرف بزرك‌غدا دا پل ۳ ۳ ۳ و رز بررك بجو سر کشیدم بار ذیکر اژیایر خاستم را دید حتط. <ه آقَاء ۳ ۳ سند تنظیم شده توسط آقای حست د بل دعاوی رز ده 2 9 : بسوی‌منز [] بده بزو کم رو ان‌شدم ۳ بو برر کم دراطاق»عضا امه تشه دقع چم ه ۱ 2 سل بس از 2 عاسته ناشوت کشت. ۰ ۴ ۱ جایش برخاسته باخوشحالی و پتاسیت جتن تو لدتان بشما تبر نك مگويمي 1 داژلعف‌شا متشکرم وهرچن ی اسر برضی بدر سالها یکذشنه تشکرمبکنم» مت و آهشیا ورین خی ای که تأفردا سر بر ستی ای 4 نافر‌دا سر برد عم سر است بکوکيم تائیمه شب ام ود 1 «یابهتر است بدو یم تاأنئیمه شب 9 بر هیر سداز) تسیخو امتم شماد! در آ نموقم شب اذخو اب بیدا کرو, را آمدم تا خو افش کنم ا.ضای مر ! ود بای‌ستد ی که او یم لا لروتان ساعت دوازده فر بمد رسمیت خواهدداشت تصدی قکنیده بدو تعمید یم عینکش رد | کذاشت ددستش دا جلو بگیرد . درایتبوتم باو گفتم «بهتر است اول‌این من این‌ودقه‌دا یس از گفتکو ومشاجره باراغل حاضر تیش دکه آن‌دا بسن نشان‌رهب بدر تعبيديم ومیتنامه‌راکرفت و خواندوآنکاهکفت و ای وصت نامه تار یخ‌دارو ی آهسضاء نشده‌است ‏ معمتم که ض 1 ۲مبر وذاست و لی تعجب‌ميکنم چر اوی آن‌را امشاء نکرد و برای من نفرستاد. من‌مدتهاً بود انتظار دریافت چنین وصیت‌نامه‌ای‌دا اژ داشتم > «احتمال‌میرود ناخوشی غیرمنتظره وی و ایشکه مایل بوده‌است هرچه‌زودتر یانکلتان بازگر دد مانع‌شده باشد که وی‌این‌دصت‌نامه دا امضاء‌کند. درهرصورت وی آن‌را تنظیم کرده و مبغواسته است بر بای آن‌امضایش‌را نیز بگذارد . ازاینجهت من‌احساس‌میکنم بناحق مالك وصاحب اموال و املاکی هست مکه دد صورت امشاء شدن اين وعیتنامه قانونا براشل میررسیده‌است» پدر تعميدیم گفت «ذاینطود اتفاقات درخا نو اده‌های دبگرروی دهد و بیوه ذن یچاره از مایملك شوهرش بی نصیب. میهاند . ددهرصورت ماییشتر از[ نچه برای راشل منظور کرده‌ايم دبگر کای ازدستمان ساخته یست» چم<ج ۰۱ کاری‌ساخته استو بومین منظورهم»ن‌سندی تنظیم کردهام خواهش میکنم آن‌را بخوانید» 1 آورر ۷ سند رو دسیتنامهدا صوزیر . ازاو کرفتم ذیرا وی دی پس اذ] نک پدر تمسیدیم اژغو | ندن سندو | کذداری‌املاكو اموال فارغ شد ناچند لحظه سا کت‌ما ند و 7 نگاه بر سید یار اشلاذابكوضدع اطلاع دادد ۲ + ال او ک و چکتر ین اطلاعی ندارد وهبچگاه‌هم چنيي مودوای دا یامن ددمیان نگذاشته است. من‌صر فا بمیل و رضای‌خود چنی نکاکا یکنم > ۰ ۳ «فیلیپ ۰ آیامیدا نید بااین عمل‌دست بچه کار ۳ مبزنید؟ مسکنست ا زكلية اموال و املااه و ثروت خود بداگا ۳۳ . محروم پسانید ۱ «اشکالی ندارد , کرهایش دا قبلاکرده!م 9 0 ای ی