Cinema Star (June 1957)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

۴۳۲ در آ تموقم دیکرحال خودهرا تی‌فهییدم جواهرات رامشت میکردمو ۲ تهارادوون دستپایش» ووی باژو انش . دوی سبته اش نشارمدادمو مکفتم «یا. ههاینپا مال‌تو. نه‌تتها کردن بندمروادید بلکه که این جواهرات بتو تعلق دادد .> راشل باچشانی حرت‌زده مراعینگویست و نیداتت ازخود چه هکس | لعملی تشان‌دهد . لحظه‌ای بعدکفت. «فیلپ آیا دیواته شده‌ای مقصودت زاین کلرها چیست به وتاچند دقیقه دیکروقتی زنك‌ساعت ۲ بض به میر تدم یست. وبنجاله میشوم وتام‌این جواهرات بس‌تعلن بیدا میکتدومتیم ]نها دایای تومیریزم > «بین نتته‌ا ی که داشتی این بودت» مد عیعواستم میح‌موقم صرف‌سحا» آن‌هازا بتوبدهم ولی نو انستم. صبر کتم یی سند راهم" یکیو لی عجله ای بداشته. باش متوانی یر نی > *: ۲ بخواهی بتوخواهم‌داد». مبخواستم همان‌دققه راژدلم داباوی‌ددمیان , کقادم ولزاوهاضای اذدداح کم ولی باژجرآت سافتم وضیعاتتم. چکوته بایدمتظورم رایان دام . ناگبان بادم آمد یکرو باو کنته ‏ بودم: باداشتن یك‌عا راحتو خوب بهیج چیزدیکر احتیاح دارم هین کفته‌د۱ عکراد کروم واذاو برسدم آیاآ ترا هتوذ بخاطروارد؟ ددجواب کفت «بلی, خوب بخاطردادم . یادم میا ۲ تروذبا چه‌اطمینانی این‌حرقیا دامیزدی. دلی‌معلوم میشود تهاراحتی و کرمی پعتانه بای مردکانی تیست بگه....> ددایتوقم داقل خمدان زاخاموش کرد وآنکاه من واودد ]قوش بکدیگ دیا و آنچه‌را دداطراقمان بودقز(موش گردیم . ۱ 3 9 صبع‌دوژسد دیا در نظرم جلوه‌تازه وسحر آمیری واشت. دد پیرامون خودهه‌چیزرا شاد وروشن میدیدم . دروجود خوداحاس آداخش وسبکبالی عجیی میکردم که تا آنووذ برایم سابقه داشت ء خر اینکه بزددی باراشا‌عریزم اندواح خواهم کردو (ز آن پس بای دوذها وشهای خوشیدا خواهم داشت دلید! ااوجد و نخاط ۰ ۳ بح 1 جايم بر خاستم و جات بدرونبا 9 "مین داشته باشم ازهر شاحه بر یک کلد! نسبدیرا مرلو" یکر بیادت میاودم که امروز روزتولد منست م بخیر کپارد وهرچه میخواهد باشد و لی‌شرط ادست که قبل‌اژ واو ۳ ح د شبن بجائی ود بر نند و اجاژه ورودبهیر ند .حالازدد برو برون » و سذرت متواهم.و لی ازدیش که ازداء بنجر ماود اطاق شدم دیکر نیتواتم وجود در دا احساس کنم و اصلا مثل اینشت کر فراموش کردهام بایدرعایت بعضی نکات‌وا بکتم > وبپتراست هرچه زودتر قبل ازاینکه سی کت برای میتی صحانه بایتجا یاید وتراییند ازاطاق خادح شوی > بااینکه لحش ددموقم پان این سختان سرد وخثك‌بودولی قک ر کردم حق‌دازد ذیرا من تبایت ی گناخی دا بدان‌حد میرساندم که سرزده وارد اطاق خوابزنی شوم اکرچه آن ذن بزودی‌هسر من میگد. هرچه بود سی کم که هنوذ اذاین جریان اطلاعی نداشت و مسکن بودیر ایش سوعتقاهمی ایجاد شود. اذایتجهت بالحنی‌صیی و آمیشته بامعقر تکقتم وبیارخوب ؛ همین‌الان‌میروم. مراببعش, تقط يك‌چیر میعواستم بتوبکویم » خیلی دوستت دادم» ۰ بسازکفتن آخرین جبله بشتاب اذاطاق خارجشٌدم ودرهان لحظه بر ون آمتن متوچه‌شد م که سند تنظیمی در کنار سینی مبحاه راشل‌قر ارداود: دق باین آمعغ ی کتدا بات بزدکی در اتظار خود یانتم بت مر بور محتوی تطویر " قاب کرده‌ای امن بود می کت بهمراء ینت جفن توالد. آتر[ بش [وود ‏ «ازمن اجازه 3 ۱۳ تمویزعو بور دا دریکی ازقب‌تیای اهر وید آن‌کند. از تشکر کودم:و بکنك‌بکدیک آن وا و" جاي متاسبی نب اردته ۳ ییاز وفلسیا خر رورا بسیارع ملد مسانی » ااکودرمتابل کرفيم . میتواستم دد همانبوقع مق خود وا آز داح با دا چه‌میخواهی » هرچه بخواهی ازتودریغ تدارم + مطتن بای هرچه ۳ باطلاعسی کب نیز بسانم ول آندکی تام لکروم3 بیتر ومد فرمت متاستخری وشاید باتفاقراشل اور اذجریان مطلع‌سازم: ساعتی بمدبسوی دفتر کلم .دفتم ولی ازعدتخونوخوشحالی واذفکزروزهای خوشآینده نیتوانستم حتی يك لحظه‌هم. پشت‌میز کادم چدشوم پی‌ازیکی دو ساعت که سر کرم افکارخوش ونشنو لکننده بودم بخود[مدم و یکی از یشخدمتها دستورولدم بآشیزخا» بردد * تهادمی وداشل رادرزتبیلی اضر کند . تصیم داعتم 7تروز بانفاق راشل بداعل جتگل بردیم وو رگوخه‌ای آدام وغلوت ونار غیرد مترل چندساعتی داباهم بکنرانيم و نهارداهم ها نجا عودیم ., بسا که مستخدم چهت اجرای‌دستزرم دقت بطرف وه بولینکتن دستوویدهم وو اسب حاضرکند ۰ ولینکتن در ری کالسکه‌هم تشانی‌دیده نیشد بسرکی که باولینگتون 0 ّ ددیاسخ سئوال من ,گقت +ودوساعت قیل‌خانم دستورداد ند باشدو 7 نکاه در آن سو (رخدند ورد . من خر ندارم کج ۵ شایدبشهررفته باشندع ازمی کب جوباشدم و لی(واطلامیا یکنون تقطکفت که خانپساعت دولیاس پوشیده حاضر بسودت 7 کالسکهر| آورددد آن‌سو آرشد ندو بدون|پنکه بگویتد نمی رو