We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
۱۳
از : هیلد کار دحجانصن
۰.۰ مر وی ٩4۶
میب ری چ رو ری ی ی وج ی وی
وس هیمجای شكوشبه برایمن هیحجای شكوشيم
تبوداایشکه *
طمن | تقاد ِ
7 کتودی که سر لیند برع دادوی بر دس بووقالی تلقی کر ده بود ند.۱ گاه تصورانکه
بِ
جار 1
نما آورده
مغزم خطود نمیکرد. «جیمی یگی از سالنبای مجلل ی استودیوی « بر اددان داد نرمهمان چائی که فیلماخیرش رابازینموده بود؛ دیدم. و لیمیدا نید درچه وضعی بو جمعیت وا نوهعلاشنندانشو خبر نگاد ان جر ید بحدی بود که در کاب شخص تمبتوانست او دابین [ نها تشغیس بدهد؛
ایندد مین دفعهای بود کهمن «جیمی »دادداوج محبو بیتو افتخار ۳ یبا رفیلی هنکام تنایش قیلممشهو رش «سر گذشت کلن میلر > باچنین وانعهای ردو بر و شده بودم
در کوشهای ازسالن » صندلی داحتی بیدا کردم وب یآ تکه توچری با نیو هعلاقمندان و خبر تکارانداشته
پاشمخودم دابان دسانیدم. درست نمیدانم چهمدت طولونی دا نتظار گذراندم ۰ همینقدر بیاد میآورم که چپادفصل از کناب < آخر بنعشق» داکه همراهآودده بودم باتیق خواندم؛ جای تمچب بود که «جیمی»> مدا ژا نیمه مدت باخوشروتی به گايك سشوالات خبر نکادان باسغ میدادوحتی بادودستخود عکسهای علاقمندا نش راامضاء مینیود ؛ بالاخر ه همینکه خلاصی یافت سویش دفتمتا نزديك اورسیدم تیاده ای کشيدم . «چیبی» خند بدو
ام دا بکردنمن نبنداژید؛
شاهد بودی که حتی نمیگذ | شتنددست
اذاینکه
هم لحظهای آسوده باشد.. دیگر نگذاشتم حرفی_بززند»پس دست اودا صییما نه فشر دم
5
2 عنهمشما دا کناهکار نداعم 1
ذلیداشتم فکر میکردم بااینوضعی
دید مصاحهٌ من آنمه احبهای
+ وب بو
۰ مم
دایب بوسر
((چار لز لیندد لی
مو نعیت عظیمخود دا ودابفای رل
«چاد لز لیند برك» مدیونویمدانم
اذاو بر سیدم
2 میل ایتکه بانب
بش «ددح
بو ریب ب ی بو وروی و وی
۷
۳ 111 1 1 4۶ ۰-۶۹۹ :14 ۴۹۹ 21 ۶ ً ُ ۹ ۰ ۹ 0 ایک ولی بجر نت میتو انم نگویم بهت بن تقش دوران هتر پیشکی خود دا دداین
قیلمایفا نمودهام . و فعلومست دا
چسن 2 ی که ها دلیند .6 همان شحصیت تبلی خو یشر | داشته
صدامیز نند؛چطود میتو | نم
* باشم
بتارم دمن
گردم ددو بارء خوب اذایسوضوع فعللا
جای ووجیی > خندءای
بر سرهم 0
یگذر یم,میخواستم, بسینمبساژاتسام
م مه بر وب ری ری بو ری ری
بازیگر ده مق َ
صمم واوید درچه 1 بازی کنید + وق متط فپیید وبازد,
از کذشته شماضوم اطلاء ۱۳ عابت لند» هم ات شته استو یتمه سال با روا ندیانای سبلوانبا متو لدشدهوقصد داختد محمارشوید ۰ بمد بهتر پیشکی علاقه
د ومدتی در تماشاخا نه ای دد تو یور مشول کار بودءو بالاشرم بها لبوودآمشه! ند
«جی م اذطر زتبانهً چدیمن هنکامذ ی این کلمات فدریخو خچش آمدهبود که بیمعطلی کفت
خوت؛ بمدچی *. بستاتمم ادامهداوم
و بمداو لین قیلمخودز]/حت عنوان «دوژمادی» درسال: ۱۰ باژی کرد ید ددداین, فلم هم نقش بك جنا یتکار و[ ,بر عود هو ابشنیدوورم نظام و طیفه خودزا بزوو لك دوم جباتی گذدا تدید درسان ۱۹۰ بعاطر شر کتدر وها جر آینیلاد لفیا اسکار کر فتید رهنکامبکه چهلٌ و یبکاله بودید ا(دو اج کردیش: . .
«جبمی» نکاهی با تمعصم بسن
دا بنصووت. ی به
مصاحبه بود» باخنده جوابشادم. خودتان بهترمبدا ند قط میغواستم تآبت کلم که بزقدکی مینانی شایش ازخودئانآشنالی دارم و لردمی ند|ردرحست" از کذشته خود یرای من سا بکر تیدا چیمی + گلفت « تااینجای مصاه را کرو بکشید و بالا ی آن بنو سدومصاحیه