We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
۵ . 4
|پاخته شد» بود * نباعی کرد , سراسر وچسود کول يك بادچه کینهو نفرت عده بود . همانطود که بطرف ,لوب میرفت؛هیکل آشنائی را دید که بسوی اومیآمد. خیلر [هسته دراه میرفت اوهیلازی کادسون. بوو *
شروع بخود
مت هم نود وقتی کهسا تسول تشخیس وا که« مد همان کسیاست که نظر زنش دا بسویخودش لب سوده! حسد و نفرشسی که دردلش مسوج میژد ! در پتمانش متمر کز قر ۳ دنه صورت هیلادی بیچاره دوخه شد .هیلادی گفت باتوحرف دادم ولی ما کول بگفته او توجبی نکرد ويك قدم برداشت واژزاوجلو افتاد لیکن هیلاری در باب «بل خونتن> ملك ما کسول چیزیبر زبان داند کهسرابایاودا آتش ژد پطودیکه با عصبانیت از میلادی خواهش کرد جپت عذا کره بغانه او برودودد آ نجا موضوع را بر دس یکنند.. درخانه هیلاری؛ ما کسول باصدائی که از شدت عصباثبت می لرژ ید گفت : اقا ! شما بان زن مرا بحال خود بگذارید . منکهباز بچه شما نیستم . بابد انعان کنید که وتان رنه دید چه هنوز بوی متعفن سیکارهای شیا در آن محلی که آنها را کشیدهاید ؛ بمشام میر سد هیلاری کهمست بودبا ز ننده گفت وت این افکاراحمقانه دا از کِِ بو کت بر دن بسر بز» مسن هر کز برنفایم خیائت نکرده و با خانمهای ایشان نرد عشق تباخته(م , وانگهی ا کر اینکار دا انجام داده پاشم ؛ به هیچ وجه ازافشا کردن آن تسرسی تدارم و
۹
نب
هیلاری بزمین افتادهبودو ۲ مساکسول زائونش رادوی بازوان او گداشته و بادو
گلو پشدا فشارمیداد.طو لینکشید
که مقاومت هیلاریبا تتبارسصد
5
ما تول بلندشدوایستاد» کیف سولکارسون دا بر داشت ور تب خالی گرد و مد اترانگه
نش وا نیزازدوی آن محو نود وازغا ه خارجشد هسینکه پیاده زو وسید , ماشینی با چراغهای روشن از ححله قدمی سقب بر کشت و ددیناه دیواد
برانرش کات
ایتاد وفتی مطلن ش که دیگر کسی در آن حدود نست؛ داء کلوپ دا بی شگرفت
«کارل بر ادشو>؛ روز نامه نکار آنجا بود
آقا ؛ مقا لتانو اقا خور بود . تبر يك عرض م یکنم نیدانیه ازاین بابت چفدر خوشحالم.هرچه بودرویدایره ربختید
دحنش دا سوی کارلدراز کرد . او بسردی دستما کسول داگرفت وتکن داد .ما کسول اضافه کرد
مرردم این ناحیه به من اعتماد ئدارند . مرا فتودال میدانند . خیال میکنند که من پدرشان دا کشته و با افراد فامیلشان را موردخر یدوفر وش قراددادهام » درحالبکهاینطور
وانگپی میخواهم خودمرا کاندیدای تبایند کی بکنمچرا که نکنم ؟ سیاه و سقیداقديم و
جدید را باهم جمم می کمواز آنها اتحادبهای میسازم.دزهر
دودسته نفود دارم ... ما کسول نگاه تبآلودی داشت . بر ای ننصنین باد در
زندکی احساس مي کرد که آزاد است ..
وقتیکه بخانه رفت,سیلویا درتختغواش داز نشسته بوو *
همینکه به بیاذور ور سید » ماشین باچر اغهای
روش از برابرش گذشت
ب رکشت و در ناه ذدوار) ستاد
۳
لباسش دا ببرون آوودو بر سید:
سیلوبا ؛ آبامقالهکارل باعث تغییر و تجولی صاببن ما خواهد شد »
گِ + ی ی
+ شاید ندائی که می از آ] 2 ی * مناد آن
بن چه سئوالیاست که
روزژی که دست چپ وراستم را
شناختم ؛ تا ابن لعظه د رآنش
بودهام * مدامچیز ی درد !,غو غا
با می کرده والی | کنون حس
7 0 ۲ 1 می شم نه زند تم از و شروعم شده و باری اژدوشم سزمسی افتاده , در کود کی سبدرسه
ساهان مر فتم دهم بازیهایم بچههای سیاءپوست بودنه سیلوبا تعچب نکن , برت وپلا نییکويم . میخواهم ازتو عذر خواه یکثم . بله ! بخاطر خود
بینیهای بیجایم لاژم است و
باید از توعد بخو اهم
ی
سیلوبا بترم ی گفت توهر کر بامن انتطور صحبت نمی کردی . حالا چه شده که ابنطورجرفمیژنی؟ ما کول در حالبکه واود تخت میفد کت : تمیدا نم ! تو نبا کسی بودی که من خواستارت بودم لیکن حسمبکر دم کهمر ادوست نیدازی,اینمر | چا «میکرو اخرتویا نمیخواستی و بااجازه نسیدادی که ترا دوس
داسته باشم ٩ 0 فرمستی که حالا خیلی دبر شده ؟ سیلوبا جای جسواپ 7 تخنش بلندشدو پل و کما سول تاتمام