Cinema Star (September 1957)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

| خواب و خجال راء حواد ۲ ابدیا لودکیب ف دیده| یدبا لود کی ,ون دشر عشحك خود نیارد و لیات های کار | ؟* بت هثر آورده که یل‌های فادسی بو مورد وجه فرا حاچیکبان حك نا کنوث ع یواست صاسول و 4 نبلم‌خون و آچ و یه مصفحات شمال‌دفته بودیم ۴۱ منصود نبود جدا پىاخیلی‌سغت مبگدشت ژبرا دد ‏ مسافرت‌او باشو خو ]ها خووعتگی را ازتن ما بیرون میکرد و دنح سافرشدا بر ماهموادهب ود سبهر لیا جوانی‌است شوخ و بدله گ و که دد او لین بر خودد آشتالی بدون رودد بایستی برایتان شکلك درمیآورد و اژ خنده‌دوده برتان میکند (ضناً کمی‌هم پر حرف تشر یف داد ند:) پهر نیا میگو یداز کسا نی که مرا شبیه «دنیکی» و بايك هر بپشه کیدی دبگر میدا نند نار احت هتمزبرا آنها سیخواهند صرا واداد سازندکه اذ دیکران تقلید ام و ی از این خوشحال نیستم پلکه مابلم همه مرا سپهر نبا بشتاستد البته سپهر نیا س که کادا کتر جداگانه ای متملق بغود دادد . هفنه بیش که اودادداستودبوی <]ذیرفیلم» دیدم دستش دا دراژ کرد و حلفه‌ای که بانگشت داشت بمن نشان داد کفتم چیست ؛ اظهار داشت : ای‌وای تمیدا نی ؛ اعت که حلقه بندکی بکردن دادم باسارت رفته ام و مد هقی ی همر اه داشت معرفی . امود -براددخانم بنده : چلین آشکار بود که بجار ر د شرخزو بدله کو سغت تحت ل راد گر اه وحتی‌همسر وی ادرشان را مامور مواظبت [قا رده هر سور خداعا قبتان ! سپهر نیا خاطرءاو لین ودرا اینطور تمریف کرو ددثیلم (دختری از خبراز) که تشالی من موب نفش یلك زیکو لومی دا پم ند تدويا که بارعا زر و مد خانم اعتز اش قش يك ژیگوی او مفلو کی سپده دارد وسامول‌خاجسکیان[ نر اخواهد گردانند سیهر نیا میدان یشتری جپت اود گی و خند| ندن بدست آورده میگفت ددفیلم مذکود باذهم این دختر های لشتی مرا بباد کتك میگیر ند و در آخر سرهم باللاس درحوض پر تم میکننداماین‌خودمان بماند دداین گیروداد عنهم بکی‌از نبادا بوسیدم «قابل‌توجه‌همسر آقای منصور سپهر نیا هنر پیثه استودیو آ ژیر فیلم !! » خواست‌تا کی از خاطر ه‌های شبر بن دودان‌سنمایش کوش دهم واجاژه مرخصی مرا صادر کند ۱ |بنطور تمر یف کرد وقتی ازمن دعوت شدنتادر فیلم خواب وخیال باژ ی کنمد نقش يك (مرتاض) دا سهده بگیر چنین پدزم ش دکه بك سبیل و نه دیش طبیمی بگذادم . مدتها عبر کردم تابالاخره دبش وسولی بهمژدیم؛و تقر ببا قبانه يك مرتاض را شود کرفتم ازتضا ذبی عوس کردم که سینما برومو فیلی که مور دد لغو آهم بود بیتم . وفتی بجلوسینمادسیدم وبتباشای‌عکسهای و بنر پن پرداختم دو نفر آدم نضول که کو با آنها هم قصد داشتند بسیلما پروند نرديك من ایستاده بود ندهسین که چشمشان بنده افناد شرو ع کردند به متلك گفتن . کی م ی کفت پاروزو باش بر‌نوده»پا «خالی‌نسود» دیکری میگفت هپابا هندی ژاده مر تاض که میکن همه ؛ وخلاعه چه دردسر تان بدهم آنقدو چر ند بارم کردید که دیگر سردرد گرفتم . اژ دستشان نك بمد از هم و قتی بربش سپهر نیا میخند ند! صصی مس مر ۲ سینما ابتباع ؛کرده و بالن بناء مردم ۰ اما چند لحظه نگذشته بود که دیدم ایو ای آن دو قر آدمفضول بجر کناز دست ندهبور حاله خودتان خوب حسابش دا بکنبد که بمن‌چه حالی دست مبدهد بپرحال آمدند و تشتند وهبتکه فیلم شرو ع شدکوئی حس ناطقه این دو آفای محترم‌هم کل کرد بار دیکرسخ رکی دا ازسر کر فتند وتا دلغان خوات نندمدا ...۰ 7 هدر ابن عمل شدت یافت که بکی ۱ تماتاجیان بثل دستم مر! مخاطب قرادداد و گفت آااین‌ها دار ند بریش شا میخندنه۱ باری هرطور بود آن ۶ تا آخرفیلم استفامت بخرج دادمو دم بر تیاوددم اما همیشکه لمایش فیلم خانمه یافت وهبه اژسالسن خارج شدند من متوجه شد م که آن‌دو نفر ی اه موی داهمه‌ای کیف دا بر باداتی‌پتهان ساخثم و درداهر و خودم دا با نها رساندم با نها سلام کر دم و بعد شانه نمودم که شما کیف‌تان داود ن سیندا جاگذاشنه‌ابد, هردوی آنها اذ شنیمن اين حمله دنکان بر اهروخته خد وشروع تودنته یکدبکر برخاش کردن + سکی میکقت وای اسنادم ا(دست رفت دیگری میگفت آغه تقصیر خووت بود و بالهخره سینه کش به سالن. سنماً دو‌بدند لحظه‌ای گذشت و دیدم هردوی نها بالب و لوچه آوبز ن بر گشته و در حالبکه سفت برافر وخته شده‌اند ازمن استداو می‌طلند. ور ۷ هرخنده آخر کر به‌ابست+» ومن‌ااً شیانقاضامی‌کنم که حو تسر دی خووتاق ‏ راحف ظکنیه . بعدکیف 1 اسر بادانی ببر ون کشیدم و کفتم بقر ماکید. ی با اما آ فا یان‌محتر م ناز ات نشو بد کر چه ازقدی مگفته اتدووالپس | و