We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
تا ای میپم وخفه با سکوت
ور آ مت و-,د نی اسرد نی !| نصا
من و و ِ د
تتوانتادامه دهد ! کمیسکت کرد
یده آخر
بش راه عبود کلمات دا در
گلویشبسته بود: بسیارخوب بکو»
وگو کوش میکنم اما نیقوم(کنون
دیکر چه چیژی راباید کوش کنم! مهلتشدادم تا از آن| نقلاب و ناراحتی یرون بیاید.
: گوش کن عزیژم» درست فکر کن ؛ توو کل ودوست صییمی او هستی و او بحر فت کوش خو اهد کرد. قوفقط باو بکو که دستآذاین دختر 8 پردازد و و قتهمهچیز تمام خواهد شد تمامسروصداها خواهدخوابید. خواهش می کنم که عاقل باشیواین کاردا حتما بکئی
بالعتی خشك ؛درست ما نثدبك غریبه کفت : بسیار خسوب « سمی می کتم که قانش کنم و فعلا تابینیم
چه پیش می آید .
7 : تودوست من هستی ایرو و هن برای این جوان هم بیتهایت اخترام قائلم وهیج میل ندارم کهتو را پدردسر بیاندازم » حودت که عیدانی ایردی » اینطور یست ۲ پوذخته تمسخر آمیزیدر کوشم
+ بعنی تواینهاد !| نکارمیکنی و
عصبا نیتم درسکوت غرق شد لوشی دازمین گذاعته بود . رق اذیيشانيمراهافتادهبود
دیا » فودادفثر یادداشت ادربیتم ,
بادامی داغل اطاق خدوور بسن خیره شده بود چلوی تاد .
ده آای والرس و ی ۴ ۳
۳ > دب<در
دتتها برای توداد.
16625
7 ۳9
ت گ ۶
فد یاهع تین
سناریواز دارستلهین »
خواهی جطورشده باشده : مثل اينکه قیافه تان عادی نیست . اصلا يك طور... يك طور خندهداری شدهاید ۱ بتندی کفتم : مثلا_میخواهی دداین کرماچه قیافه ایداشته باشم ؟ یاخاید یادت تیست که امروز هوا مثل جهنم داغ است . همه چبزرا کهمن بتومی کویم ۰ لایدباید کرمی هوا داهم خودم تذ کر بدهم : قیافه اش درهمد فت: خیلیمتاسفم آقای والاس, مقصودماین بود که ... :هر چه میتع و ات ,اشد اگرامن میخو استم دضع قیافهام را بداتم میتوانستم اذ آلینه پپرسم. بیاحاله آينها را که میکریم دوی کاغد مجصوس یادداشت کن . باید فودا بدست الولو لو بارتا بر سد. من دیکته کردن تامه کردنم دابا دستال خشك میکردم«بنویس ددست عزبز: فقط میخو استم | یشر| بدانی که خبر دا من معصوصاززیر مخصوصا خط بکش) وتنها برای توداده بودم . دیگر اذمن برس که چطور ادهم(ذیر اوهم خطیکش) آن دا بدست آورده وچاپ کرده. کلودیا دو باده آندا خواند «دوست عز یز فقط میغواستمایثر| بدانی کهتبر رامن مخصووصا
درهیم ,کورش بارسای
)۳(
دا بدست آورده وچاپ کرده هنوز منتظر بود . گفتم «همین» تمامشد . بسیارخوب ۰ اینمال بارتا؛
یس برای ااول چه بقرستم ؟
: همیندا یکی يك نسخه برای هر کدامشان بقرست.
با تعجب بمن می تگر یست: بر ای هردو نفر ؟
درچشانش خیره شدم : بله بر ای هر دو.
ایستاده بود و مرا ورانداز هی رقم
باخدونت پررسیدم : سئوالی دادی گلوریا» شاید چیزیمیخواهی برسی هان؟
دویشدابر کردا ند. و بیرحال یادت باشد که | کرهمسئوالی داشته باشهیج. مایل بشنید نش نیستم >
عنجی خونی بود و کتکبای کراتیها نمی کروهن برد تس و در آنروزهاتی که دد نبودم حقوق اور #ر تب وسر موعد بپردازمدر صودتیکه منشی های دیگرصد بار قهرو آشتی میکردند . اما اکنون احنای میکردم که منواو خیلی با هم خودعانی شدهايم درحالیکه در
این هنگام من یکی احتیاج داشتم .
که امن باذخواست ند وا نت
آدام کفت: بلی.دا
شدم وانکشتم داروی و که فشردم . کلوریا راست قیا فه ام خیلی نار احت: راباله انداختم . ودر قیا هاش مثل آدم بو باشد ۱ ۱ .۰
تاریکی هن
میشد و غرش رعد میرسید. |زروی باد مه بر میتخاست و هو | ولی بهر حال از محر طکثیف ومتعفر و تزدیکی باکلودیا خیال داژتم
دفتر تاذهای بافر* مبلهائی از