Cinema Star (October 1957)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

افتاد برق ساخت وخودش نه, هنوز کان داد ءانتادهو تصاد رو ا ر دا ددحال نده‌هایعا لمصینها + هانس شم دوختم که مسیر نگاهم وم 5 |زاپنجا رد *> 5 رزجا بر خداست و چشه نش بنانانه جشان مرا میج ید اینجا بیئم , نقط هبینطودی اژ رری هرا ۱ اورا درآ غوش نشردمو رطو بت پراهنم دااحساس کردم: «جطوری ۰ بر لب کفت: « بك کمی عصبا نی > ؛زه‌شوری میداد ند,خودمرأ از کشیدم و بطرف پنجره براه نام یش دنل مکرد: چا تللن نکرری سبدنی ٩‏ خودت گفتی کانلانبیکنی ومن‌همه شب |منتظر چه اتفاتی افتاد . باآستین ده نمراباك کردم رم هیچدان 7 کارا 1 سمت بنجر هبود: کار خودت که مید| نی‌ماری؟ داسنش این بو که (و سیدا تست " شو(هم نمیدانست! اما وله م تو نمینو | نتی اثلا خل. کل خر ده کی تین / ۷ سره بر کش ودستهايم دم بو گفتم:چطوری عزیزم... زیر لب گفت: يك کمی عصبانی وس میخواهم بدا نی که و قتی توود! تمس چقدردلم تنك میشود . می‌داثم که خیلی احمقانه استکه‌این موضوع رابتوميکويم ولی چکار کنم» دست خودم نیست سیدنی؛ وسیس نا کپان رویشرا بر کرداند , داستی همم احمقانه بود ! بساعتم نگاه کر وم:خوب‌دیکر :راستی نمیخو اهی‌نون شایمات دا بیلی » شانه‌ام دا بالدا نداختم + ای » بدنیست . آهسته بسمت میژ براه افتادم و درحالبکه سعی‌میکر دم بیعلاقکی خوددا بوطوح نمایانم روزنامه دابرداشتم, برای ءن_بیفایده بو که خود رابااین کلمات فریب دهم و فرض کلم که این‌ها مطاابی‌هستندکه‌مثل مطالب دیکر تا دوروژبمد هه اژ یادخو اهند رفت ژیرا من به‌قددت تاثیر ی که این مطالب دور دم‌داشتند بی برده بودم واهمیت آندابغوبی میدانستم. ولی امرو زدیکراحتیاج بچنین | ندرشه‌های بوچی نداشتم. امرو ژهنگامیکه چشیاتم دا ستون شایعات دو ختمو بدثرال اسم م و کلینم که بایستی چاپ میک دگشتمو [ نهادا پیدا تکروم بپیچوجه آن تلغی و اضطر ابی که قبلا احساس میکرد؛ ۳ درمن بدید نیأمد.دیگر غرشین‌شده بودم ور نك‌امید ] بندءرا بخودکر فته بودم . این‌ها برایکوشال‌دادنو تبیه من بود و لی‌من‌اهمیتی نمیدادم هان‌سر با همان شیوءٌخاس‌خودش بمن فهما نده بو د که تنهادر يك‌صورت میتوانم مطاابد لو اهمر آدرستون وی‌سنم و آنیم داض ی کردن‌وی و انجام اوامر او بود دومن دداین‌داه تلاش ژیادی میکروم . هیچنانکه سرم‌روی روزنامه بود برسیدم : امرو زصبح چه‌ساعتی بر ای خواب دفت ٩‏ : دهو نیم بود , کاش بودی و می‌شنید یکه + پس اوروژنامه‌های بعد از ظپر را ندیده» ته ,اف ببستررفت‌وساعت یاژده ه رکه من با بارتدانش دفتم ونکوم کف تکه هنوزخواب است , صحیح. -کاش بح تت بوری و حرفهایش دا می‌شنیدی و از خالتی که ور بار سوزان‌و این سر بچازه دارمطلع میشدی, یمساعت حرف زد بط ود بکه‌دستهن ازنکهداشت نکوشی خست» شده نود. اج می پر سید که جطوود است صوزان‌د1 برای یکسال بخادج بفرسندمیهانی که ارهیچ مبل ندازد باژ بدا نشگاه 9 بر گردد دداستش منهم‌اورا دق بدا ً ه جدانم . بتظردن هصع ۱ ۳۳ ید ن هیچ عیی ندازو هدو چوان بکد ثراو ادوست‌واشته باشند وونتی هم کهدو تفر ینکد کر نی دنه بایستی ادداج ۵ » اینعطور تست سیدنی» ده بی ین من نسیفممم که او بر عله داستبو» چه مداد کی دادد اگر او جوان و ی بول است‌چه کناهی کرده اگرتاژه می‌خواهدبانسالیت زیاو ند ید اشر و ع کندقعیر ش‌چیست؟ بن‌هاکه مهم نستند میدنی. اکز من بجای آن‌ها بودم امولا باین چیزها اهمیتی نمیدادم سرمد | بلندکردم و کفتم: این مقاله‌دا نک هکن و کیلمطبوعاتی «هر بی تمیل »> کیست ؟ دهر بی‌تمیل» ۲ نا ]آنحاکه من مبداتم هیچکس. چطورمگر ٩‏ پس این مطلب چطو و نوشته شده» چطوو توی این ستون آعده + حبرت‌زده بین‌نگاه م ی کرد, برابش خواندم : و اکسر مردی مضعك‌تر و بانمك تر ازدهر بی‌تپل» درد تیا وجود داشته باشد معذرت ۰ میخواهیم ازایشکه اسمش در السداتیم کارما خیلی زباداست» . اوه» :ور امیکو لی»چندروژ پیش تعر بفش‌ر| شنیده بود ودیر و اذمن دد بادء‌اش سرا ل کر د. عنهم کفتم + چرانوی روزنامه بسرایش چیزی نینوسی! کار خوبی خواهه . بود واوهم این‌دا نوشت. , زیراب فریدم: آذکیتابحال ‏ او بخودش زحمت تبلیفات‌در اطر || هتر بیث‌هاتی دا که‌میوبند میدهد» ‏ عصبانی نشوعز بزم:و۲ نکاه . بسرعت لبخندی بر لب آوزد:هرچه ‏ عس بر ثبسم؛یمنی بشفلم احتیاج داشت 4۰ کاغذ راروی مز برت خوب دیگر, بر وم ۰ + بهمین دی +