Cinema Star (October 1957)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

وم ۳ ور جعبر و دریارفت. ضمنا تام باوهدیه کرده . آربانازاین‌حرفها و از 1 تن کفش!نگاه ار رای بردت فرانك انداخت وفر | نك راب آن نگاه کفت : سناراحت‌نباش . بالاخره پدایته ۱ ۳۳ ۳ ۳ بابا جان «+ور کن این کت بیش ازحند دقیقه تر مس نیو د میخواستم (مم کلاسهام يگم که منهم کت‌خز دارم + دی موی اج وین پوزیی همش تماشات کنم . اما نسدو م چر انمی تونم.< -امی بنمت دستباچه میشم . قلیم شروع میکنه بز دن‌اصلاتمدو نم : در گاء‌تو چهر از یت لهان. من آنراز آوان دیدن گقتی تتوای (۱) -فرا نك مگر دیو | نه‌شده‌ای. من‌چه‌چیز قشنگی دارم که جلب توجه‌تر | کرده.اولاخیلیلاغرم. تانب کوشهام مثل گوشبای الاغ می مونه و ثالثا کردنی دارم که بی‌شباهت بگردن‌زرافه ست 5 آریان نتواننت جمله اش راتمام کند. چه‌فرا نك بابوسه‌ای لبپایش‌رامپر کرد وهردو بکف اطاق در غاطیدند ۰ بس از لحظه‌ای که که لبپایشان اژهم‌جدا شد, فرانك باصدائی گرفته از شوق که بیشتر بصدای افراد خواب آ لود می‌ما نست. گفت: شاید ابنطور باشه : دلی من همه اینها رو باتمام زشتیهاش,البته بقول تو,دوست دادم. برام خیلی جالب‌توجپه* رو از بم درمی کنه ۰ سس ین [قای دکنر رعدی آذدخشی است که بمناسپت اینجا آودده‌شدء ۰ ار 1 ۳ داستی اربان؛ چندنقر یش آزمن ار ن‌حرفپارا تو زده‌اند ؟ ترا خدا راستقو رگ »چندنقر؛ ان سئوالی‌بودکه آدیان مدتها انتظار شنبدنش‌راداشت و لقبل‌ازاینکه دهانش‌رابرای ۳9 جواب گفتن ما زکند؛ زنك تلفن بصدا در آمد» دوتن ازدوستان فرانك بود ند که‌تاژه ازاستکپلم واردباریس ذده‌بودند» آدیان فرانك‌را هما نطو کهرویزمین آتاده‌بود و با رفقایش حرف می‌ژد؛ترك کرد و باطاق دیگر رفت . وقتی که بر گشت فرانك مرس خب. کجا بودیم"چه‌می گفتیم؟ -هیج. موضو غ‌سر کفشهای بو فرانك درحالیکه آدیان را در آغوش مبکشید کفت : ترا خدا اسم کقش رو ار . به‌بین , من‌در حدود دو هفه دیکه یشتر دربادیس نستم چرا این دوهفته‌را باهم نباشیم؟ تو همین هتل می موئیم د حی دستور میدیم صبحاه وتهاد و شام‌راهم بر امون یارن‌تو. آریان با لجن اسنپزا آپریگ9 2 هم چجپنت آوددن غذ احتیاح داشته باشیم . اطاق رو بر او خودا ک نیم 3 بعد مل ی کی د می‌کینم ومیضوز ید 3 سمسلمه که بدنیس.شا هم میگیم یادن ۰ خب ۲ ! دیگه‌چی ٩‏ خاوبار هم اکر 1 بخواد به پرنام» خوراکیها اشانه‌بته نی غب ؟ -امابه‌چیزی بادت‌رفت -چیچی بادم‌رفت 4 ابنکه بکی کنشهای من کحاست ؟ ؛ آر بان بس! زکفتنا بن‌جمله درحالیکه کفش‌هایشدا بدست 9 بود؛ از جایش بلند شد رکفت -خداحافظ آفای‌تر انك و فرانك متعجب از ایتکه آدیان چگونه محل اختفای کفشش‌دا بیدا کرده,بشت‌سرش ریاد کشید: آیا دیکه بدیدن شا آمیدوار ام ؟ -چرا امیدوار نباگیده ما ی تموم میشه و اژاینجا میر بد.من . بایدفکر خودم‌باشم. رد۳9 باشم. کدوم‌دوستهاء آخه بسن بک وکیستی,اسمت‌چیه؟) بنطووا که نمیشه.دازم ی و اش بو اش‌سر درد من دخلی نداره . 1 میخواد اسم‌منو بذار «عشق بعدازظپر !>