Cinema Star (November 1957)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

مصسست بر رك ترحعم ثیست بلکه میتخو آهم اژاین مکاقات راعت‌ شود و پترین کاک > کت است محل نی ابالت< که دداین‌شپر بارستانی‌جهت ‌ تگاهداری ابگو هافر ادموجود می‌باشد 3 ور اطای خواب باز شد «جانی» در تاریکتر ین ژاویه اطان‌های 5 فته بود هیچ‌صدائی بگوش‌نمیر سید. . تاژه واددین هم نفس‌هایشان‌د! درسینه حس کرده بودند. دجانی> با باکت پلو؛ ایتپا دا از اینجا خارج کن نمیخواهم‌مر اباینحال «سلیا» بملابت بصدادر آمد -حالا که دیده‌ايم زگ چه‌چیز دا بینیم؟ -سایا؛سلیا. من نسخوأستم که‌تو .جمله‌اشر| تمام‌نکرد ذن مصیبت‌دیده کلام قبلیش را تکر اد کرد و بعد بنرمی شوهرش دا بطرف‌يك مبل‌برد و ددی آن نشاند وگفت عزیزم جرا خودمان دا گول بزنسیم و چشیپایمانرا بهبندیم وبکونیم که چنین کسی چون تو وجود خارجی ندارد موهای«جانی>را راجت کراق اون پر پیشانی داغش بوسه‌ای زد و دستش را مود گردتتن انداخت و بصورت پدرشوهرش ودبلو» چشم دوحت‌و بملایست گفت -|زهر دوی‌شما تقاضاميکنم ازاطاق خارح بشوید . باآنکه اجرای_این‌دستور تا اندازه‌ای برایشان نا کوار بود معپذا دون اینکه کله ای برز بان بیاور ند 1 از اطاق‌برون‌ر ند ۳ ۵ ۳ ۳ ۳ ی 7 و ری ۳ ۵ و ۳ ۳ وس درخشنده ترین ستاره مطبوعات اير ان وقتی که نتهاشدندهجانی» ستکوت‌دا هکت و گفت: _سلیا خیلی‌خدای متاسعم یدنم چگ ناوت هلوعآفی کل «سلا» سرش را تکان داد و گفت تاسف قانده‌ای ندارد هم اکنون بادادء پلیس تلفن میکنم که بیایندوترایبیمارستان راد -نه ترابخدااینکاردانکن ومرا از خودت دورناز -عز بزم فقط این بکی‌دا از من تخو اه عن با یدمقامات مئّول را درجر بان بگذارم: ز ند کی‌ما بدین‌تر تیب سکن یست یا با بد خوش و سلامت بز ند گی ادامه دهیم وباایتکه‌مر را باروی ناژ اسفتال کنیم دسلا قهایر جح بکاد می برد و بدینوسیله میخواست بقهما ند کهز ند کی‌شوهرش جدا صورتش از اشك‌خیس بود بادست سر وصورت «جانی> را توازش میداد «جانی> نیز احساس رامش میکرد البته نه آرامشی که بس از تزریق مرفین و قیره حاصل میشودبل‌که آرامشی که از عشن؛ از عشق بزن‌وعشق بز ند گی پدید مپاید.درست بسأن‌رضایت خاطری که برای مردم پس از بادیدن بادان مفصلی پس از خشك‌سالی طویلی ایجاد میشود . بسیارخوب‌سلیا!هر تادمیکنی بکن.من‌دد!ختبار توهستم پلیس بایان جمن اد شخحصت هم ج حودش یکی از بهترین و لهائی است که‌تا بحال ابفا کرده * فیلم اتشو بق دوستانه» رابرای کار کر دان بزركت ویلبام واپلر باژی تمود . اینفیلم باتمام! نتقاداتی که از آن‌شدوو فستیو ال کان سال گذشته ده اول‌دابدست آورد. بك نکته کوچك دا هم فُراموش تکتید که کو بر بر خلاف‌همه عنر پیشکان ۶دیمی وجدید ها لیوود تاجرمسلك نداره و نسخواهد مرج سسوم سم سم او لین‌بو سه سيم ای ۰ <نبلز آصتر» به‌طرف من‌میآمد وفراموش نشودکه بمن علافهٌعجیبی نشان‌میدهده من ابتدا قدری‌خودد ! عقب میکشم؛ ناذمیکنم و لی ونباز > دست برداد نیست و مرا عنك در آغوش میگیردومحکم میبوسد آنوقتین باصیانبت‌خود مرااژدستهای او برون مسکشم و غفلتا پايم بدرخت‌میگیرد وبه‌ذمین میافتم. تسکویم چنددنمه این‌محنه تعر ین شدو چندمر تبه_پای‌من بدرخت خوردفقط همین‌دا بدانیدکه پس‌ا اتمام‌اين صحنه؛ فهمیدم که چرا میگذشتم . دوستا نم عقیدءد | شتند بوسه کاز دشو ار و مشکلیاست دبر ایا کت من از ین بست‌دختر جوان و دبا که کاندید ایفای دل کوتاهیاز فیلم «فر بادشهر > بودند » انتخاب شدم‌ودد آ نزمان ببشاژچهارده‌سال نداشتم. من بکدختر *حبوب ابتالیای بودم که با «د یچارد کنت» بك‌جانی سح ۰« فر ادی مور عبسکر دم