We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
اکترن توبت مکیتلی مود که هو زر اازاجرای تصمم موحسو پروخا هاش بر حفردازد .
داد کشید
ب وبوانهشده اید کاپیتان : !ول با بدحان زنانواطفقالرا تحات داد . قاأئون دربا همیشههسن بوده
۲
لس
هولبز باتانهاینبدید آعبز وولررش واییر رن کشیدو کفت :
عله هن و احتیاح وار م مجوزم تکن !
مكاد اعهداد
[ خر فک کنمرد. مندرهمه چاباتو کكخواهم کرد امانه دد این یکی
هولمز قر مانداد ۱ ۹ -بتو اعر مبکنم که (سصنسر ر۱ ریا ییا نداژی .
۱ ۷ یکی دیگری تکو
کر و ند جد امیش تب بدو بیوسته و باهم بدیار نیستی رهسیار کردند وباین_ ترتیب هو لمز دا از کشتن یکی از دوستانش بدست خویش مماف کرد روح دریاوددی وی پجو حه اجاژه نمیداد که فا و مجر و حس زا عیدا بآب سندازد و سالمها و کردن کلفتها دا نجات دهد وتنها جارهآش هم در آنهنگام همین ود . هولمز بر ای آخر ین باز ازدرون آب ازاو خواهش کرد وچون نئیجهای نکر فت بدوافسر وبگر فاد فی و کین امرداد و [ تم امرتدا اطاعت. کزدفند لب تهدید رولود و جسم بپوش خانماسشر دا بمیان آبهایسیاه رشوم ددیا در آغوش «کینلی اتداخخنه وی هردوی آ نها در آغوش یکدیگر ود ذیر امواح عول بیگر از نظر مجدو سشف ند آنگاه نویت به «ابری کلاركت» نهابشنامه نویس زسید و باآنکه هو لیز میخواست سك را ورقاین نگاهدارد؛ آنحیوان باوفا
میانداخنند » از دقت ابر ترین وقایقن ود و جولی که این هنگام سکوت خووزرا حفظ کر ده نود دنک تتوانست خود واردی کند و فر با کرد: آلك » نگناتکن؛ انگن : اما بیرزن باسکون و آرامش بیقابله با سر ن.وشتش شنافت و هنگامیکه اسبار کس ؛ بزور تفتك میخو است لاستيكث نحات بکمر وی بیندد اوخودش با مه با ی کات جوان بسن لمك کن مقصود از ابن کار ابنست کهز ند کی چندنقر نضاأت بای نهابنکه شمه باق نمبر اد هبج عیبی نداز د :
حتي هو امز ثبز نتوانست خود داری کند و گت : خیلی متاسفم خیلی متاأسفم و لی ی بیش که عجار ای ندرم خ-واهش هکم بلهمند که کاردیگری اژدستمان بر نميابد _ _
خخانم نادسن با شفقت بوی نکر بست ۰ من ترا میبخشم تورا میبخشم آقای هو لدز :
وسبس بکیك آشیز پرای ابد بدرون آبقرودفت وجولی بشدت کر بهمی کرد ودیکراندا لیزمتاثر میساخت وفرباد کتان خطاب با نم نادسن گفت : عیبقدازد خانم بالبخره لك خوایش خواهد برد و ] نوقت منقایق راباذ کردانده و ههشمار | تعات خواهم داد
هو لمز بسویجو لی پر کشت و پا ناراحتی چانفزسالی گفت:خفهشو؛
خفهشو جو لی ۱
جولیدست اذ کر به برداشت رو یشدابپو لیز کرد
-میخواهی مر اهم باثیر بز نی؟ هو (مز جوابی نداد
بمحض آ نکه تادسن نابق را ترك کرد هولدز سر طنابی که «میکی استو کس» بسر چوانرامقابق وصل می کرد بربد و دد چواب التماسهای بسر كت بر ای ز نده ماندن کفت که بهثر است وی مر #تابي
یز بدئیال صاحیش بان امواج ف
ی یاه ودیگر کسی ند پدشان ۰
پر وت مرفجنام کي بود که د کتر کیلکود «زنشدا| پس از يكث خد! حانظی او ۳
سیهله پاپ سر نگون ساخنند و
4 1 ۴ 1
ط جو آن بو ۱ ور و س سر مره ۲ ۲ ۳ ۳ ۳
مر بت»4 که آژهنام هو امز 7( 4 داشت خو اس تب که رژا. + این دا است که رفتار زر ۳ ۳ اس یی :2 درا جرم یز
ش
یشان
وا متطرع ۳ بط ۳ موز این بر دگ تکلیفو ید | (ودثر بسکسر و کف مر بتد با یك گلو له خلاس کرو ر چون «مر بت وس شرده کیان 1 زان رن کِ نان سختی خورو و ها بشن # بدر ون آب افتار هو لدز اذاته اذشر يك خوو بدان وزررسر و ناز احتی 9 بود بسیار خوشحالشد 2 منوجهبدر کهقایق دبگر با نداذه کافی سب +« سیم شمردن نازما ندکان م رل کز مت ۰ بحز خودش و جو لی وآشز : خانم میدلتن؛سرهنك » ساهولی) جو؛ يكزوغن کار دیگر.اسبارکس کلاری: هاو کیز ؛ ماریو باسال: اسی اسمیت ؛ صه نفر جاشو» کین باستانَ شناس ؛ سالی دائیل؛ دهبر از کستر»مايكفاد لی 2 ۲ بسر کوچك کیلکسو درقاین بوو ند و وی بسآاذشمردن ابشانمتفکر اه کفت ۳ با نزده آفن . جو گفت؛ می شد سبز ده لفر هم بکذار هیطور باشد فلا رنتا؛ کوش کنید 3 شد بلی غاب از د یلك میشود سا بدد قر ۹ زودر با باروهای خودنابنر۱ اژاینودط
هو لتاك اجاتث دهیم . [دانمام)
"۲ لاثهو لمز . .