We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
هو ای لندنرا مه غلبظی فرا گر فته نود و نود افکنهای قوی خابان بزحبت دا دا بر ای عبور هاپر ین ووشن مساختند. درایستگاء وچار بنك کر اس» هو ا بقدری تبر هو تاربود کهمافر ین تنهاهنکامی که ازذ بر نورچراغ برق عبودمی کر د ند بر ای مدت چند لحظه حشم خورده و سیس دردریای صیاهی ازمه نا بدید میشد ند؛ خال بود که لندن هموائی ؛ وحشتنا کی بخو د ند یده برد مردخجان و کوتاه قدی که عیتکی بالبههای طلامی بجشمد اشت |تدکی ور کنارد کهرو ز نامه فردشی درمیان ابتگاه مکت کر دو بس از خرید بکشمازه روزنامه ؛ با ی 1 تال 7 نر | بجیب گذاشنه وس رکرم عماشای تفه کتابپای رمان شد . مرن ودادد» بایکر متیر آهته وازد ایستگاه مد و کمی نطر فتر تیزعدهای بانشظار ورود آن ابتاده بود ند . مرد نك کم همکن است شما خودتان يت کناب خوب وسر گرم کننده بر ای من انتخاب کنید نی مارتین» مردك کتاب۱ فروش مجله يك جلد کتاب| زر دی تب پرداشت و بوی نشا نداد . تک تست بقرمایدآقا .از آن کتاب4 دز وم دلتان میخواهد. يكث 9 سل بر دق و برن کتاب کافی 1 بود له مشتریدا| اذا نتخاب آند اضی
۸و3 بول کناب رایرداخت و
۳ وی ۳۳
اا رتاک مسافر ین تاژه وادد از وداود» ازترن ساده شده و پاینسرایستگاه می آمد ندوی پعجله
ظ ۱ ددابی |ثتاییلی ماد تین نقسمت ۳ چو بید نته دددی دا که باه ال مح ای ناذمبعد کشود.
مد لحفله یبیل 2۱
آمدن مشتری جدید) آ تسار اتر كه کر ده بود وانئله بر ای!!«ام کادی با نها از نت , درا آهسته باژ کرد وهمجنانکه دستگیرءرادد دست هی فشر دقد می بداخغل برداشت 1 دفتا اذشدت وحشت برجای خود میخکوبشد. کفشها.ش باجسم لر می تصادم کرده بو د که قیاا در آ نحا ز جو 3 ند اشت با ترصو لر زچشما نشرامتو جه بان کرد وازدیدن منظرة جلوی بایش فریاد خفهای در کلویش بیچید و پبشانیش ازعدرق صردی بوشْیده شد. هنوز [ نجه درا که میدید باور نییکرد آهسته ذیر لب کفت-:هرده! خبال می کرد که دد خوابست و آنجه که می بند اذمردمی که دد اطرافش درحر کت بود ندتاجسدی که زیر بایش دراز کشیده بود همه جزرویائی بیش نبودند . باهولوهر اسی یب؛ بقه دستدد جیب کردهو کبر بتی برون آ وردو لحظهای بعد در نوز شعله کر بت جسد بیعر کت دختری رادید که بروی زمین فتادهو کتی ازغزدد برداشت مختصیر حر کتی اجان جسد نوجه ویرا جلب نموده و بیدر نك بروی اوخم شد . چوب کبرست سوخته و تمام شده بودو قیلاز [ نکه او بتوا ند رهایش کند دستشدالیز سوزا نده بو , گنه چه|تفافی | نتاههمادمو ازل! زمره مبهمی ازمیان دد لب ر تلث بر بده د جر بر ون آ مد؛دستم» دستم ,اوه ۰ «سالی»۱ کتاضروش نومبدا نه سمرشدا اردیکتر بردو کت ( امیش وممادمو اژل و اضحتر صحبت کنید ۰1 ولی دیکرجوابی نیامدوهنگامی که بیلی ماد تین کبر و وشله آن دا بسورت ممتابی
تّ
نز بكساخت فممید له اوهسر دیگر صت خو اهد کر د؛
دررا باذ کرد وعثل اششاس فر اد ی رو بوسط استگاه شر و ۶ بدو بدن نود ولیهنوزسافتی از د که دور نشده نود که با باز ری تصادف کرد واستاد
بار بر میم وتو حیر تزدهابتادو
با خبره شد
«یلی» سجله شانههای اورا بادو دست حسسده و نفسز نان کات
ژودئلیس را خر کنید ۱ حازثه موحشی اتفاق افتادهوخود بلا فا صله سمتد که باژ گشت.
دو نفررمرد درد بشت پیشخوان کتافروشی بروی جسد دختری جوان خغم شده وسر کرم معاینه آن نود ند .
یکیاز آنها پزشك قانونی ودبگری کار ] گاه اصکانلند بارد «سیلورد» بود که قامتی بلندو چشما نی خاکستری داشت
ب بالاخره بکجا رسیدی-د
د کتر ؟
تصورمی کلم مرك در اثر
ضعف قلبی باشدو محتهلا دختر كبس از بوم خودده حالش این دد دا بازدیده وخوددا بداخل انداخته و سس دراثئر نرسدن كمك فعوت هر اصت.
_ وی ] نطور که کنا بفروش می کو ید وىقبلاز مرك صحبتا( دستش کراده اصت.
_ شاد ددائرافتادن زین دستشهم | سیب د بده باشد. تنهراحال بز دی همه جبزددشن خو|هدشد. فعلا که کنیدادستها بشداا( آستین کتش ببر ون بیاودیم؛ آهان...حالا خوب شد
آستین ببر اهن را باده کر دو متوجه يك شیلی فاری بر اشدکه سرش از ؟وشتدست بیرون مانده بود . ۱ .
ب این میت ۱ ك نی 1 4
6 ٍ
۲
# ِ ۰
11
لاف زا پاهوش ۳ 0 و ی ۱
پر [ ی
کار | کاء رز وی کر -سودنشکسته نز تررین آرر ۹ د کتر |خمها بش | درهم که وبدات بسوژن جوز دهد رم ۲۱۱ رانگاه کنید ۰ دوی دسترامو و می بینید! دبگر کوچکتر, ان تزديدي نس را ایندختررا , 0 رسانده] ند وفاتل پیوایی یز زهر خهل: 1 جهن نتیجه آزمارشگاه نیتواز ۱۰ آندا تعبین کنم , ۱ ۰ چشمان «میلود» سرابای چسدرا بدقت ورااذکردوبپر بر وی ذمین خمشد دددشیتثی راک نظر شر | جلب کرده بود برداشت. کاب ۱ که درش همچنان بسته بود ددیگر يك اسکه دستکشزیمای زنانه بود که انکه دیگرش کم شده بود. دسنکشهای مقتولهنو زدردسنش بوه و آشکاد بود که ابن لنگه دستکش از آن قانلاست. ۱ ب متشکرم دکتر . تصور می کذم | کذوندیگر بتو انبم بمکاسان ومخبر بن جرایداجازءودودبدهيم. جسدرا تایکی درو ساعت دیگر ب اینضا خو اهیم بر د و شما هم سی کنبد هر چه زود تر وا + بشید , سس دسبلود» ننک دستکش را بجیب گذاشت و پس|ذاشاره کرد مکاسها رو کرد به دبیلیمادنین؟ که کنار دراسستاده بود و برسید و ئقر یبا ۱ د که سر ون رفنید و
کشتید ۲۰ ۹ شا بدسه "دنب ,دل ۱ حدو دها بود ۱ " کار[ گاه با ۰ با جذبان نیمه ۳ ۷۲
نری به مه غلبظ ار اب | نداخث وباز متوجه کتا هداد رون ب[ نمو نمهم سرت ۱ ظ
۷ ۷ 3
و «ِ ررست همنطود. #
7 ۱ 1 1 3 و «ِ/ ۳ ۴ ۹ ّ" ۳
ف«ِ ۳ اث۱