Cinema Star (January 1958)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

ند بالاخره مدا نستم که آخر کارت بز ندان خواهد کشید : حالا مکو بیتم چکاز کرده‌ای ٩‏ خودم‌هم لمیدانم خوب بگذاربا هم نزد او برویم حشمایشت ماشین نو شته‌ای وطین‌مسول باسرعت‌سرسام آودی‌ددشهرحر کت کرده‌ای بهر حال‌چیز زیادمهمی نیست هزم بادیدن قیانهً جدی و اسرار آمیز کار آ گاه اسکانلندبارد ؛ هم سالی وهم وکلنل کریپام» متوجه شدند که موضوع بایستی|(سرعت عاشین وغره هپمتر باشد. ت سالی» دخترمن ۰ آقای کار گاه .خودم هم کلثل کر یهام: فرمایشی بود ٩‏ چشبان تیز بین ددقی کار ] کاه «سیلور» ددهیان لحظه ادل پدر ودختررا بغوی‌دیده و بانداژه کانی باهردو آشنا شده بود.«سالی» دختر (ذیبالی بو که بیست وسه سالازعمرش میکذشت وقیانه‌ای جذاب و پاهوش داشت که شادی وسروردد آن هویدا بود. چشمان ملایم‌و قبوه‌ای رنکش ددعین اینکه لطافت خاصی بچپرهاش می بخشید ذکادت باطنی ویرانیز بغویی آشکارمساخت وقبل ازآنکه لب بخ پاز کند کار آکاه یفین کرد که او نیتوا ند دراین جنایت سهیم بوده باشد: کلال کراهام نیز مرد متین ومتشخصی بود که تاژه برف‌پیری برسرش نشته وقیاناً بخته و باتجر بهٌ سر با ژ کونه کاری راداشت که مدنها ازعرش‌دا ددجبهه جنكه سبری کرده وظاهرا ازمال دنبا نیز باتداة کافی ببره داشت چون‌باحقوق تقاعد نظام هیچکس نیتوادت دم ودستکاهیبآن مرتبی برای خود فراهم کند . 1 دسلرد» بس اذ کمی‌در نك سوال کرد .اجاذه می‌فر ما ئید پر سم که آیا شا امروزدا ددلندن بوده‌اید یاخیر! ۳ وسالی» نگاه سریمی بپدرش انکند . ث» تصودمی کلم مقصود شما دخترم است ۰ بله؟ ولی‌باددوشوتنم اذاینکه باشا پرمیتوانم صحبت‌کنم. آخرهقم‌ود اصلیتان اذاین سوال و جواب چیست ؟ خواهش می‌کنم اکرممکن است‌اول جواب بنده دا بفرما نید دکلذل» بازستی که ناداحتی ویرامی‌دسا ند کفت « ۳ موضوعاسراد آمیزی است! بهرحال مانعی نمی بینم دداینکه پوایتان‌دا بدهم. دختر درنمام مدت دوذاصلاپایش دا ازددمنزل رون گذاشته ودلیلش‌دا هم له ملاحظه می‌فررمائید. بااین مه‌غلبظ هیچ چارا رد دید » ولی‌من بکی‌دوساعتی دد باشگاهی که در آن عضویت دادم ودم وبعد پایئجاآهدم آیا اشکالی‌دادد ۱ آباباماشین خردتان باینجاپرکشتد بان ؛ ب خی .پاترن‌آمدم.باترن ساعت هفت دنیم «مسیلور> کمی تندگفت : مالیا م «اولافردتسکیو» دا دارید؛ وس پدر نك ردقی هد رموقتی برفضای سالن کنابانه مستولی‌شد وتا تساه ۳ ت32 مد وعلت آمدن منهم باینجا همینست دکلال» برسید , حادثه ائو یل ؛ حتی قبل ا( آ نکه کار آ گاه جواب کلئل‌را بر متوجه شدند که موضوع لباید باین سادکیها باشد خانم فودتسکیو بقثل‌رسیده| ندا صودث و کلنل» منقبش‌شه ور نك اذچهرء سالر ۱ ناچارشد برای جلو کیری اذافتادن بصندلی کیه کند . ری «کلنل» بست ققسه مشروب دلته بل گسبلاش هرا ۱ ی «سالی» بعجله کنت : ۱ پیز حمت ژودترهمه چیزدا تعریف کنید آقای کار]گا, ‏ پدرش کیلاس دا باوداد : اول‌این‌دا بخود عز یز م, ۱3 اولاموضوع تتل‌این‌خانم بسیار پیچیده واسرار [مپرا کلنل حرف ومیلور دا قع عکرد: بعنی فکرمی کنید ادداقعاً شرس باشاید هم خودش مرده باشد. ۳ شکی درمسقق بودن لیس نمی چون ار صریحی ازخود بجای نگذاشته من نزدشما آمدم تاشاید مطالی تام و و اد دک قضیه بخورد . تصودمی کنم شسااددا شیر می‌شناختید مادموازل سالی؛ تا صدای‌سالی بزحمت اذ کلویش بیر دن‌می آمد -: لولانزدیکنرین و صیمی تر ین دوستان من بود . ك وسیلور» کاغذی را که در کیف‌مقتول یافته بود اذجییش: آورد -: اذقرارمعلوم وی‌ا(پادیس بصد منزل شماحرکت کرده ۱ چشمان اشك [ لود «سالکی» بکاغذ خیره شد. بلی اودیرول » یعنی پنجشنبه » برای من خبر حر کش را تلگر اف کرد و باید مشب وادد می‌شدو چون اذ کاله نابندر رداونراا کشتی آمده حالش بهم خورده ودیشب‌دا درهتل داورماندء است. وسپلور» باعلانً آشکاری سوال کرد -؛ شما اپثرا الا کجیا مي‌دا نید ۱ -اود پس از رسیدن‌به < داود > یز برای من تلگرا اسی! جریان داتوضیح داده بودوقر اد بودکه بانسرن صاعت شششو لبم لندن شود . 3 «سیلود» کم کم به بیشر ات جر بان |مپدوادمی‌شد اینطور که اذ نامه شما استتباط کردم گویا [درامنولان پربا است! ۰ . ۳ دخترك بساا دوه گفت : بلی هشت نفرهم مپمان‌دادیمدا۳ پادسیدن دلولا» قرادبود محفلمان تکمبل شود : ۳ دیروذچه موقمی تلگراف درم خانم دنودنمکید؟ * شا رسید ۱ ۳ ۷ بکبی قبل|[(برف شام . آخرین باری که اودا پیش ۰