Cinema Star (March 1958)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

دج و دج و و و وا بو و و و وا او و و و و و ۳1 / ۹ 20 و بلث ُ بعد از خلهر ها تر و ز شا رن و بچه دارم! ن ۹ اک ی که سکوت رده بود ۲رمان بود :۰ ر کات و<دت لیتندی مبزد وزیر چشی نگاهی با نپامیشمود | ۷ ترس سر اسر و جوو شه‌را کر فت‌در این‌وقت ۲ رمان‌همهد ادر بر کنارزد و درحالیکه سمی میکرد دل‌و چر تش ها نشان بدهد اتکشتش را که وسط بدنه فشقشه رابه آن۱ روی شاسی قرارداشت فشارداد و لافاصله در ازشدآن‌وقت خطاب به بچه‌ها سوارشین»| که از حالا بعواین ترس شون بدین تویا کره‌مر بخ حسات همتون با که1 دا نشور جل و آمد وپشت سرش ابرن واسودی ورس روفیا ازدر سرذان‌را داخلکرده اشدا نگاهی بداخل افکنده و بالاخره او لین قدم را بدرون فشقشه گذاشتند » یکوقت آرمان متوجه‌شد که خبر ی| زو حدت ازدر بجه نظری به رون انکند؟و با گمال تمجب دید وحدت ازترس کوشه‌ای ابستاده وزیر لب دعامیخوا ند فر باه کشید و گفت چرا او نجا وایسادی؛ ببا سوارشودیگه « این کلکها رو نو دست »ادادی‌حالا خودت ققب نذیلی کردی؛ باابنٌ معطل نشو پیا چاو , وحدت بعدازا بتکه دعا بهورش فوت کزد وهما نطور که باقدمهای آهسته جلو میآمد خطاب به آرمان گفت ی که وحدت درخواب از بوو موجود ت ازاو ی ام و من‌میکم خوبه شماها بر بن من بهسشون سلام برسو نین نلانی رپتسیون وازتول ومد ازسلام بکین راشت نتو نست خدمت برسها بشادانه سر فرصت شر فیاب میشه؛ آرمان وست‌وسدت,را گر قث و بزورداخل بردو کفت بین‌چه اطفاری درمپاری: توهم خوی‌مثل بچه آدم سوارشوو یمنی ازایرن و اسودی و روفیا کمتری ٩‏ تیگاء کن چطور بدون هیچ ترسی سرجاشون نشتند ۱ وحدت سوارشد و باهمان انجن هراسان جوابداد با شاه که نکز خودتئون نیستین افلا فکرمن باشین؛ من آدم زن و بچه‌داری هستم‌خدای نکرده ز بو نم‌لال می تر سم‌وسط زمین‌وهو| سر نوشت ولا:کا» سك مر وف قم‌مصنوعی دچار بشم ۱ دا نشوراورا دلداری داد و سیس د که داخل رانشارداده ودر ب 4 صد در آسمان ویر اژندهید 1 قبل ازهر یز بایدوضع فشفشه رابرای شماشرح بدهم » در فسمت جلوی فشقشه بك صندلی منحر ك قرارداشت که راننده پشت آنمینشست ومقابل وی چپاررستگیره تصیه شده بو » درقسمت ققب نیز هصندلی دیکر بود که ابن صندلیها تمام به تبر وی مقناطیسی مجهز بودو مساثر قبلا باید لباس آهلینی که‌در محل معسوسی گذاشته شده پسوو بوشد وروی سندلی بنشیند البته ءجیسی و ال اطا فش شده و نامه اي باری و پم ذبر واگر یعنی دالشور سب آرمان اارن س ِ یکی از نپه‌ه۱ قرار داشت حر کت نل باٍث اترمبیل بسمت له حر کت کر لد معلوم است که درمونم ۶ ۱ وضم طونانی هوا جنانچه نتد واژ کون هم‌شود سر شین ش ‏ احساس نخواهد کرو قابل هرسندلی بکستگاه که رادار نم شده بوو که باخیار مسائر تا شماع هزاریا را نشان»یدار ومسافرمیتواست براحتی هی چا راتماشا تماید» ضتاً درسمت چِ صندلی ۳ ۰ که‌هر کدام به شش خانه تقسیم شدءو درهر خانه #۷ بخ بر نگها وا ندازه‌های خلت رو شده بود؛ استودبوی مریخ برای7شنالی هب۱ فشقثه روی‌هر بك ازآلاث توضیحی بز بان فارسی[ تامهمانان عز پرشان! بدوز امورد پگر کنر بن دردسم رستوری که بالای‌هرد گ نوشته‌شده بوو آماده نیز خودش رال بر چ باا نگشت جمبهٌ کنارصندلی میداد؛ ابرن که قبلا شر 6] راخوانده بودکلت ۱ ک مررسایی توی‌این جمبه‌ها شش‌را که یکی برای دفع برای رفع کرسنکی دسر بید ازغذا و یکی که‌حالت تبوع ب ودیکری برای