Cinema Star (June 1958)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

۳ ابیت ۳ نا 7 از ۱ ۳ ّ عم ولا ۸ ۷« 9 ۱ اس ِ ی باقن ,۳ ی ۰ یز 6 / مر : ک رس و ان ی ار ی یه 4 ‌ و ی رات« ۱ ای ب ۳ : دا 03 ی قب دم و اد ۷ ۳ ۳ باس ۱ 5 رم ال ] و 9 ۰ یل 4 ۱ ۸ زر : هی هلت اکر جانی درحین عمل‌ازچیزی نترسیده بور کاراو حتماتمام بوو ۱ خدارحم آکند, "نشب [ ندی با حالتی و سوی ادار »اسکاتلند بارد روان بود هر چه زو رمیز ومعمای |سر | رآمیز قتل در ایستگاه راء آهن وصوء قصد علبه خود وی وهوك‌دانجستر برایش غیرقابل حل بنظر میآمد و از طرفی حس کرده بود که سیلورهم مطالبی را که‌میدا ند از وی بنپان مبکند و همین بیشتر باعث حیرت وی میشد. درب اطاق کار[ گاه را باز کرد ووارد شدو یکراست به سمت مر ۳9 اطات رفته و طق معمول به روی آن نشست و گفت : سم لا م ریق » جعطوری؟ و بس‌ازیکی دو دقیقه برا تداز کردن سر |یاید و حتش اضافه کرد: معلوم می شود چیز هائی‌دستگیرت‌شده؛ ها! سیلور باتمسخر کفت -ازاین چیزهاهررو زدستگیرمان‌میشود ! وطبق‌عادت چبزی بمن نمیگوئی؟ سهنوز چیز قابل گفتنی تعیدا نم! هر حال همان هار اهم که‌می‌دا نی تمنگو ی ‌ ب چیزی نیست . من هم فقط بی اندازه به1ینده‌خوش بینم س و بسیار هم از خود راضی تشر بف دارید البته باید هم باشید . کار ۲ گاه زبررست و معروف . آقای سیلور؛من اصلااین چا هیچ کاره‌ام . این‌حرفها یعنی جه:سعی کن کج وقت از کوره‌در نر وی منهم یاف تفر مثل تو منتبی البته از تو با تجربه ترم رفیق !۱ دی مشفول پر کردن پیش‌شدوباین می اندیشید که چطور سیلوررا بجر ف بکشد بدی‌شما کار[ گاهپا اینمت که‌شکسته نفمی مارا دلیل بی جر بگیمان می‌دانید و گر نه من الدن‌شایدخیلی‌چیز ها بداتم که تو از آن کوچکترین بوتی نبرده باشی حالتان چطور است آقای کار [ کاه ز فر ورصت ا ۱ ب نه‌جانم اینطورنیست. اصلا همه روزنامه نویسپابی دقت هتند . حالاا گر تم دیگر خیلی هجیب: خوب پگو ببینم چه چیزهائی‌می دانی که من تمیدانم ؟ این موضوعراا کر بکار [ گاه وه ی ای آن استفاده کند اماتو ...؛ بس کن دیگر باپا . حتما راجم باین هفت. نفر مظنون 7 0912 من هیچ چیز یدام : و ات۳ یر وی ۲ -راستش را بخراهی مر بوطبه آ"نها پاهم بکنم . سهر چه هید ثیم بیکد بگر می کو کیم ۰ سلیور ی گفت : 2 0 ۱ 0 تکس الععل کار [ کاه در اثر شنیدن بط او ۳ وه نار احتی در چشمان خا کستری‌و نافذش بره و بعدبحال عادی باز کشت. ب رختر فوق العاده جذابی است » نیست ؛ خوس به و ثیست/ |ما ییا و لا رز ۱ ج#سمم مرو نامز دس ! 7 ندی | خمپایش رادرهم کشیدو گفت سحاه خبرت است بر ادر یکهر تبهاحساسا تی شدی | خبری ک٩‏ من‌دارم اشتکه دسالی گر بپام» در خطر است؟ سلیور نفش رادرسینه حبس کرد . _جطور؛ زیاد نمیتوانم برایت توضیح بدهم ۰ آن"چه که میورا |اشتکه امر و زاوخیال | نجام کاری را دارد ۷ هیچوجه اس افشای آن نیست. ۱ سالدن کحاست ۱ خدا میدا ند ساعتپا است بدنیالش میگردم و و امروز بعد از ظهر می خواستم ترا ببیتم و این موضو) را رابت بگو یم امانشد ۰ _ کجابودی راستی؟ ۱ # ۹ سیلور بانگاه‌شیطنت آمیزی گفت:؛ . . سهمین نزد یکیپا بودمد (شتم . پاوضاع سرو مبورتی مید ندی دستهایش راباناامیدی تکان‌د اد و گفت؛ و بسیارخوب و می‌دا نی. اگرامشب نمش اور نیهو باء داد ند یگ تقصیر من سب ۳۶ اگوی چا کم :ما سل را خر ی بلاست خوردش بدام میندازو ,7 بیدا کنم وا کر لازم هد یکنده مراقب ۲ ندی باتسغر تیا اه دوش ۱ : سار خو 2 اد سب اب اد تین