Cinema Star (August 1958)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

او خانه پیش از دو طبقه نداشت 1 در ختوای کاج‌از شمالی تر ین قسمت های ور اکاء» تا[ تجا کشیده‌شده بود مملوم بود که منك‌های ساختمانی دا جبت پی دیزی بشا و -اختن دودکش آن از نقعاط مختلف چیمآودی کرده‌و باعرابه بآن محل حمل کرده بودند. نقثه ساختمان تامر بوط و فاقد زیبالی بود . تعلق بزمان قدیم داشت ؛ زماتی که استفاده ازخانه متظور دنم احتیاج بودءولاغیر. [ نقدر آفتاب بر آن‌تا یده بود که بصورت خا نه ای‌سنکیدر آمده و رنك در و دیوادش نیز ذایل کشته بود و از ناحیه پنجره های فوقانی:دد دوز های آنتابیهمیشه سایه های دداز د کج و مءوجی رویزمین تقش‌می بست.دو یوم فته دبگر اثری از ذیبائی ددش دیده نبی‌شد . کپنه و بدمنظره شده و شکره و جلالش متعلق به همان سالهانی بودکه‌تازه ساخته شده بود . ۱ دو ماموری که همرآ» کلانتر بودند در تعقیب‌او اذ زیر نود آغتاب بایوان رفتند. خیلی ناداحت بودند . یکی ازآنهاهالبه کلاهش 4 رادر مشتش فشار می‌داد. بصودت ض ۳2 ۰ مدرل کاملا ساکت بود نقط القستی که چهاربایان رادر آن محل تگاهدادیمیکردند ؛ سرو صدای مبیء و خایلی مسبو عمیگردید. کلانتر پاسر آستین پر اهنش «ایرا که علامتمشخصه حر نه بودو رن پشمارمیر فت» ۰ ی )۲ ( کلاتتر اندام و مستی بود. دد مقام ساجش باشغلی که‌داشت خیلی بر تر مینمود, [ نقدر پیر که له می تواندت چیزی به دیکران یاموژد و ه اینکه خودش یاد بکیرد. فکر می کرد مرو کارش با مسئله ای افتاده که اکر چنانچه برای-ل و فصل آن نامزد شود؛ بایدچون گذشته انجام‌وظیته کند و آنچه ۱ راکه از وستش برمی آید کوتاهی ننماید . او در طول خدماتش نتیجه رسیده بودکه بهر ماجرائی ازجپات مختلف آن بنگردوهرکز اولین کی نباشد که لب بحخن باژ می تمایدچه معتقدبودکانی که پرحرف‌میژنند بساید ماپقسی همرشان » اگرععری‌داشته پاشند ! پنشینند و بخاطر <ر فهاتی که زده| ند سرا نگشت ندمت بد ندان بکز ند, کلانتر ور دلش گفت: من سال‌ای سالمت که زندکی می کنم وتقر یباعمردرازی داشته ام و يا بملت پر »ضاطره بودت کدم بدفکرمی کنم که ژ باد عمر کردهام! بهر جپت احتیاط را نباید ازدست بدهم و چیزهامی برزبان ددم ک بدا عقبه اش را بکشم . مشتش دا بلند" کرد وداست صودتش بردد فرود آوددددداخل؛ مینکو که کنارپنجره ای نشته و , مرد لاغر بان کلانتر و دو مامودش دا اذپشت ‏ پرده‌ای دنك و پرچین و چروك . دراترمرورزمان ؛ مي نگریست ٩‏ چرخی ذدو کفت : پالاخره پلیس ها آمدند و کادی» بشت میزی‌قدبمی که متعلق بپدرش بود + فشته و چیزی می نوشت . میز مز بورمثل بود ؛ لکن داخلی اش ددهم ر یخن وا مر تب بود ۰ روی سای میزهای پایه کو ناه و هم چذن‌صندلی‌هایدو کش‌دادی که بطود براکنده وراطاق گذاذته بوداد و بالدخره دوی‌قابهائی که پدر ودیوار نص رده بووند ؟ طبقه ای کردو خاك نثتهو له لکه بود و کارس > ببحض اطلاعاز آمدن مامودبن‌دوی عنذل و تکانی بغودش داد بطوری که ی مجرو حش که بوصیله با ندی بگر داش بته شده بود ؛ تبری کشیده‌و درد تا مغز استخوانش نفو کرد * گفات: خیلی‌زودترازاینماانتظار شانر اداشتم. وهنتظر سرجا ش باقی ماندنا کلانتر بر ای باردوم‌دردا صدادد آودد . این باد ددخیلی بااحترام و "قریبا از دوی ملاحظه نراخته شد. لب های کارس بقومی‌نفومی ور هم رنت و گفت : مینکوابرو دددا برویشان بازکن ۰ مینکو سیکار قبوه اي دنك مک یکی اش دااز میان‌لبانش کر فت و در جا سیکاری یکی ازمیزهالی که در اتبای اطاق قراد دافت خاموش کرد . خیلی آهسته حر کت میکرد» چنانکه کولی جسارتو خوندردی اریایش نیز دداواثر گرده بوده پالدخره دردا کشود و کلانتر محیت کنان و ارد شد . مینگوا بدا کلامی برزبان تیآ ررد + نقسرش تا مگر دوعامود هیراء کلانترلیز وارد شو ند ۱ امد انياضبااي را تکان‌دادومدت یکدقیقه منتظر ما لد . ۳۲ ۳ اشاره‌ای بط رف مشکو باسر اطاق نشیمن تء ردو کلانترداباً نها داهنهامی کرد کلانتر واردشد اطان‌-ردو سقفش بلند و پنجرههایش عر بش‌و دور از نور خودشید بود. آفتابی که همه‌چیز دا می‌دوزاند وذوب می کرد؛ نمی‌توانست هر کز واددآن اطان بشود "لانتر کلاهش‌را دردستهای رك‌دارش چرخاند و نگاهی بقیانه آرام مینگو انداغف و بعد ءتوجه کارس که هنوذ متفول نوشتن بود؛ شد. سلام آقای کادس کارس درحالیکه قلم دامیان رعاش مرن مردالز ‏ روی‌نوشته اش بلند کرد. چشم های آبی‌د نك و با نهوذش؛ بدون‌اضطر اب و بیحر کت بود. ۱ کلانتر با خووش|ندیشید:این ‏ چثم‌ها ]نقدر باصلابت است که | نان امي‌توا ند فر اموش کند درخا له کارس «بزرك» ایستاده بسورت پسرش که اژ پعضیچواث تر سنا کنر وبا ابمت‌تر اذ پدرش‌باشد! نگاه مر شا + های‌جان از بدر ش‌فر بش تر وبرق نگاهش‌اذاو سردترودد آن‌سر نوفته ای بود که آدم‌دا بسك جودی‌میکرد «عپ هی کرد: ۲ جان گادس ممعتقد بور که بوتر و برتر از دیگراناست دمی‌دانست ا کر کسی بمدت پنجدفیقه ازمصاحبتش برخورداد شود؛ بطور غیرمننظر» ودر نهابت ور بط ۱