We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
۳
ختبار :مردمداندست بگیری9 بر ایشان اس
لش برای مادرشبرحم آمده بود باملایمت
رصم دی تم زر این گفتگوءمدتی سکوت برقر ارشد. بالاخره
الما حوصلهاش سررفتو به جمع کردن ظرفها بر
وتو لا
ح
لحن ثافذی و برجنبا را صدازد و دفت :
بنظرم يك هفته بپشتر باقی نمانده که «ویات» به
۱
ِ
حك با غطپبه میچل گنت: مثلاینکه شما داخیلیاین طرفها دیدهام آبا خیال ازدواج بادخترمرا نداد ید ۳۳
فرصت کوناه استفاده
۳ با دلت نمیخواهد به
ثبن انداختو آهی رامخاطب ساخت و دفقت
باباجان» مامانم خیلیدلشمیخو اهدمسافرت تو تاهی به«نیو بادیس» بکند» آخرمگر نمیدانید که اوچقدر مشتان است گذشتهها را از"نو زنده کند و اما کنی را که مدتیاست ند بده؟ به ستّد ؟
اگر اشتباه نکنم توخودت میلداری مسافرتی بکنی و لدسحت ازجاب مادرت ستنمتتوی :
لعنت برمن اگر چنین میلی داشته باشم ! آخر
مسافرت, «نیوپاریس» برای من چندان مهم نیست منکه از آ نجا خاطرهای ندارم. هرخاطرهای هست مر بوط بهشما دو نقر ات
چا خر نا سکنان و با عمجت گفت :
خاطره؟+پس اینطود مناز انجا خاطراتی دارم ! آ لماخودش راوارد گفتگو کرد و گفتا:
-ا کنون همهچیز درد «نبو بادیس» عوش شده. راسنی مک یادت نیست«اسیهای> چهچیزهالی در نامه اش نوشته بود کاغذش را که نشانت دادهام . اگر فراموش کردهای اجازه ید ه
و بر جینیاوسط حرف مادرش دویدو گفت :
باباجان» چنین مسافرتی براعا هر دو شمالاژم است.
ی 5 است بدا که
ِ موهم تر یمس . ۲ 2 هرگز مزهغذاهائی که آنجامبخورديم از زیر دندانم یره جك بشقابش را بکناری زدو گفت :
تابه بینیم چمیشود.خواهش میکنم اذا ین با ت۳۳ نکن ون بر ۱ از 1
پس از رفتنجك ومحوشدن 1 ۱
و بر جنیادسشدا دوی شا نهمادرش گذداشت و گفت:
ب مامان» تاراحتنباش. بابالجان بالشره یکی لا 2 روزها شمارا به نیو بادیس» خواهد برد. 1
آلمانگاهی بدستهایش انداخت ومثلاینکه چینگ ! دلش برات شده؛ با اطمینان گفت: