Cinema Star (September 1958)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

با ازدواح جان باو مواقق بووم‌ووفتی که این‌خبر تم جدل ناراحت‌شدم. ۰.۰ در این موقم تاشاچیان به پشتیانی کریکز ابراز احساسات کروند لکن ] قای س: چککشنز صدا در آورد و عردم را امر توت دزد گریکز نگاهی‌ناو کر دوانزود من نست باین ازدو اج نظر خوشی نداشتم و با دیدکانی اندو هبار شاهد اجرای مراسم‌معمو له بودم+ آخر من برای خودم عمری گرده ام و سردو کرم روز گاررا ۰ (م وبا اين چشم های ریز انواع واقام بدیها وخویی‌ها وا که میگو یم از آقایان دیدهآم , اين را ووی اجیاسات و بخل نیت بلکه معتقدم که در عالم هیچ‌چیزی نبست که با تیاهکاریهای يك زن درزه وبداخلاق برابری‌کند . تمام‌بدیها و زشتی ها بکطرف , بدی دا و زشتی حای يك زن فاسق نیز بسك در این وفت گکروهی از تماشاچیان با مدای بلند شروع به اظهار نظر کرند . از این هیاهو کار لین ؛ مردی که به هیچ وچه نحت تاثیر قرار کرت به هیچان آمد و بالختی که بتریی رنجش از آن هوید۱ پود خطاب به آقای رئیس گفت : فالی جناب‌شالنم. اجازه مدهید. و کبل‌مدانع حر نهای‌خورش بزند و از مدعی علیه دفاع ۴۰3 باشدیمرش برخانم. حقتقت مطلبی روشن است که جان وز کارس از روی ضرورت‌مجورشده تتاطر که اسلحه اش را دفاع از مشرافت و دفاع از نفس خودش یس از اینکه کلامش راختم ۳ بآاهستکی چرخی ژد ودر میان همپمه مردم بطرف میژی که رو پرویش قرار داشت رفت فر یس نیم يك لحظه صبر کرد و بعد رو به کارلین مود و هت آقای و کل مدافع : بشما اجازه داده می‌شود اکر چنانجه شهودی دار ید بداد گام معر فی ثمائید کار لین از جایش بلند شدو هبانطور که مدادی را میان انگشتاتی می‌چر خاند , کفت -لطفا و ارل احضار کنید,, ۷۲ یکی از مامورین داد گاه » دزی برا که طرف مقابل هیشت متصفه بوذ کشود و قارل‌داویس» در حالیکه مزه‌هایش را مر تب بهم می‌زد و ارد شد . ایپت داد گاء او دا گرفته بود بهاوریکه دست و پایش را کم کرده بود و خجالت می کشید . سبزده سال از سنش می کذشت . خجول بود و ابن حاات دای > را حجب وحبا چنان" شید بود که‌در گّ نخ‌تین. فر خوزد. نوخه هر دی و۱ جلب مي کرد . تمحز ولاغر اندام و ملبی به پهترین لبامش بود . وقتی که وارد سالن شدحالت خاصی‌راشت . آهسته قدم بر میداشت و سی می‌تمود که چشمش بچذم تااچی‌ها ینند. عاند احظه‌ای مد مامور د تتاب مقدص باو نز ديك شدو گفت ۲پاقم میغ‌وری که حقیقت را بکوعی وجزآن کلامی برزبان نباوری ؛ خدا يار تو باشد ارل داویس» پس از صاف کردن سینه‌اش گفت -بله ؛ قسم‌می‌خورم که جق حقیقت کلامی برز بان تباورم بعد از این مقدمه ‏ کار لین رفت ومقا بلش ایتاد و کفت _لطفا اسمتان رابا صدای بلند به اعضای دادگاه بگوئید . -اسم‌من « ارل داو یس »رست. -آ با محصل شتید » مقصودم ابنست که درمدرسه | بکه در «لا یم ارك هست تدصیل می کنید ؟ ارل سرش را تکان داد و کنت بله آقا زمستاتها بمدرسه می‌روم ومابقی حال را در کارها به" پدرم. کناگ می کلم و به شکار می‌روم کارلین رویش را بطرف کارس و میتگو کرد وبا نهااشاره نموو. و بیدا -آبااین دو نفر مدعی علیه را میدناسید و ارل که مفتی کلبه 2 مدعی علیه » وا نمیداتست.: حاات لمع بش گرفتاو ناه سر کزوانش دا دوزنا دور ضاان باین امپد که سی بلند شود وه‌عنی این کلمه‌ر۱ بزایش روشن کند.دواند چدن از هیچ طرف خبری شد, لحظه‌ی به کارس و امینگو تیاه ند و کیت 1 -آرها بر بعد بر + |, و پهانی‎ ٩ 3 آبا ا ن دو له را ور نهم این ماه در جالی را ارل‌باز سرش را ۶ متاقب آن جزان ‏ ۱ مب ان جواس راو بله » دیده‌ام . واشرو ۳ مار می کر دم توافت که شا آ نهارابدیر مشغول‌چه کاری بوو ند سوار اسب بووند منز لشان بر می گفتند 0 هوروات 4 خارج می‌شدند . شما از کجا می‌راید 6 آنجا منزل هوروات‌بوو. -آن خانه را هم‌می‌شناسند این درست ؛ مقصودم ایشت که شما از کجا می‌رانید که ابن دو نفر بقول شیا از آنجا برون می [ مد ند بر ای ایتکه‌من ... من‌سدای شليك بکوشم رسید ,.. [نوقت به اطرافم نگاه کردم ودیدم که آناق کارس و آ فای‌مینگو , سواربراس منرل «هوروات» را ترك‌می کللد. -آبا مطمئن‌هستی که اشتباء نمیکنی و آن‌یدو نفر همین‌ها هستد که| کنون در داد گاه حضور دارند له خضش... ابدا -ادل؛ باز تکرارمي‌گلم آنا مطمئن هستی که اشتباه لبی کید کارس ومینگو را هنگام خدوعا1 . خانه هوروات دیده‌ای 1 -ه خبر آفااشتباه نمی : وانگبی‌من بسهم خردم آآتای کارعط را به هیچ وجه ملامت نم ي کم : ار جای ۱ ۳ من جاي او بودم.. جراشن را تلم کرد ۳ ۱ -متشکرم ارل ,دیکر با ۱ کاری ندارم » ونظری رد مردسس از جا بش بلیدیدو کمیچلو[" و تسمی به صورت پسركه کرد و مدا زو : مارل! ۱ -بله آ فا ۳ -ارل» من چو