Cinema Star (November 1958)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

باین جای»ا جرا که‌رسید بليك لب ازسخن گفتن فرو بست وسرجایش درمحل مخموی‌شهود روی‌صندلی نشست پیشانیاش خیس عرن‌شده بود دستساش] را از جیشن بیرون آورد و قطرات عرق راخثكت کرد . <کار لين» مقابلش ایستاد و تگاهی به آقای»تاضی ومردمی که چون‌مجسه ,مستمم کفنه‌های کشیش بودند | تداخت و اعضای هیثت منصفه‌را از نظر کذراند و نکاهش را روی صورت بليك دواند و ید 1 -خوب آقای رورند والری 1 رای آن‌وضم بکجا بردید مستقیم وارد شهر شدم و يك راست بسراغ دکتر جاکسن چرااین کاررا کردید»مکر الری‌مر یش بود؟ بليك پاین‌سئوال فوراجواب نداد, قبأی‌سیاهش راروی‌شانه‌هایش ولب‌ودهانش‌را بحر کت در آوردو کمی دندا نبایش‌را رویهم فشارداد سس به تماشای قیافه 1 کار لین وحضار پرداغت و آنگاه روبه و کیل‌ندودو پرسید : -آیاباین سئوال باید حتما اب بدهم » کادلین سرش‌را :کان داد و کقت: پله... آ قای‌رور ند... باید با هید بليك برای نغستین بار» از طق 6 سیب سالن دادگاه برای اين والری را به تترجاکن بردم که آ بستن بودو بز ودی‌صاحب فر ز ندی‌می شد. محش ابتکه کامات فوق از دهان رورند خارج کردید ,چنان سروصدائی برخاست که کولی بمبی‌درسالن منفجر کر ده| ند,زمز مه بقدری شدید بو که بگوش‌تماشاکرانی که در کری‌دور دادگاه اجتماع کرده بودند ,تیزرسید. ابتدا مردم‌در گوشی بهم‌دیگر چیزهائی کنتندولی بعدا طوری‌شد که بفر باد کشیدن و بلند بلند صحبت کردن پرداختند. «فریس بیع« که اوضاع دا آشفته دید با چکشش بروی میز کویید وپس از اينکه سروصداها کمی آرام کرفت » کارلین از نو سئوالاتش‌راتکرار کردو برسید : بکوئید بدانمآیاوالری‌را درمعطب دکتر گذاشتید و خودتان پی‌کارتان رفتید یاچطور؟ عضلات صورت‌رورند بازمنقبضش شدو کفت: بدپختانه نتوا نستم این کار 9 دومر تبه همهمه مردم بلندشد. جان کارس حر کتی کرد و مستفیم روی‌صندلیاش قرار کرفت ی. مینگوی پیچاره‌هم رنك‌ازصورتش بریده وبا نجی که از پیراهنش بیرون * کشیده بود؛بازی می کرد. چرا نصوانستید او را در مطب‌د کترجا کسن بگذار ید؟دلیلتان چیست؟ برای ابنکه درب عمارت بسته بود. سمیخواهید بگوئید که‌مطب دکترجا کسن هتکام‌ورود شمابا نجا تمطیل بود ۷ -نله, سچرا؟ اندارد دکتر جاکن به و کر بت کر اسينك» رفته و تاروز سد مر اجمت تخواهد کرد _خوبآقای بليك بعدچکار کردید ؛ -در آن‌موقیت تلها فکری که بذهنم رسید این بود که هرچه زودتر والری را به‌منزل‌والدینش چبرم * پس آنشب باتفاق والری بمنزل آقای دهوروات» رفتید ؛ ابنطور نیست؟ -بله... همین‌طوراست بعداز آن‌چه کردیده به‌ولایم‌راك» بر گشتم و باداره پلیس مر |جمه نمودم. آقای «جیم موران» مامور پلیس سر خدمت بود . عاجرا را بطور کامل برای اوشرح دادم و اضافه کروم که جان کارس, والری ومر | تپدید به‌مرك کرده مامور پلیس چه گفت؛ -او کفت نهایت مراقبت را بعبل خواهد آورد تاحادنه سوئی بو قو ع یو ندد . خوب. بس‌از آن؛ کجاها رفتیدوچه کارها کروید ) تقریبا هوا کرك و میش‌شده بود و می‌رفت که خورشید طلوع کند. خیلی خسته بودم . بخانه رفتم تالباس‌هایم‌راعوش کنم ۰ در راء بودم که خبر و قتل» ر اشنیدم, دراین وقت « کر یکز »سندلی‌اش راعقب زد وسرپا ایستاد و بالجن کرفته‌ای کفت: -مخالنم ...با استعمال کلیه .. «فتل»دراین موررمخالفم, «فر یس بی »سرش‌رانکان داد ۳۹ جلسه حذف‌خواهدشد . ‌ 4 -تاییدمیشود. این کلمه از صورت گنت -ممکن است شو هه ع. داد گاه برسا نید ی بت جر خبر وحاد ی نرق جیار نشان‌داد ید ِ -بملافات کلانتر,[قای رت رفتم و موضوع‌را یبا اودرمیان کداوء و آنکاه‌عازم «ماهون‌سیتی فد کزار شات مس بوطه‌ بقاماتمانون بد هم و ... کارلین وسط حرف رورنر دویدو ثرسید: -آیادر آن‌موقع که بامطلاح خودتان سر کرم دنق و فتق‌امور بودید ؛ هر کز این‌فکر بخاطرتان خطور نکرد که بااعمالی که میکنید وزنی‌را از خانه شو‌رش بدون . اجازه‌قبلی‌او باین طرف و[ نطرف می بربد, موقعیت شمارا دراجتاع . ومتصوصا کلیسا, متز لزل ولکه‌دار کند و بليك نفس عمیقی کشید و يك دقیقه بدستهایش خیره‌شد و آنگاه کفت 4 0 والری بهوش برد و احتباج بکمك داشت. هیچ کس در خا نه نبود: در موقم می| ند یشیدم که کار ۳ اس لحظه‌ای ۰تکت کرد و سپس افز ود . 3 -خیال تکلبد حالااز کادک" کریکز» دراژ ند 0