We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
2
2
| 0
جح م5 سرا
مب ۰ : ج آلفرد سرش راتکان داد و لفت 1۳ 4 3 -آخر ازاین کار چهفایدهای میبری «چه نتیجهایدازد ۵
0 ۳ سوار هوایسا بشوی و در نیوبورك انتظار کشتی الیزابت ارج گردید جلو بروی و
رابکه وق که فبلیپ از آن خار تحت ی و۱ ت
و
آهای ؛ سلام ؛ این من ۱
بکوئی پیشوار بو 0
مس
ن> مجال حرف زدن پید ۱ و ۳۹ اف رابلنه کرد و امر بسکوت داد وافزود
از اینهاهمه گذشته؛فبلیپ که با کشتی البزابتمسافرت تخواهد کر د؛
دمی پس پس رفت و پرسید :
<«ان ب چه کفتی ۶ فیلیپ. بااکشتی الیزابتسافرت نمیکند؟ آلفرد چوننیمی ازاسرار دافاش کرد ؛ بهتر دید کهنیمدیگر آنرانیز فاش کند .لذا گفت ؛:
-هنگامی که شمافرداشب سرساعت دوازده سلامتی یکدیگر گیلاسپایتان دا بلند می کنید ؛ او از دروادد خواهد شد ۰۰۰
بادست دری رانشان داد و افزود ؛
-بله ۰۰ ۰ از آندر و اردخو اهدشد »نو قتشماسهروز دیگر باهم خواهید بود و کیف دئیادا خواهید کرد باور کن که نمیخواستماز دوی اين داز پرده بردادم دلی تاچارشدم ۰۰۰ اما ۰۰
<«آن» وسطحرفآ لفرد دو بد و ناله کنان پر سید ۱
۰۰۰۵7 آیا راست میگوئید ؟
مار گادت جواب داد ؛ له راستمیگویم
مرت پسندارد ؟موضوع اژاینقر ار است. «آن>بااشتیان گفت :
ب او۰۰۰
مار کارت حرفشدا تطم کردو کفت : 3 ستیا کت ۱
التباس کناندر [ فوشخواهرشافتادو گفت :
اطع مار کارت...مار کارت
سست اه
۱ اور اتنكدر آغوش گر فت و گفت
۱ میکنم آرامباش ن» بدون|ینکه بت و اند خودش را کنتر ل کیر؛ 3
وانعجیب وجالب وجهیاست ۱
صو لباک «آن,.
مار گار ت که حوصلهاش ازدست ادا و | سرزفته فزعش کوش دار فته ودک
و آنجا لب توجهی نیست و خیل
اف
جلیهم بدا ِ 1 ست را هرره برالدت فد ددوغ بود؛...اوژنتذارر اینموضو عرا عمداساخته ! 1 7 1 لف دهم که کوشه ای سر
وش میداد «چناندستخوش هر
ن یادن دفب ۰ چشمانش از ح۵ ۱
حاصل کنک عوط
ی نان
کف که فب نی تاد و
دنباله کلمه ای گشت تامقصودش دابپتر حال یکند , کفت
بله ... اومجرد است ۰۰ ایندااز خودمدر نیاوردهام
در گز ارش ی کهروی میز آلفرد پیدا کردم ؛ چنین خواند مکه قیلیپمجرد است*
آلفرد زیر لب چیزی زمزمه کرد و« آن» بدون اینکه توچپی بکند ؛از کنارش گذشت و بطرفمبلی که در گوشهای بودرقت وروی آن نعستو نجو/ کنان گفت :
_آری۰۰۰همینچا بود که بزانو افتادمواژاو تقاضای عفو کر دم»زیرا بیشنپاد کرده بودم کهژ نش راطلاقْ بدهدو بامن ازدو اج کنده ۰ ۰ واتعا که خیلی نيك بحر ام بود « « «میدیددختری درمقاپلش بز | نود رآمده و تضرعمی کند بااین وصف حاضر نمیشد حرفراست بزند و بگوید که ژن ندارذ و ایس
می بر د.+