We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
۳۲۳۳۳۴ >
و و ۱۳ اندر بیان ایتکه روست نباید ز ووست در گله باشد
مانقدیموسا! د توجه بودو خودمان چه آشکو تهسابل 4 پنهان درآیشکو ت»سائل مصخاصی
داشتند ودرهوقعبکه مجبور مشد ند
ی که ومترل» را تنها بگذارنداورا لا و مپر می کر دهو ۶ بلمب» »یز و ند
ازچمله تعر بف می کنند ی
رات سافرت بسروو ومطابق رسوم [ نزمان قنلو بست زنشرامجکم کرد و کلبدش را بدست دوست " خود داد و تا کیدکرد که موا وخاتون» باشدکهیکوقت بقکر نیفتد |زغر ببهها بای باز کردن <ففل> خور استفاده کند ... ویس از این بندو نصیحتها مر رك بر آه| فتاد
شروبو یمادی ۱ سار تلك
بالخرههوقنتسار لك هنر پیشه تا لر مچبورش د که حرف خانعشرا "گوش ؛کند وعووشرا بيزخك لقنان بدهد ,
مدتید کتر اودا ها پنه کرد و آزمایش کرد و بعدبا ناامیدی گنت : 2۰ اصلا ارعلت مرف شماچیزیسردر امیآورم؛ فکرمیکنم آددراثرهشروب ماشند.
سارنك خیلی خو سرد "| درحال ی که کتش راینمیکرد
گ۲ ۱ ۱
3 تعیندارد آ قاید کتر میردم فرد| مب یم که جنابعا لی وب نخوروهباشیده
و باقی قضایا . ..
هئوزچند منزلی دور نشدم, بوووید
کند
مکنفر بتندی در بی کار وان میآبد این
کهمسافرتخار ح از مر زن ومرد)برای فیلمیرداریشر وع
وقتی نزريك شد, دوستش را وید اول مباداز نشحالش
که زنش رآ ۳ تگر
ود و سپرده ,نود
دل نگران شد که میشود ببم خورده وبا احیانابلایبسرش .جریان قضیه راپرس و
قش درحالیکه هن وهن
آمده
<آقای» یکیاز «خانمهایهنر مند» که نمیتوانسته با خعاتش برای فیلمبرداری از تهبران خارج شود
» را دست «رشسفده
جوشد
و میزد لت
رقبق کلدی که برای قفل و بستهای زنت دادی عوضیه , آمدم که کلید اصلی رو بدی .۱ البته از مخلس نخواهید این نکنهرا دوی هنر مندانخودمانو بروایتی «ستار گان»» درخشان عا ام
مسزال هبات میسپاردو پدو اطلاعمیدهد کهخور بعدا با تبا ملحق خواهد شد .۰.۰ ووقتی خودش راپهیات میرساند که می بیند حضرت آقای
نی ج هجوج جروج فجن میج وج وجوجوج وج و فجوجمجع ی :
از دفتر خاطرات 0
سیگاد و بوسه ۰ در هفدهسالگی اولین سبکار را کشیدم ودر همانموقع
لب دختر کی رانیز بوسیدم , مدا خوب متوجه تفاوت اپندو شدم و از آن بس تصسیم گرفتم عدل اولی را ترك و دومي را اداعه
بدهم ۰ < ی ۲ برت لنکستر ۰..
ت 0 آما د گی ۳۳
۰۰ سروز کار گردان بااینکه سرششلوغ بود مرا پذیرفت وقتی وارد اطافش شدماومشفو لکارش بود." با بی اعتنامی گفت آمادهای.. ؛مقصورشرا نفویدم ولیجرات پرسم وناهار فکر کردم کهچهبکنم ۰۰۰۰۰ تاچندلحظه ءای؛ باخجالت کفتم آری و۲ نوقت نیمه نگاهی باتمجب در چشمهای مننگاه کرد و ن اختومادر زاد رو بروی او
نمیکردم و پمد رو بارهپرسید آماد بطرف من انداخت و سپس زباش تبقزد زیر ۰۰۰۰ 8 اه رده
آ وا گاده نر
کان نورد مي کویلررر فیلم دکیلدا» بو هر بتا. هیورث یل میت بور لی محتکسی زدمو سیس اورابوسیدم درحین بومه ریتا آن. چنان نیشکونیازمن کر فت که لت بوسه فسراموشم
عَّد ولی بلافاصله انزور این تلافی سیلیمحکمی که زدی ولی منماین نیشکون اورابی تلافی نکداشتم " البته آنجا حضور کار گردان ۱ مانم بودولی .1 ۱ وریشسفید» مواظبتّاز خانم را بدا تجا رساندهاند که توداطا) . ابشان خوابیده|ند که مبادا خانم
محترم هثرمند بیوقتی بشوندا: و دآل» یایدوخانم را برد و با بروایتی حق دوسنی را ثا نما میخواستند بجایپیاور ند که نمف شب خانم حتی برای «لکن» هم بخود زحمت ندهند ۰ ۰ ۱۱۰
درو ۲بعلی6هنم پكي از «آرتیتههای»ما که پاوستارهای» کنار آمده بووند ۰۰۰ در جواب ۱ اعتراض ودبگران» گفته بودندبك مجنه ازفیام را آمرین ميگند۱
وطفلی هاتقصرری زداشنند . هلر بیشههای مانارلی را دلس» نکنند سیتوانند آسسا اج یه ود
.6 وش بدیهمین: هللست. (غبرا رفیلمهای فارسی ,ماد خارجار مرکري هم دا اس شده ویکیدومحله آن درشور های دورو نرريك یه مشود
غدایا خووت عاتبته
توف ۰
را
7