Cinema Star (December 1964)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

برای «جان کنتون» نزك‌همکارش لوحه‌ای سنگی میرسد که‌در خرابه‌های‌با بل و آشور قدیم بدست آه‌سده وزمان آن به‌شش‌هزار سال قبل برم ی گشت جان کنتون باشکستن این لوحه در آن مدل ؟وچکی از -ك کشتی باستا نی می‌یا بد و مشاهده ان کشتی و رایحه خاصی که از آن برمی‌خاسته دراو احساس سر گیجه و رخوت خاصی ابچاد می گنل , .. اثر: ۰۱ مر یت کلمات‌او گرمی وقوت قلب‌خاصی به کندون بخشید. سیگورد خاموش شده دیگن چیزی نگفت. لحظه ای بعدشلاق صفیری کشیده‌شدو بد‌نبال آن صدای سوت زاچل برخاست . پارو زنان جلوی کنتون پاروهای خود را بلند کرده انتهای آنرا در محل خاصی گیردادند. سیگورد نیز پادو ۱ رابالا برده همان وضع آنرا درمحل مخصوصش قرارداد. ااکا به تجو | ات : شین . الان مارا میشو ند بعد غذا میاور ند ۰ کنتون نشست و لحظه‌ای بعد آب‌سرد وشور دریا برش سرآزیرشد. نمك آب‌درزخمهای او تسه اشك بدبد گا نش آورد ولی کنتون ینز جر را نیزهر‌طوربود فروخورد . دو غلام سیاه بااندامهای ورزیده در ردیف بین نیمکت‌ها پیش می آمد‌ند. بکنارهر نیمکتی که‌میر سید ند برسر‌هر پاروزن‌سطلی از آب‌خا :9 وقتی کار آ نها تمام شد دو غلام دبگ رآمده جلوی هرپاروزن يك بشقاب و بك کاسه چوبی و بشقاب محتوی غذائی‌خمیری کر ويكت قرصه بزر گک نان بود ودرکاسه چوبی مایمی‌غلیظ وتیره رنگک بود . کنتون غذا را باولع خورده پشت سرآن نوشابه را سس‌کشید . این غذا هرچه بود مقوی و لذیذ بود . سیگورد روباو کرده لبخندی بلب آورد : موقم غذا دیگی ازشلاق خبری نیست . هرچه میخواهی آذزمن بیرس, برادر . کنتون گفت : من اول میخواهم دوچیزرا بدا نم . توچطورشد کارت بان "کشتی افتاد و دعدهم ای غذارا از کحا یی میآور ند ِ ستاره سیناه صفحه ۳۲ متر جم: پ. د. پندار سور یت 7 غذادا از بندرهای سر ره بکشتی‌مآ ور ند » درهیچ‌نندری نمیگذار ند کشتی زیاد متوقف شود حتی در اماختا لیا که شهرجادو گران است . همه‌جا انش وحشت دار ند 3 هیچکشس بطرف 9 غلامان غذارا دکشتی میا ور ند و بعداز آن بلافاصله بادبان آن راهب میاه » وانن درك که دد عرشه سرخ اقامت دارند هردو جادو گرانی قهارهستند. سیگورد محتوی‌کاسه چوبی را سس کشید وادامه داد : بط واما اینکه چطور گذادمن ان کشتی افتاد ء داستاش مختصراست . من جزو جنگجویان «رانگور» سرخ نیزه باعده‌ای دنکن درجند:کشتی ازشمال دطرف جذوب حر کت کردم . روزهای تسا درراه بودیم . درباهارا پشت سر کناشتم و کشورهای زیادی را بضرب شمشی گشودیم تامدتها بعد که ازده کشتی ما بیش آزشش تا باقی نما نده بود درس‌زمینی مجاورمص بشهری رسیدیم که درد 9 بر‌میدار ند وعازم میشو ند . س‌اسر آن معبدها وبرج های پرستش سر باسمان برداشته بود . خدابان همه کشورها در این شهر معبد داشتند بجز اودین خدای مردمان جماال ‏ این ام باعت خشم ما شد . باون شبی اد نوشیدن شاب سیاری من باهش تفن دنک شمشیی پن‌داشته دراه افتادیم تایکی ازاین معابدرا بگیریم خدای آنرا بیرون‌بیا ندازیم و ا نجارا یاه اودین‌سازیم. کشت و گذار درخیابا نهای شهر به معبدی رسیده وارد شدیم . در آنجا عده زبادی راهب سیاه یوش نظیرا نها که در کشتی هستند مشذول عبادت دود ند ۲ با نما قصد خودرا گفتیم ونا گهان و لوله‌ای بین اشان در گر فته فرسن ما خیلی از آنهادا کشتیم و نزديك بود معبد را فتح کنیم که صدای دوقی بر‌خاست ِ ر یختند .