We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
۱۳
چنین گذشت :
« جان کنتون » باستان شناس جوان آمر یکاشی در قرن بیش برم ی رده وخود را برعرشه يك کشتی می با بد که توسط خدایان با بل قدیم فر بن شده و روی دریاها محل راهبان و بر ستندگان دوخدای متخاصم می باشد و آ نها کنتون را سرفته و ز تجیر کسرده به پارو ز نی و امیدار ند .
طبال گفت :
شین الم کفها کن شین هه هی نوا ست: وی ار ان ز نجییخللاصشود,خودرا به کا بینشا رینرسا نده شمشیرش ر اهر طور بود او اقا هی رف با ناه گت و کر تج هودتر این غول درون مورا اد می کرد بعد در حالتی که دوست اوجلوی راهبان را گرفته دود خوداو با کلانت رو یرو میشد. ما درست است که ول دادها دم وان علیه لاف کار هن تس ۳ ول ندادهام 4-5 کمکی در حق اوبجا نیاددیم .
طبال هفکنی. کردمافزود ؛
زو برآن» ا وان مرددرصورت آزاد شدن و الط من کین قول دوستیوهمراهی بما بدهد من اورا از این ز نجیر خلاص میکنم
یت لحظه قلب کنعون از شوق وامید گرمشد ولی باد دیگر شلف خایامتدرا کر فت, آبااینها. همه حبلهای بر اک فر بفین او نبود؟ « جیجی » سس جا نب او خمکرده نجوا گفت :
یس گرگ کته م فموح»اععمای کن..ا کوقون دوستی مرا قبول وا گس تاکن
کنتون احظهای دیگرمرددما ند. نمیشدا ینشا نس آزادیرااد دستدادچشم گشودو خودر | درو ی طبالزشت چهر هد د که تیسمی رخا اش چند لحظه در چشم همخیره شدند آانگاه« کنتون ٩ داز چشمهاأ را ست چیجی خنده ای کرده برخاست و دس از چندی صداییای او وزو بران برخاست که دور میشدند .
کنعون از شوق وامید در پوست نه ی گنجید نویدآزادیجان
تازهای دکالید او دمده تک 9 37 آزادی و" اقا مرخ؟ ۱
ستاره سینما صفحه ۳۶
متر جم: پ. د. بندار
وه 5 حالف هر مممهمم2 9۵
انعظار او طو لی نکشنت : فردای آن روردر نوت خواب دعدی که کنتون چشمهاأ تا وخودرا بهخواب رده دود صدائی با لای سرجود شنیده و دستیص رت او را تس و ۰ جیجی کناد کوش او ی
توافت را های ی ره رن فا
کنتون چشمهاأ را شود طبال لبخندی ده 3 و ۲
من( زو برآن ( را فرستادهام ۳ با محث در داره مسدهب خدابان سر« کلانت »را گرم کند من اینجا روی چهاریابه نگهیان هی نسشتنم ؛ تو هم نطور خودت. | بخو اب دز ای .میخو اهم درأاتحرف دن نم . (#اجیج ی » نا که ادامه داد :
تو در سرزمین خودت هیچ نام بوتهای باسم «چیلگور» را شنیدهآی ِ
کنتون با حیرت از چنین سوال بیموقعی باوخیره شد. (جیجی؟ دو اتگفت را ار هم کشوده ففت:
9 بر گهایآن ان ا نداره استمعمو لا درحاشیه کو بمترو بد وخیلیخلی نادرو کمیاب است شاید تو انرا باسم دنگری بشناسی این را میگويم که روشنتر بشوی . غنچه این گیاه دا گرفته و خوب می کوبند بعد با عسل و کنجد و اندکی کاج سوخته مخلوط هنکن منت .| نیااهیلن من موه مهن کرده ات طوی شرقم نما لیدن می کنند .
جیجی در حالی که دست خودرا روی کلهطاسو بیمویش می کشید ات ِ