We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
توئو
فیلمهايم درخواست کنمزیر | فکرهیکنم تهیه کننده فیلمعم باید پولي بجیب یز ند و ی ود همکن است کیت شود وی او ورشکست پشودمن دیگی کار تمیتوانم دم وا ی عیه بهمین منو ال ی آئوقت من چکار باید بکنم ؛ فیلمهائی کمن بازقميکنم : تجادتی ستند ,فیلمها تیهستنت که | عسینماهاگ درجهدوم وعیدمطیقه پائین ساختهمیشود وقنتا نی افتسنتهانقا اریات اسسخ ؛ درستمثل پولی کاصرف هیه فیلممیشود و وقتیمن جلوی دود بین مشغول کاز هستم برای اینکه فیلم بهتراز کازدر آیدهگی میتوانم دالم بخویم فهایشکار دا هن نمیکنم .پااینکه هن ازاین کار خوشم نمی آید وباید فلاب کنیم +جهمات تنیم .
فهيکنم کار غلط و بیلطفی باشد . آزطرف دیکی نميتوانم ازبازی دد این فیلمها صیفنظن تنم برایاینکه بدوت کار کردتقادر بهاداهه زندتی نیستم ؛ اکتتواهته خی ایکهنه د کفیست اه عا ثم تقی دم هن که اسهش از است شو ند .
شدو تث
جع از همداینسررفها میدا نیدضا تمغ ین زند کی کردب خیلی کران تما میشو »؛ مناز ۵ ۲ نقر آدم و ۲۳۹ سك نگهداری هيکنم . نگهدار ب باتفا ار اسانی یی »
سوو سستو فیست و ثهسات؟۱؟ بهچهور د
هیضور ند؟ دادو مست» بیستو هساتچ کار
۳۴
می تنید؟1
نوئو دختر خانمعزین , پاتسات درایندوده وزمانه ازيك دم بیشتر ارزش دارد + شماسات را ای کتاث عن نیف: داز ازباهبا تین بای اس :اگن چاوغنا تدظید ؛ او عم جنایعمار | خوستدارد : ان اودا تر هگ کبید : اوضم جناله بشما وقادار اعسیت بسلکباند ]8 کهیتمام شعنا ات ۱ در ست ی الا اتتات:: سا زا بدا فسهانین آجمهیا و اشنان ها تم کین که خاری اتکی کته دا ند » مثلا درخیادات تاقیست اسد دو اتومینل تضادف جزگی بکنند ؛ آنوقت است که دو غر نة, ازاتوعییلشا پیاده هی شوند و با دندانهای بیرون آمده یس عمدیگرداد و فی اد میژنند . در حالی که سات هیچ وت ازذاین کارها نمی دشد, انسالها دو ی از و فادارف ئسیدهاند و امرونه «وزذسكها تموثهای از وفاداری شدهاند وعا آجمها عنور تتوانستهايم بیای سأتضا میسیم. درفیق روز نامه تویسی داشتم که میقه عیا هد منل من وغذا راحاخم میخوردیم ۰ ياك دوز از من يث ماشین تحریر بقرض میخواعد و من يك ماشین تحرپر بعئوان هدیه برآی او هیخرم : او فورا بمئن آشهیدود و با نوشتن مقا لهای برعلیه هن ؛ عاشین تحرنسی را افتتاح می کند . مقا له او بیدحمتیین و بدترین مقا لهای بود که نا بحال برد من توفتها ند : قرش را متنید این دم اصاا بو ی از وفادارگ نیرده و مضبحلث اینته رسد از چاپ عفا لاش عمنزل بت آع وعشگامصرف هار ر اجع وهعقا لبای صحبت می کردم وميخنديديم: آ هم چه خندهها لپی .۰.۰
ای پر نس هن یج وق ددم شمسا را ندیدهام , صیفنظی از اینکه غفگین دودلار فوانن کمدینهاست و لي
عن قکرعيکنم که خیلی کم اتفاق افتاده