Cinema Star (January 1967)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

جدفتر مجله بیا بد. خبر ورود «خوشگندان» با آن سوابق «مشعشع ! » غوغاثی در مجله ببا کرد . همه برای دیدن اوهجوم برد ندو لی سرهو برت دیس کل اودا از جنک همه بدر برده به اطاق کار خصوصی خوه برد تا طرح‌هائی دا که برای تصاو یر کتاب 7ص کرده بود آشا نش بدهد . «کلی» قبلاوصف این اطاقد )از «ر باك» شنیده بودو لی توا است خود را از چنکت سر هو برت نجات دهد » سرهو برت که طعمهای با آن سا بقه‌عیاشی را در اختیارداشت «محض‌ورود باطاق بک‌سرید کمهر اروی میز خود فشرد بلافا صله‌در بسته شد» چر اغ های قرهز دوشن سرد ید » موز يت ملایمی تر ثم آغاد کرد و : برد بوار تابلو های هوس انگیز زیب‌ائی آشکارشد. سرهو برت بلافاصله حملد راآغاز کردو لی « کلی» باچا بکی‌تمام از دسنش کر یخت. ان جنک‌و آر بز هدفرقه بیشتر طول نکشید وسرهو برت بالاخره از فس افتاد . ب آه عزیزم» بایداین حقیقت را بدانی که من صد سوئی در ساره تو نداشتم. اصو لامن بر ای‌حفظ‌شهرت خودم تظاهر بهر کی م ی کذم و گر ه اصلا عر ضه این جور کارهارا ندارم. خو اهش می کنم داز مرا فاش نکن 5 کلی باخوشحالی گفت : ب مطمئن باشید » سرهو برت . من و شما درست‌در بكت‌مو قعیت هستیم من هم برای حفظ ظاهر.خسودم را بات دختر هرزه معرفی کردم برای | ینکه‌مجله شما داستا نهای مر ا بیذ بر د! بعد نو بت «ريك» بوو که بر نامه کاردا با کلی آغاز کند. قر ار بود کلی را بتمام اقا ط مشکو لد و بد نامی که‌در داستان خود نام بردد بود ببر ندو در ] اجا با آدازش و لىا سها ی متنا سب با آن قاط ازاو عکس بگیر ند. کلی» جر ت سر باز زدن نداشت‌چون مچش باز می‌شد » در بات » هم از ظاهر سازی ودروغگوثی او عصیانی بود مبیخو است حسا ای تلافی کلاهی را که سرش رفته بود در پباورد ... «کلی» بهر حال خوورااز تكث و تا نبا نداخت. در يك کا باره‌روی‌صحنه رقص استر یپ تیز پرشوری دا شروع کرد ؛ اول دست و پايش می ارز یدو لی بعدچنان رم شد که «ر بلک» با عجله بوسط سن پر بدهو | گر اورا کذار لکشیده بودم‌علوم نو د دخترك تا کجا پیش میرفت.خانم مدیر کاباره از پشت سرداه زد : خوشکله,هروقت کار خو استی در کاباره من برو بت باز است! « ربث » کلی دا به بها ندرفتن کید بگر از با توق‌های سایقدخنر د همر اه خود برد اشته‌دو تا ثی از شهر خارج شد ند. نیهم‌ساعت بعد | تومو بیل ر بات جلوی يك متل مشکوك و دور افتاده متوثف شد . کلی با حیرت و هر اس گفت : سس ]001۱/۵۲20 سح 0ص ات0 ۳۳۲ سب اینجا کجاست . من در عمرم با ینجا نیامده بودم. ر بلک گفت . می‌دا نم » ولی مطمئن باش اینجا بهت بد نمی گذدد . من خواستم «ك چند دقیقه‌ای با هم نها صحت کنيم. بعد دو باده بر نامه‌مان دراه تیال م ی کنيم ۰ کلی يك مقدار اعتراض وداد و بیداد کرد ولی فایده ای نداشت و چنده فیقه بعددو تا ی در يك اطاق بود ند. درا ینمو قع بود که «ر يك کو لبی» سباک ار با بش سرهو پرت حمله دا شروع کرد. امااگر کلی ازدست‌سرهو برت میا اه سال توا نست فر ار کند ء فر اراز چشک ر رك که جوان بود کار آسا ت بنظر آمیر سید. باوصف این ر يک‌قصد بدی در حق کا-ی نداشت فقط میخواست در آخر ین لحظه وقن ی که دختر لك دا در چنگال خوه تسلیم دید از دهان‌خوه او اعتر افش‌دا شنود, شنود که تظاهر ب4هر ز آیو بی بند باری یاک دروغ بز ر کی پیشتر بو ده, که د ختر ی کاهالاچشم‌و گوش بسنه و با لك است »ر بات خودش‌هم نمیدا است ,: 2 او‌دش‌هم مج 24 که‌چر ا به اثبات پاك بودن این‌دختر ] بنقدر علاقهد ارد. بهرحال تاو قتی از ز بان‌خود اواین اعتر اف دا می‌شنید نبا ید دست بر میداشت. درست در حساس تر ین لحظه در اطاق باصدای هو لنا کسی شکست و د گروهبانهو کر » ومردااش قدم بدرون کذ | شتند: آقایر راك کو لبی؛ شما به‌چرم اغوای دختر ان معصوم و آدم دزدی 2 ۱ 1" توقیف هستید. من بنام اداره مبارژه با فسا د‌شمار | توقیف‌می کنم. « گر و هبان هو کر » که در این چند دوزه اخبر همه‌جا مواظب کلی ود خیال خودش در آ خر ن لحظه به نجات‌دوست و هم منز ل خو دشر سیده دود . ر یات کو لمی‌را دستبند بدست به اداده پلیس کشا ند ندءدر همین‌اوضاع و احوال يك فرستنده تلویز یو نی سیار که تصادفا سر صحنه‌حاضر شده بود» یز همراه پلیس ور يك و صاحب متل خود را به اداره پلیس‌رسا ند. بزود‌ی آمام مسردم اوس 7 تجلس ماجر اک دستگیری ر بك کو لبی‌سرد ببر نشر یه بد نام «دختر فر پب »دا دوگ بر ده تلو یز بون های خود مشاهده کرد ند پلیس تحقیق‌را شروع کرد.اول کسی کهز با نش بسته‌شدو پشت میله‌ها جا گرفت صاحب متل بود. بعد و بت ريك‌شد, او باعتر اض گفت: هن کجا | ین‌دخترهر ادزه بدم؟ او يك‌هبولاثی است که نمیدا نید صبر کنید کناب خوشگذرانرا در مجلهما وا نید تا (مینیدمن با چه کسی به متل آمدم. گر وهبان‌هو کر بخشیم گفت : ب آو با باك دختر چشم و گوش بسته وپاك به‌متل‌رفته بودی آقا پسر» من کاری‌می کذم که.. چشم غره-روان بلس دصان گر و هبان‌دا است . جزو کسا ی که با پخش این‌ماجرا از تاو یز یون به کلا نتری هجوم آورو ند غیر از مخبر بن‌جر ا ید بکی‌عمه کو لبی اوه ود بگر هو برت‌وه‌خترش کارن» ملیما فیست کم رد که بو برده بود گو یاسرداه او وريك دقیبی‌پیدا شده‌است. در شاوغی و جنجالی کسه در گر فت از بات طرف سر هو برت سعی داشت شهرت خود رازه خبر نگادان تعدو ان رك مر د هرزه حفظ کند » از طرف دیگر ريك سعی داشت دختر ك را يك موجوو حقه باز معر ف ی کند از طرف دیگر عهه کو لبی بر ادرزاده‌اش را بخاطر توهینی که در حق دختر لك کرده بود بباد‌فحش م ی گر فت؛ ازطرف د بکر سروان پلیس بر ای‌سر گر وهبان که بك چنین افتضاحسی سار آورده بود . خط و شان میکشید و بیش از همه صاحب متل از پشت میله‌ها داد و بیدا می‌ کسرد کته متعل او جسای ۲ بر ومندی است و کسانسی کسه با نجا میا بند همه زن و شوهر ند , حالا )گر تمام ۲ ها اسم‌خودرا«اسمیت» امضا می کنند [قصير او چیست؟۱ ريك کو لبی د بوا نه از خشم در جاده حومه شهر می‌دا ند.و چها لضمان داده و آذاد شده بود » حالا میرفت دختر لذر | که پیش از او آذادش کرده بود ند پردا کرده حقش دا کف‌دستش بگذارد . ه بخاطراینکه کارسرد ببری مجله از دستش دفته بود بلکه بخاطر اینکد در تمام این مدت کلی او را بازی داده بود . مو تورسیکلتی که ازرو برو بامنهای سرعت میآمد چیزی ما نده بود با ] تومبیل دريك تصادف کند » هر دودر دات آن آرمز کرد ند : هر دو راننده با عصبا ثیت تمام از مر کوب بز سر جسته بسوی‌هم دو ید ند,وهردو ور يك آن بآغوش هم پناه بره ند ...