We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
هو ای منشدیود نیا یم ی از تو اموچهزجری
ی زیدا میکر دم » دد وت ۸۵۵ , قطره قطر ه میشدم » ۷ نم جا نکاهمر امیکشت.
دا رجا یکنفر پشتایندد با
ورزر گترین دمان نویس ,سئوالاتی طر حکرده که فیس هبری دنيابنآن ۳ واو ند ,ازتوی کاغذ های
آرشی تدم بویایپودیبدم. وا ی بدهد اینطوری: نهابت بد بختیچیست؟ وی س ناامیدی. 0 دتددد نیا کدام است؟ ورگ «آدمبودن» :و بعد
خوبعاشقی کردن ...
8 ددذ ند آسی کسدامزن مودد علاقهشماست
بودیت جمیله, جمیله
بویاشا -.
8 و کدام ذن افسانهشسی قهرمان 0
پودی با افسانهها کادی ندارم .
| دلتان مبخو استچه
کسی بودید ؟
بودی پوری»پودی.
8 مبخو اهید چکو نه باشید؟ پودی [ نطور که بهروذ میخواهد .
8 چه طسریقی دابراعه مر دن آرجیح میدهید؟
ود کاس نوعم دناههم نیست» آرژومیکنم فقط قبل از بهروذ بمیرم
[ ۱ از آدمهای رما نهایی که خواندهاید کداميك دا بیشتر دوست دادید ؟
بودی سمیدا نید کهبهرود از« کامو»زیاد میخواند» منم همم:طود , آدم مورد علاقهام «مورسو»ست.
«مورسو» بیکانه کامو.
8 مایلید دد کجا ذندگی کنید ؟
بودی سجائی که آدمهایش
با پا کیوصمیمیت بیکا 0
8 ببام شما چیست
بودی سس ۳ یکدیگی را بگین ندو راهشان دا
ادامه بفهند . رت تلفنز نك زد. د نکش
شد عینه و کج دبواد.
-بهروژه ِ
چیزی نگفت. حوصله نداشت ازدررفت بیرون.
از [ نطرف دیوآرشتیدم کسی می گفت «
پودی» بیا بهروژه...
خیلی دلم میخواست بشنوم #م چه میکویند , کنجکاوی یبا بهشبگويم «فضولی» وادادم کرد ازجا بلند شوم وپشت دیسواد فا لکوشبایستم حالاصدام ی آمد :
«بهروز. توخوبی ؛ خیلی دلمبرات تدك شده... دفعرچهم بدستت دسیده؟
ات نم هستی ازت معشتکرم .
توخیلی خوبی , چی ؟ خب خبر آوددن.. .۰( با خنده ) قاصدلها؛ آره : اوفا برام خبآوددد . بهروژ نذاد بیشتی اذ اینا انتظاد بکشم. آخه چقدر برات بویسم منعظ رم دوستت دارم...( باخنده) تاز کیعا شاعرمشدم. خنده داده نه؟ خب بهروزجان برو... نمیدو نی چقدر خوشحالم که بازفرداشب میتونم صداتوبشنوم» خب عزیزم کارینداری. خداحافظ ,»
و بعدصدای ممتدبوق تلفن بود وبرای چندلحظه سکوت ؛ سکوتی که بودی رامیترسا ند که مبادا آ بدیده شود.
بعدازظهرداغی بود.خورشيد نورش داقیمیکرد. نمیدانم چرا برای يك لحظه احساس کردم که اینداغی وگرمایآذاد دهنده , با آن عرقیکه توتن آدم لیج
مینداخت ازخورشید نیست. یکهو اینچندتا کلمه پشتسرهم ازمیان لبهایم رید بیرون*
دیکه خودشیدم گرما نداره .
لحظهثی بعدچندتا تکه ابر سیاه وکت و کلفت «خورشید» و پشتشان قایم کردند کسه فهمیدم اشتباه میکردم. اما با ایتهمه من از خورشید متئفرم» ماها سه تأریکی» به سیاهچالعادت کردیم.
ن شتم دیدمپوری رنك به چهره ندارد؛ پا یشرامحکم گذاشت رویتمن.
چیشده؟
جوابینداد, اذمردمسنی که
در میاده زو خیلی اس
ارستاده بود پرسید :
تذاوت
-آقا اینجاچهخبره؟
شا نهها یش رابالا انداخت و بعدبا بی اعتنائی :
-هیچی,چیمیخو استون باشه, یهخود کشی... یهجوون..چهدورو زمونهثیبه ..
يكت سطل آب سرد انکاد ریختدد روسمنوپودی ۰
۰
-ما؟
ت هد
صدای گوشخراش بسوق اتومبیلهاماراتکان دادوبخود آورد. پایش را گذاشترویگاذ» خیلیعصبا نی؛ باد نكپریده توفکر و خیال با باییبودم کهخسودش را کشته بود. که معلوم نبود مسوفق شده پا نهکهصدایپورید بال خیالم دابرید:
۳ طفلی, آخه واسهچیخود کشی میکنن ؟
بکوتقلب توزندگی ءولی خیلی شهامت میخواد . میدونی ؟
تومییکی ,این یکی دیکه واسهچی دستباینعمل زد؟
نمیدونم , یا او نطرفییا اینطررفی.ا یط فیها «روما نتيك» هستند وعاشق پيشه .درمورد این ها بایدیگم که رازخود کشیاین دسته دراینه که غرورشون ددپای قصرتن (ذنیامردی) بموسه, فقط همین .
اشك توچشمها یشحلقسهزد ؛ بنض بیخ گلوشر | گرفته بود.
سیعنی؟
نتو | نستح فش را تما م کند, میخواست بکوید اکن یکروز غرورشدر پای قصر تن«او» بپوسد چنون صحنه ی تک آرمیشود. یکهو لرزم گرفت , دوبهاش کردم و کت
ما کادسختیدادیم» علیرغم میل باطنوم اینحرفوهیز نم »اما ناچارم؛ بایدقیول کرد. آره بقول «اخوان ثا لث» کارسختی دادیم که آسمش «ز ند کیست».ا ین کارداباین ساد کیها نیا یدازدست داد ۱
پوریاز آن ذنهایواقعبین
وصمیمی است؛ عصیان سم دد وجودش هست . پوری در گذشته به«گروت »تیپ زدءسکههایزردا بدور دیخت . تاخود آنطور که داش میخحواستز ندگیخا نوادگی اشرااداده کدد؛ولا بددد پینآمو نش «گرستگی» بیدادمیکرد » در
آغاز.و امروزمیخندد» دیگردل
نکرآننیست . پسودی زنسد کی راحتیبر ای خا نوادهاشدست و 1
"کر ده دلی هم اه پراش هود: یم ات
ازغم خالیست . ازغصه همینطود. وایناندوه که توصور تشو لوست؛ ایتکه براعا بی بهروذ شده.
.تلفن غید
اندوهجدا !یست ۰ مس ات کوتساهی تنها شده » نها نك از صود تشپسریسد. -بهروژه؟
عون آ ندفعه هیچی
نگفت ۰ از اتاق بیرون زد. ۱ صدایی از آنسوی دیتواد بگوشم خورد. «لو؟ چی؟نه اشتباهه» ۱ لحظهثی 9 تاق
شد .مثل فانوس تاشده بوده ۱
7
از تهدلمیخندید , منسوم ...عکس هر وزجلویمان بود ۱۳
دچرا , چا سش دا تر اشیده ؟»
«برایفیلم» این لیلیوهجنون که پر و دوش بندشه»
«عجب حکایتیبه..حالادیکه مردم و گذاشتن کناد.سهمدیگر
همینطود
رومیتر اشن »٩ موقع خداحافظی » آسمان ر اك [ بیشو باخته بود. پوریهمر نك
سرخ گو نههارا » دسعش میطرزید
چیشده؟
-هیچهی» من | زسکوت موش سم دیکه| ینجد ائید ادهخفهم میکنه...
ود موااد.
بخود آمدم کهدیدمتو کوچه
س کوچههای تاريك کم شدهام.
شهیاد
موس وس وس وه سوام وه