Cinema Star (October 1969)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

نمیدانم‌حر فهای مرا تاچه‌حد صادقا نه‌خواهید پنداشت و اژ کلام من وحر فهاثی که راجع به‌تلقی واحساس‌خودم بیان میدادم؛ چه‌پرد اشتی رت ای بهرحالا هر‌خواننده‌گی با هر‌فکری وبا هر برداشتیب چهموافق وچه‌مخا لفمیعوا ندحر فهای میا بخوا ند . حر فها ی است راجع به‌خودم , راجع به‌هشرم و تما لی آن. شادسد عده‌ثی فکر کنند من دررفاه وغنا و آسودگی وافر دادم حرفهائشی میز نم» حر فهاثی که جنبه موعظه‌دارند یااحیانا ستایش‌ازموجودیت خودم. اما اینها بهیچوجه موعظه نیست.من | کنون واقعا خوشعحا لم, خوشحالی ازانکه دره‌سیری طی‌طریق مییکنم و گام ب‌میدارم که میا به‌ایده آل وخواسته‌های قلبیم رهنه‌ون‌میگردند. این ایدهآل سالهای‌زیادی درقلبم ودرچسم‌وروحم بوده وباتمام سلو لهای‌بدن و خو نم ءجین‌شده است. گفعم که این‌حرفهای من‌ازروی مرفه‌بودن نیست‌ذیرا اگی چدین می بود گفته‌ها يم در محدوده گفته آدمهائی قرادمیگر فت بايك بیتش کاذب ومضاعف» امامن‌خودم را در آن محدوده نمی بینم چون هر گزدر آن محدوده نبوده‌ام. من ازمیان‌همین‌مردم بر‌خاسته‌ام ودرمیان‌همین مردم‌ذیسته‌ام سالهای زند کیم دا میگذدانم ی | ار مردم دوده‌اند که دوستم داشته‌اند , هم‌چنانکه من دوستشان داشته اموبر ای‌فر دفر وشات احعرام وارژش‌قاگل بووهام: وقتی کء بگذشتهام مکی‌ميکنم و گذشته راباموجودیت فم خودم می‌سنجم, احساس غرودهيکنم.يك‌غفروروشادی زایدا لوصف, دود اذهر‌پیرایه‌ئی بکویم من‌اين لحظات باشکوه را ساده بدست و وان و ۱۳2 بدعت آمدء , بارها درلید پر‌تگاه قراد کرفته‌ام. تلخی‌شکست دا حس کرده‌ام اما در لحظه نا بودی يك‌حادثه ويك‌عتصانتزاعی مرا به‌اوج‌زسانده , این‌عتصی انتزاعی » ایمان هن‌وتفکن من‌نوده و امیدی که ی و به‌ایده | لها یم‌درز ند گی‌داشته ام. بءنظو ر علاقهثی که به‌عمسن وفرزندانم وبه‌مردم حس کرده‌ام , همه‌دست دحتم دادها ند وفردین اعروزی را بوجود آورده‌اند. ژمانی که اولین فیام خودم «چشمه آب حیات» را بازی‌مییکردم هیچ فکر نمییکردم که‌داین موفقیت درخشان برسم اما نا امیدهم نبودم درافق‌تصورات ورویاه‌ایم به نوعی‌اين لحظات دراترسیم کرده بودم بالاخره‌هم با نچه که خواستهام رسیدم ۰ باز خودم دا کال نمیدانسم وایده آ لها یم‌هنوزشکل راقمی و تکوین یا فته خودشان راپیدا نکردها ند