Cinema Star (September 1970)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

در «کفشهای ماهیگیر » اول, او يك انعلکتو ثل است که من خودم هیچوفت نبودهام! ۰ او يك کار | کتر *شبه بیتاسو » انشتت ‏ فیشی او حد عاول است ؛ به تما علوم آشنائی داردو درهررشته‌ای «رای خود يك عالم تمام عیاد است؛ و به نحو غیر قابل‌تصودی هم شمرده حرف مید ند , هن به باأد ندارم که‌تا آن‌موقم در هيچيك از قیلمها دم شمرده‌و منةطع‌حرف زده باشم ۰ در فیلم کفشهای ماهیکیر :؛ ایفای نقش پاپ به من پیشنهاد شد! می‌توانید تصورش را بکنید که آدمی ددشرایط" من, رل پاپ رقادت ۳ نس ((۳)) ففتگوثی با :«] نتونی کوئین» در رای عور باه ۳ و ساسا . کسی تحاضر‌شود بازی يك چنین نقشهاثی دا به هن پیشنهاد کند! این‌دو کارا کر مر بوط به‌دوفیلم « مجوس » (در تهران: باذی تقدیر) و « کفش های ماهیکیر» بودند . کارا کش دمحوس » حتی در خواب هم بر امعم تصور نا بذ بر بود! در وله ۶۰ ۱۳۳ 0 ایازدی کند؟! من خودم ایند | حتی در بی‌حد و مردترین رویا ها دم هم‌تا آن رمان نتو آانسته بودم تصور کنم ۱ کاز گز اد امور سهنما لی‌من؛ یکروز به‌من تلفن کرد و گفت که تهیه کنندگان یله هس دور قر ‏ درای‌ایغای‌ر رل 00۳ ۲۰ ۳۹ ۳ من با ناباودی به‌او گفتم؛ «داردی ( زه ابذطور نیست ؛ تهیه کننده فیلم «جورج انگلند» بطور جدی در بادءٌ این موضوع فکر کرده احساس ناخوشیو کوفعکی کردم.این است وسر انحام تر اانتخابکرده» بالق 1 فش یییض در میهد این مساأله فکر کنم چون به نظر من بٌاذزی به نقش پاپ, آدم را گرفتاد ءلك مسئو لرت «زر گث می کرد ۴ ۰ من گتهای .وا که‌فر اد بود , « کفشهای ماهیگیر» بر اساس آن ساخته شود‌خواندم واتفافا از آن خوشم آمث, بمد يك‌روز جورج انگلند تهیه کنندء فیلم بمن تلفن کرد و گفت:«شنیدهام که دوست ذداری در این‌فیلم بازی کشی, این‌حقیقت دادد؟ » من جواب دادم»«چر ااتفاقاً ابدهٌ تهیه این فیلمد ادوست‌د ادم. ولی داستی تو جودج هیچ فکر نکرده‌ان که آبا هیتوانم نقش راپ‌د | بای کنم ۳ نه؟» واوجواب خیلی جالبی داد: «خوب, نو چه کسید | پیشنهاد میکنی که برای این نقش متاسب‌تی باشد. مثلا به نظر تو من بادی کنم چطور اضشت؟۱ با اینکه و کت ینوا جوم میدصن ۷1 خن لقن درد پاسخ این حرفها. هیچی نداشتم که نگویم واو ادامه داد : «نتو باید این نقش‌د! بازی کنی؛ چون که مك ] کتود هستی و ماط ها خواهی توانست این نقش‌دا ایفا کم من فکر میکنم این فیلم به تو شانسی خواهد داد که بتوانی تحو لی در کارت وجود اودری و نقشی معفاوت از سار نقشهای معمو لی که تا محال‌داشته‌ای, باری کنی». این حرفهای او, کار باری در این فیلم‌دا برای من بصودت يك مبارژه در آودد ودر حالی که کاملا تهییج شده بودم » گفتم : «خیلی خوب, من حاضرم دد این فیلم بازی کنم من خودرا به‌قم‌جهنمی اد تجر به های تاره یرت کردم. وداستی من ی نج » اين چنن شد که ۵ ۲ افن فیلم هد نی‌هم سخحت‌مر دص شدم . من یك‌د فعه‌متو جه شدم چیز ی را گاز زده‌ام که قدرت‌جو بد نش ر | ندارمو بهمین‌خاطر بود که بدجودی احساس آ نقدد شدید بود که‌تصمیم گر فتم دیگر به بازی دداین‌فیلم ادامه ندهم . به دراستی که بادی ال ادن فیلم دشو اد دود , نه 9م دخاطر آنکه محبور بودم روزی هشت ساعت دراستودیو سماشم و کار کنم , بلکه به آن خاطر که به ناجاد ابماژ يك باب دا ه«میشه همر اه خودداشتم . در باده فیلم تبلیغات سیادی شده بود ومردم عکسهای زبادی از ح در جامه یلگ پاپ‌باموهای تفر پبا تر اشیده شده د دده بو د ند و ۳ من مثلا دد ایام فراغت به یکی ازرستود انهای«دم» هم می‌رفتم , مجبور بودم در آنحا نیز رفتار بك‌پاپ ر اداشته‌باشم چون‌انتظاد مردم آذمن» همین بود . بهررحال هم جین ها بود که‌هر نیماد کرد ند و من زار اختی خو در | ۳ جود م درمیان گذ‌اشتم ۰ توافت ین سخت متورم شده و د ند. جورج سر | | نحا م باك پز شاث متحصص برای من خبر و اتفاقاً اوهم يمك کشیش بود . شقن 21 هعااینه من با لحن ۳۲ 2 گفت ۰بن جین مهحمی تو » < میماری دخحصوص که نیست + ناد اختی مانك ه است این بیمادی , دد قرون وسطی شناخته شد ومردان جوانی ره آن مبتلا می‌شدند که می‌خو استند کشیش شو ند : ۲یا درد یکچنن شر ابظطی دجار بك | نلاب شد ید درو نی می‌شد ند. چه درمرحله‌ای قراد می‌گر فتند که محبور بودند بن ز ند کی رردحی ومعنوی وز ند کی فیز یکی‌ومادی» عازن ر ۱ انتخاب کنند , وحالاهمن درو ات نو فین: با ابفای نقش پاپ , دسعخوش یک‌چنین احساصی شده باشی ٩‏ . دو روز بعه از این وبزیت , جودج به من گفت : دمن تهیه فیلم را مدتی تعطیل میکنم تاکالت تو برطرف‌شود؛ ما ۱3 دیگری را جانشین تو دراین‌فیلم نخواهم با تن هس جسییدهای 2 اگرما محبود و شیم 45 حتی يلك سال‌هم فیلمیر دارید اتعطیل کفیم؛ منتظر توخواهیم ما ند». این حسن فیت و لطف‌جود ح ۳ به شدات تا یز دو ره این ‌ نوخ بثا بر این‌من فیز نظرموافق اف ان داشتم واتقاقاً به‌باری خد | ار احتی من خیلی زو دهم در طرف سس و بادی در قیلمر | ادامهدادم. شمامیدا نید که «میکل ] نژ »» مجسمه سازذ معروف ابتالیانشی همیشه ادعامیکرد که‌وی‌مجسمه‌ای نمیساژد ویا به‌عبادت دیکر هیچ مک ۲ اس وک کر 0 آفریند , بلکه‌يك تکه‌سنكک‌مرمی را میگیرد و با خود میکوید : دحتم کل خاصی دداین سدگه هست که الان نمودی ندارد و لی اگر آنر| اندکی قراش دهیسم , ختما جلوه ولضود خبود ر پیدا بقیه دد صفحهٌ ۳۷