We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
«جیمز باند» در ماجرای
نوشته : بان فلمیناك ترجمه : پندار
مرد وقیخوب «باند» دا براندا کرد باصدای تیزیگفت ۰
ما قبل ازایتکه کس تاژهای زا استخدام کنیم اول باید خوبآنهادا ببیتیم .
باته مودبانه لبخندی زد . مرد ادامه داد + از لندن خبر داداند که تو یکتفی دا کشتهای آدمکشی بریختت میآید حاضریبازهم یرای ما کادکنی ٩
باندگنت .
تاکار شماچهباشد ...یا درواقع تاچقدد دستمزد بدهید .
مرد قوزی خنده کوتاه ی کرده ۰ بمد نا کهان بهاننده کذ
داستی توبها دا از کیف ددبیاور و پادهکن بیا دا یکین .
« باند » متوجه شد کاردی که قوژی بدست داننده داد کارد
مخصوصی پرتاب کرون است . راننده کارد را گرقته برذمین ژانوزده باچایکی کی ف کلف دا با ذ کرد ومعنول در آوردن توبها ازجای مخصوصی آن شد . قوزی از کناد باند دورشده بطرف میزرفت وبرسندلیخود نشست بمد لیوان شیردابرداشته تکاهیاژ کراهتبآن انداخت ومحتوی کیلاس دا دردوجرعه بز دک سر کشید نکاعش لحظهای دوی «یا ند»
بتوچه مرربوط است ۶ بمد اینخشم را متوجه ر اننده کرد ؛
طول میدهی , توبهادا بکذاد دوی میزکه
چرا اب: چبینم چکار م یکنی
داننده
چشم ارپاپ .
بىد قد داست کرده توبهائیدا که در دست داشت دوی یز قرادداد . داننده توبها دا یکی یکی برداشته با کارد قاچ میداد و قوزیآنها دا گرفته ومحتویاتشی دا کف دستخود خالی میکرد ... وقتی تمام شد هیجده قطبه آلماس تشاشيده ح رکدام بوزن ده تاپانزده قیراط دوی میژد يخته بود المایها ددشکل حاضرخودشان ژیادجلب نظ نمی کردند ولی «یا تد» میدانست بمد ازتراش قیمت آتهابه سیسد حزاردلاد بالغ خواهد شد ..
قوزي کفت «
بسیارخوب زاکی هیجدهتا شد همهاش همین استحالااین چو بکلفها ی کنافت دا برداد بکو بهتل آستود بقزمحد برایاین
الماس ها آبدیاند
مردآنجا اطاق گرفتهايم. بکو اسبابهایش را باطاقش پفرستند .
داننده باردیکر کی فگلف دا برداشته اذاطاقخادج شدبدون ایتکه کوچکترین تگاهی به«باند» بی نداژد ء
با تديك صندلی پیش کشیده دوبرویقوژی نشست وسیکاری دوشن کرد . بمد چشمددچشم آو دوخت و گفت «
حالا اکر پنج هز اردلارحق الزحمه مرا بدهیدخیلیممنون میشوم .
قوزی که بدقت مراقب حرکات باند بود نگاه خود دا متوجه توده المایهای مقابل خودکرده آتها دا دديك دایره کرد آورد نفد چتم برداشته متوجه باند شد ۰ لحنصدایشجدی وشمرده بود ؛
دستمزد شمادا تمام و کمال میدهیم آقای باند و لیدوشپول دادن ما طوریاست که در آن صلاح شبا وخودمان هردو دعایت شده ماهیچوقت مستقیماًبه کی پول نمیدهیم .
کیکه بطورتاگهاتی پولداد شود تولید ثك میکند ممکن است با و لغرجی و کتادبازی سووظن اشخاصدا برانکیزد واگر کید افتاد نعواند بکویداین پول دا از کجا آودده قبول دارید ؛
«با ند» که ازمنطق ایتکارحور تکردهبود گفت ۰ پله » حرف ممقولی است .
قوزیگفت؛
با این حاب من ددمقابل خدماتکاد کنسان خودم بهآنها هیچوقت پول دستی فمیدهم , بلکه ترئیبی میدهم که اوخود بهنحوی این پول دا بدستبیاورد , مثلا خود تو الان چقدد پول داری ؟
سه پوند ومقدادی پول خرد . بیارخوب , توامروذ دوست خودت مستر «تبری» دا دیدی که من باشم . ما قبلا درزمان جنک ددانکلستان با هم آشناشده بودیم : یادت هست؟
یه
آن موقع ما يك روزباهم بریج بازی کردیم ومن پانسد دلاد بعوباختم وتا امروذاین پول دا بتونداده بودم . امروز که باهم روبروشدیممن بتوپيشنهاد کردم ددمقا بل آن یا نصد دلادطاس بريزيم. اکرتو باختی که حساب ما تسویه شده باشد ومنا کی باختم هزاردلاد بتو دادنی پاتم طاس ديختیم ومن باختم . حالا توهزاد دلاد ددجیب داری ومن که يك آدم معتبراین مملکت حستم حاضرم همهجاحُرفتر| تأییدکنم ... بیا این هزاردلاد
قوزی دست درجیب کرده دهتا اسکناس صددلادی از کیفخود بیرون آودده دوی می ز گذاشت . باند اسکناسها دا بررداشته درجیب بنل جاداد . قوژیگفت
بعد تو پمن میکوگی مایلیحالا که دد آمریکا هستیدديك مسایقه اسدوانی شر کت کنی . من بتومیگویم : چطور استبمسا بقات سار ات وکا سر بزنی؛ این مسابقات ازدوذ همين دوشنبه شروع میشود. تومیکوئی بسیارخوب وبا عزاردلادی که ددچیب دادی به سادان میروی . بعد باهزاردلادت دوی يك اسب شرط بتدی ميکنیو این اسب یكبهپنج برنده میشود توپنح هزاددلاد دا بدست میآودی ...
* -آمدیم و اسب باخت .
دزابیق
باند دیکرحرفی ند . یادآمد که یکیاز فما لیتهای بان اسپانک ترتیبدادن مسایقات اسبدوانی بود . بدیهی است کهآنا قیلا اسبهای برنده دا همین میکردند وسایراسبها دوی حاب و