We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
دهفیام
ورا وامان (فر اسه)
توتفرنگیهایوحشی(!ینگمار بر گمن)-هشتو نیم (فد ریکو فلینی)ساتیریکون (فدریکو فلینی) ایوان مخوف(سرگی ایزنشتاین)-ویریدیانا (لوئیس بونوئل)-حادثه (میکلانجلو آنتونیونی)هیروشیماعشقمن (آلن رنه) آندره روبلف (آندره تار کو فسکی)جانی اسلحهاشرا بدست گرفت (دالتون تروو)_ واسطه (جوزف لوزی).
الکساندروالکر (انگلستان) دکتر استرنج لاو (استانلی
کوبریک) همشهری کین(اورسن ولز)قاعدهبازی (ژانرنوار)-راز
جات وابزمن
شبی دراپرا (سام وود) گردشی درخووشید((و ئیسمایلستون)-برلین ریتم یک شهر ( والتر روتمن ) بیلیاردباز (رابرت راسن) درست بهدف (جانبورمان)-رودخانه سرخ (هاواردها کز) -پیشخدمت (جوزف لوزی)-بهرهفتم( اینگما رب گمن)
وه خشن (سام پکینپا).
رابین وود (انگلستان)
سانشودا یو( کنجیمیز و گوشی)نامه یکزنناشناس(ما کسافولس) هیجان(اینگما ر بر گمن)_قاعدهبازی (ژان رنوار) ریوبراوو (هاوارد ها کز) طلوع (فردریش ویلهلم
کیهان(استانلی کوبریک)-جویندگان موونا) . سرگیجه (آلفردهیچکا)
طلا(چارازچا پلین) اگراندیسمان (میکلا نجل و آنتونیونی) -باد (ویکتور شوستروم)-سال گذشته درمارینباد ( آلنرنه ) حادثه ( میکلانجلو آنتونیونی) خیابان چهل و دوم (لویدبیکون),
مايك والینگتون ( انگلستان ) شین ها یکمون وگاتاری( کنجی
بزرگتر از زندگی (نیکلاسری) شبها و روزها درجنگل (ساتیا جیتری) سفر بهایتالیا (روبرتوروساینی .
(انکاستان) آلیس آدامز(جورج استیونس)
نیردااجزیره (جیلو پونته کوروو)همشهری کین ( اورسن ودز)
میزو گوشی) زا14 1ظ م«موعزق 1۸ خانمهای جنگلبولونی(رو بربرسون)
(ما کسافولس)-آرسنال(الکساندر داوژنکو) -باجرایآناتاهان(جوزف فون اشترنیر گ)گلهایسن فر انیس مس و پدشخدمت او ر فرانک بورزاج )_نوشتهبرباد (دا گلاس سیرك) گنجه زد هیچکاك)حلقهفانوس جادو( کنت آنگر) وامپیرر کارل درایر ).
دیوید ویلسون ( انگاستان)
چنگ برمهای( کن ایچی کاوا) همشهری کین (اورسنو از) -نامهیک زن ناشناس(ما کسافولس)-امشب دوستمبدار (روبن مامولیان)-آقای اسمیتبهو اشنگتن میرود (فراتک کاپرا )دریا نورد (باستر کیتون و دونالا کریسپ ) واه افتخار (استانلی کوبریک) -پرسونا(اینگمار بر گمن)قاعدهبازی(زان رنوار)ملکه بوالهوس ( جوزف فوناشترتبرگ ) .
صفحه ۲۸
دومیننفس (ژان پیرملویل)کسوف (میکلانجل_و آنتونیونی ) بدن (پلموریسی)تقلیدزند گی(دا گلاس ميرك )مرا درسنلوئیءلاقات کن (و ینسنتینلی ) ستاره ایمتولد میشود(جورج کیو کر) .
یل ذیهرمان
آزادی از آنماست (رنه کلر)کود کان بهشت (مارسل کاونه) تعصب (دیویدوا رک گریفیث )دلهایمهر بانوتاج (رابرتهیمر)عصرجدید(چا و لزچا پلین)-نمره اخلاق صفر (ژانویگو)-بازیهای المبیک (لنی ریفناشتال) هفت سامورای (آ کیرا کوروساوا ) خانمناپدید میشود(آلفرد هیچکاك)-توهم بزرگ (ژان رنوار) .
تام
ِ لوئی مال راجمع مجلنند و باز میکستر انند. عابدانی که باآب مقدسآلوده به انواع میکرب خود ر اتطهیر میکنند. زاثران گدایان و زاهدانی که ازعبادتگاهی به عبا دتگا هیدیگر میر و ند . حرص جمع آوری ثروت» بیعدالتی و استثمار تکان دهنده است. و لی بتدر یج تصویر بزر گتری پدیدار میشود. لوئیمال میگوید درهندآدمها بشمار نمیا یند بلکه روابط بین انسا نها بحسابمیاید. و سرگردانی او جستجوئی برای زندگی دسته جمعی ميشود. باو جودیکه سیستم«کاست» که گروههای مختلف مر دم رااز معاشرت با یکدیگر باز میداشت رشاز ی شلهاست وال در عبل بقوت خودش با قیستوحتی چاهی را که یک زنبا یدازآ ن آببر دارد تعیین میکند. احجاف در تمامشدون زندگی بچشم میخورد. گرو ههای حاشیه نشین ژروتمند مثلا پادسی های سر مایه دار و یهودیان ۱ کوچین ۰۱ و پیروان ترك دنما کرده«سریاورو بیندو» بکلیجدا افتا دههستند. بدتر آزهمه نمودهای تمدن غربیست که دارد بسرعت ريشه میدو اند. دوربین مال او را به نوعی منظم ۱ که تما لی شطر نله را در این جامعه گیج کنندهبو جودآورده است هدایت میکند. اواخر عضر میباشد درخارج از بمیگی چند مرد ارابه ای بزز روگ پر از نمک را تااصعیت ان دنت نمکزار عبور میدهند. پاهایآ نها درزیر آسمان گر فته و غمنا لجنب و جوش میکند. در آغا زفیلم اسطور ه سیزیف بذهنتماشا گر خطورمیکندو لی در پایاناحساس چیزیکهازدست رفته استجایگزین آن رد اوئیمال کار گردانفر انسوی در سال ۱۹۳۲ متولد شدهوفیلمهای معروفیساخته است کهعبا رتند از : آسانسوربرای داربست(0۷)عشاق(۰۸)-زازی درمترو(1۰)زند گیحصوصی (0۱)*آتشسر کش (1۳)-ز نده با دماریا (۲) )دزد (۰)داستا نهایخارقالما ده (یک اپیزود) (1۷)و لرزشی در دل (۷۰). او میگویدمن ازهنر پیشه ها » استودیوها ء داستان *و پاریس دلزده شده بودم وتصمیم گرفتم که
همه چیز را تخییر بدهم. از زنم جداشدم »خانهامرا
در پاریس ذرو ختم وازفیلمسازی دست کشیدمو این جریان مالشش سال پیش است.
لوئیمال حالاه ۷سالدارد» در سال ۱۹۰۷ دعوت وزارت خارجه فرانسه را بر ایسفر بهند پعنوان نماینده فرهنگی فوراً پذیرفت . و این سفر باو فرصت داد که این فیلم مستند را بدون سناریو وبا گروه فنیاندبسازد. آو میگوید: منبکلی خودمر | گم کرده بو دم ومیخواستم که بمقب بر گردم و تمام عادات خو دم را بعنوان یکروشنفکر » دوربر یزم. همینکه مقامات هندیا جازه دا دند کهبدون دخالت آنها فیلمبرداریرا شروع کنم » فورآفیلمبر دار وصدا بردار را پیدا کردم و سفرم را آغاز نمودم :
بعداز ششماه بداههپر دازی لوئی مالبه پاریس با ز گشت و هیجده ماه سر گرمتدو ین فیلمهای گرفته شده بود .اومیخواست که تماشاگران دراکتشافات اوسهیم باشند وتا سرحد امکان بهعواطفی کهدر طی فیلمبر دا ری بهآ نها دشت داده بود نزدیک شوند . نتیجه اقدامات اودوفیلم مستند بودیکی «کلکته» که با ستایش زیادی روبر وشد و دیگریهمین«شیح هند» که در هفتقسمت پنجاه دقیقه ای برای تلویزیون تنظیم گر دیدودر پنج کشور نمایش داده شد و لی فقط پساز نمایشآندر تلویزیون بریتا نیا بود کهسر وصد ایاعتراض هند برخاستو با« بی بیسی» در گیرشد. لوئیمال از عکسالعملدو لت هند نسبت به فیامی که ساختهاست ناراحت نیست ولیازا ثرشدفاع میکند » او میگوید : هندیها ممکن است برخی از اشارات سیاشسی مرا خوش نداشته باشند ولی نشان دادن گرسنگی و گدائی را نمیتو انند تکذیب بکنند. بهرحال او ازحصومتی که بخاطرفیلمشبر پا شده است سخت متأسف میباشد. «لوئیما ل» میگویدمنهند را دوست دارم و آنرا از دست میدهم. صدا و بودرآنجا بسیار جسمانی هستند ,«شبح هند» آزاد و بیبرایه است ۵ نهترین لاش ما است . ومن در طی ساختن این فیلم دریافتم که زندگی مهمتر از تما میاشد.وا گروین نکر 3 که ظرف دو هفته باید به هند برگردم همه چیز رارهاخواهم کر دو خواهم رفت.
ی