Cinema Star (Jan 1971)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

3 خبر نار جنالی (بقیه) تسد ما این نقته يك عیب داشت وآن ابتکه ممکن بود فبل ازاینکه ادم‌کش‌ها به نله بیافتند توسط مامودین یلیس که همه جا دنبال من میگشتند » دستگیر میشدم وا طرف دیکر هم عمکن بودکه ۱ دارو سته ن السیلود يك کمی زودار ۱ از موقع عقرد بسراغم بیایند البته تمام این ها راك پزرگی‌بود اماخطرتی باندازه ای نبود که میگذاشتم سرعذشت لیندا در روزنامها جاپ شود چون نا زمانیکه حتی یکی از آدمکشان سیلور هم آزاد بوده برای چسان لیشد! خمانتی نمیشد کرد من اینکاد را میبایستی بااستیل‌خودم بهاتجامیر ساندم والهم به تتهالی.دستانم ۰ روک فرمان اتومبیل از هرق خیس شده 4 بودند. آبا من وافعا نما جوائپ کایدا ۱ خوب سنجیده بودم ؟ ایا خطری بیش ٩ نمامد‎ 7 من خیلی خوش بین بودم» بخودم ۲ جواب دادم» 4» من میبایستی خوش‌بین ی باشم. وفتبکه خوب فکر کردم دبدم‌دادم ۴ وقت دا ببهوده تلف میکثم واگر این‌طود ۱ ادامه. یدهم کاید انقدر دیر شود کهاصلا 0 1 نتوانم کاری انجام بدهم» بخودم گفتم. زود » زود جانسون بایستی هرچه زودتر اقدام کنی . اوتین قدج سکها دا صدا بزن,بعداز جنددفیقه وارد کافه‌ای شدم که روز قبل روبر نی دا در آنجا علافات کرده بودم درحالیکه ابن بلث روز بنظرم پك سال میامد . متصدی چاق باد هتوز انچابود ودد دهله اول منوجه من تشد ولی‌دفتیکه مرا دند. رنك چهرماش عثل ياث آدم‌مرده سفید شد. لبانش شروع پلرزیدن گردند ابا کلمه ای ازان خارچ نشد. مثل‌اپنکه برد جاق اننظار نداشت مرا هر کر حد با به بیند . بافرشی گفتم؛ -آرام باش دفیق. ایا ۵ آنرا نشنید وخواست فرار کند من بقه کش را گرفتم واو دا بسر جایش برگرداندم . کوش بده» خباث چربی» خیلی‌میل دارم بجای ابتکه فیافه نحس لورا تکاه کنم» گردتت دا پشکنم» امات‌اسفانارفت ابتکاد راندایم . من میخواهم کاری‌برایم اتجام پدهی : اگر قپول کنی دیکر بتو کاری خواهم داشت وال ۰.۰ . بعد دست دیکرم را مشت کردم واثرا سب او میبابستی خبری دا بجالی پرساند د . حمحعححجوری ۱ بر نامه آمشب فتزط در ۱ ۷ ‌ ۰ کی ی ی اس 2 ام اه ان 2 سور اور مر در ی 0 در در ی ی دا بمب جهت عداشتم که بیشتر بترسد. باز ریدم * -برو بطرف تلفن وه نيك سیلود تلفن بزن ویاو خبر بده که من دنبالتی میکردم» او خودش میداند براک چه + بلویگو گر بزدل وترسو نیست‌بایدامشپ بایت ۱۰ به کافه (باغ بهشت) بیاید» من انجا منتظرش خواحم بود . فهمیدی زود باش ممظل چه هستی اور؛ ,طرف نلفن هول دادم» کمی با نلفن ور رفت وبعد نمره سیلود داگرفت ومشفول وراجی کردن ودادن خبرهای جدید شد. وفتیکه کارش نمام شد روک پاشنه کفشم چرخی خوردم وبطرف در رفتم‌واز عافه خارح شدم وسواد اتومبیل شدم چند کاد دیکر هم‌عانده بود که » قبل‌از اینکه زود ازمالی دد (امبهشت) خردع شوده باید انجام میدادم ؛ این‌ماجرادد آنجا گروع شده‌بود و آنجا هم میخواستم عه‌انرا به انتها برسانم ۰ آنهم خیلی دراماتيث. اتومبیلم دا نزديك کیوسث تلفن موقف کردم وبه اداره دوزنامه تلفن گرد) . آلز» دیس » عیتوانسد حرف بزئید ؟ سردییر هنوز نتوانسته بود خونش را درانن مدت آرام کند و هانطورنکه پیش بینی کرده بودم ناتهان منفجر شد وشروع کرد به لعنت کردن من بطوریکه مچبور شدم گوشی تلفن دا فدری ازگوشم دور نکهدارم . مثل اینکه در این لحظه کسی از افراد پلیس بیش او نبود.بالاخره حرفش را فطع گردم: -بلمبله » کاملا صحیح امسته» من‌حالا وفت ندارم په بدو بیراه های شما کوش بدهم . فن یکمكك احتیاج دارم معکن‌است چند لحاله حرفنان را فطع کنید وبمن کوش بدهید ؟ چند نا فحش دیگر بدنبال قبلی عا,کوشم رسید» اما سد کمی ارام گرفت وبمن اوضیح داد4 حاضر بشنیدن‌است, من ضمن اینکه خیلی کوناه حرف های لیندا دا برایش توضیح دادم » گفتم: پهیین جهت پابد از شما خواهش کنم» په ستوان استاندش تفن «زنیدو باو پکوئید که با چند نفر از افرادت‌ب» سینما بو لیدور یك فیلم جالب و مهیج بر ای دو ستداد ان‌قبلمهای استثنا ط ویلما "برگو هلقا ]نم ,سس درنع رت و ۳ می‌خواید در حالیکه شورانگیز زیرضربا؟ پشت صحنه (بقیه) ت ین ردیح خیدی فیک ۳ لوب باغ بهشت بياید. آلهم امشپ‌سرسامت دعونیم » 4 یف دفیقه دیرنرونه زددنر ۰ او بایستی ا آزیر کشیدن‌خود داری کنده من انجا خواهم بود وامکان دارد که درموفعیتی قرار بکیرم یل سرلعب» که احتیاج داشته باشم‌عنظورم رافهی‌دید؟ بعد همه چیز هالی راه ۳۳ شورانکیز و رفیع دوخته می‌شود ۵ صدای خشاث دوربین فنبای انا را برمی‌کند. ۲ دفیع بسختی شورا نیز دا دوی روم نی هی میزد از همه مشخص‌نر عمدای شروان‌است. ۰ 2 م۵ » طبیعی بزن ۰۰ بزن .. شورانکیز فریاد می‌کشد . ۰ ولب کلدگردان وق زده دادميب خیلی خوبه ... طبیمی‌است , 0 ی > یگوید : وب فیلم نما می‌شود وفیلمبرداری 4 کرده‌است ! مباحسخانه شربت ] بلبمو اب‌تر حالش کمی جا بیاپد ولی‌از شمه 0 حرفهای امیر شروان‌است : ود خوب بود ۰ کراد شوه * امه ما دل‌نازکی دادیم د یم جك. خوردن شوراتگیز دا نایم مچ 1 می‌دهیم عه فیلمپرداری دا با 1 1 مان ء فد حالب عتبال کارمان برد حه اول بودث ! فکریم که هترییت 2 کنكث خور نش نی‌ایزد" سوه ِ از هادی مشک