We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
سرشناس تا تر وسینما
9سمادوست
۰
و شما از پستی ر بلندیهای هنریتان گفتید» ممکن است دراین مورد کمی بیشتر توضیحدهید!
ب کار تاتراز زمانی برایس آغاز شد که بیش از 5۵سالنداشتم هرچند در اپتدا بصورت يكهوسی پود ولی خوب شروع کار حالتی جدی و علمی داشت. اينکه میکویم علمیچون از کلاس و مدرسشروع تریم. استاد ما در آن زمانرفيع حالتی بود. آدمی که واقعا بگردن تمام بزرگان تاتر امروز ایران سس بزر گیدارد. خود من از آن گروهی هتم که صیر کنونسی زندگيم را در سینما و تاترمدیون او میدانم.
استاد حالتی در انزرمان چیزهای بزرگی بمن آموختوهم او پود که شوق تاتر را در من زنده کرد ولی بعداز سه سال طی دوره هنرستان هنرپیشگی وبیرون آمدن از آن بت به تاتر بیگانه شلم. بدبختانه چون با تاتر فرنکو,
آشنا شد»؛ ودم دیگر تاتر ایرانی را نمیپذبر فتم که ادامعاش پدهم.
در آنموقم تاتر مرتبا رو به اضمحاال میرفت و تاترهای دیگر کم کم پایه می گرفتند.
شوق به مطالعه و کشش ناتر مرا به فرنك کشاند ولی در آنییا پمداز مدتی به فیلم و سس تشانیده شدمو رشته تحصیلیامرابر این اساس پاپه نهادم. طی ۸ سال دوره انتینوی فنلم مونیخ را تصاه کردم و موفق به گرفتن دانشنامه شدم.بساز باز کشتم بایران خیلیها با مسن بچشم كتازهوارد نگاهمیکر دند ۹ حودمهم ادمینبودم که دنبالاینوآن بروم چرا که حس میکریمبافضای خاص این سینما نمیتوانم کنار پیایم. .
مجددا جنپ تانسر شمو نزديك +سال به کارم در وزارت
فر هنك و هنر ادامه دادم. بقیه در صفحه ۱)
بر آدرانسیروانیگیو مساقه خدا حافظی
[) بدنبال جشنی که ازطرفگروه سریال تلخ و شیرین تلویزیون ضبط و باجرا درآمد» این هفتهباخبر شدیم کهبرادران شیروان بیگی تهیه کنندگان پرسروصداوبانوق تلویزیون نیز درنظر دارندبرای آخرین برثامهشان مسابقه چشمو گوش» عقل و هوش ترتیب ب.ك
برنامخداحافظیر! تداركمیبینند.
کیوهرث و خسره شیروانبیکی که اخیرا تمامی وقتشان دا * تهیه شوی جنجالی پنجرههاوتهیه چند سربال تازه رای تلو یزیون اختصاص دادهاند بیللخرابی در دستگاه مسابقهشان قادر به ضبط مجدد مسابقه چشم و گوش»عقل و هوش نیستند.
اين مسابقه از سال گذشتهتاکنون جزو پربیشندهترین برنامه های تلویزبونی جای داشته و دقمنامههای مردم برای شرکت درآن دورد جالبی را دد گروه مسابقاتتلویزیون برجای گذاشته است.
خسرو و کیومرث در ضمندر تدارك برنامههایکوناهودلئشینی برای ایام نوروز هستند که ازویژ؟ یخاصی برخورداد بودهو چنبه سنتی نوروز را در فواصلبرنامدها به نمایش میگدارد.
باید منتظر شد و دید کهآیاسریالهای تلویزیونی ایثدو مانش
برنامههای گذشتهشان با استقبالمردم دوبرو میشود با خیر ۲.۰
۱
1
۴
[] عزتاله مقبلی خانداداش معروف رادیو از جمله هنرمندانی اس که ضمن مصاحبههایش هم شده با گفتنحودهایدستاول
حه زندگی تلخی داشته است اين آدم .
در کلاس بنج دبستان نحص لمیکردم » یکروز برای اجرای یکی از نماشنامهها که معلم ورزش ما کارگردانی آن رابه عهده داشت نقشی هم بهمنواگذار که در آن بازی کنم». راستش من در مدرسه بچه خیلی شیطونی نودم و الب اننطرف و آنطر فسر سر بچه ها میگذاشتم ولی روز ولی که قرار شد جلوی بچههارل بازیکنم حسابی میترسیدم چون رل يك آدم ساده و مظلومرابف ن واگذاد نموده بودند ۱ اما بازی دد.اين نمسایش وسوسهای برای من به وجود ورد و مرا راهگشای جائی دیگر د » چند روز بعد به وسیل» همانمعلم ورزش بهموسسهای باسم باشگاه کودکان راهنمائی شدم و دی به اسم میثاقیان که ملرسر نجا بود بما درس هنربیشگیمیب
روز تمرین میکردیم دوی سن کی از سینما ها به نمایش درمیامد.
اما درد بزرد زندگی منتازه آغاز شده بود .
خانوادهام را میگویم .
آنها با کار من سختمخالف بودند و هر روز که هر بخائه میرفتم ساعتها میباست درمورد علت دیر رفتنم به خانه براشان تو ضییح بدهم
بدیختانه کار نیح بیدا کرد. بکروز پدرم سرم داد کشید.
اگر یکروژ دیگر دیربیائی از خاز بیتژونت میکتم !
اما حرفی که در ابتداجنبه تهد بد داشت خیلی زود بهواقعیت گرائید و یکروز خانوادهام مرااز خانه بیرون گزدند.
من در تاتر سیاهیلشگر بود م. شبی يك تومان هم دستمزد می گرفتم عشق من این بود که در آخر نمایش نیزهای را به ۱سدم بگیرم وطرفی پرت کنم ! اما سرئوشت من تازه آفازشده بود »بعد از دورافتادن اذ خضاثه باتفاق چند تن از بچدهائی که در تاتر با آنها آشنا شده بودم راهی شهرستانها شدیم ۰ در عالم بچکی دنبال روباهای الکی بودیم. سوت تباشاجیها و کف ز«نشان برابمان يك دنیا ارزش داشت * چه شبها که گرسنه سر به زمین
از «خان داداش » معروفرادیو چةه خر ؟ مقبلی م یگو بد:من به فعالیتهای ر ادبوئی خود افتخار م ی کنم .
نهادیم و توی عالم رونا فقط بای دل خوشی بودیم که هر سشهام و چند نفری ها را می شناسنن ؛
اما خوب کوشش و دنبال داری راگر فتن و هدف داشتی خوءش باعث مو فقیت ميشود همانطور که برای ما شد تا حدی که مردم به ما علاقمنن شیند .
من .شبها ضمن کار درس هم میخواندم و کار تاتر را هم نطرر عملی یاد گرفتم و این برابم به صورت تجربهای در آمد . ول معروقما دیپلممان را در ان ار از دست مردم گرفتیم !
چند سال بمد در شیراز باتهاق آقای علی محزون تاتری راافتتاح کردیم و خوشپختانه با پشت کار ما مردم علاقه زبادی به لمانشاتی که در آن شهرستان به نىایش در میاآمد نشان دادند تا حدی که ما بصورت هنرپیشگانحرفهای آنشهر درآمديم و دیکران وقتی ازتهران میآمدند کارشان نمیکرفت ! دوبارهآمدم تهرون آنمو قعهابهتر بن حقوق را تفکری ثشبی سیصد تومان میگر فت . در آنجا کم کم حقوق من زیادتر شید ,
و گذشته تاتری جالبیداشتهاید جطور پای شما به تلویزیون باز شد 1
بقیه در مفحه 4۱
7] صفحه بهشماره ۱۳۸ -. ستاره سیثما