We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
جوم مس است و هر وقت فرصتیبرايم بش یابد په هالبوودمیروم که الِته غمنه یز مهمان دوست عریزم (رالد ودسون) هتم . بعد از بسك حوشگذرانیچهار شانه روزه رالد رای فیلعیر داری سافرت رفته ود مشفول صرف صصحانهبودم کهفر ناندس پیشخدهت مکزیکی او تلفن را برایم آورد .
(فای) دختر زیبانی که بکباردیگر هم با او برخورد داشتم از مسن خو است ببلاقاتع ی روم . او مرا ۹ پارتی (ابیك) بك غول تهيه کننده یله و نوی تلویر بونی هالوود برد ودر آنجا با حسن کارلوس شون معر وف شوی (فان فت) آشنا شدم. ی و کرد که
رلوس_ از هایصفحابر کنی رخوه عیگیرد تا ی های ضء رادر شو معروف کند و همچنن بة احتمال قویبکمك چهار گردن کلفت محافظش دو سس جوان را ارب داده و سصهم آنها را کشته است تل هسثه تخصص من؛ ود میم گرفتم . کارلوس را رسوا کنم و مشعول تحقبق دربارهاوشنمو بملاقات دوست خبرنگارم (اداستوری) به رورنامه (هالیوود گالسته) رفتم .
۱۰
-فردا بعداز شو باز هم بك پارنی خواهند داد ,
مطمثتا : بخصوص ابنکه فرداشب بارنی داده خواهد شد که ازویزگی های خاصی برخورداد است. میخواهی نوهم به انجا بروی ۲
بله » من خیلی میل دارم»ببینم کمدر آنجاچه میکنرد.
پسیار خوب من نو را بهمراه خود خواهم برد اما اکر. بتو: بدکاختوناراجت شدی تقصیر مننگذار .
لبخند زدم د گفتم :
من این ریسك را بجان میخرم خوب یکو بییتم چه جیز ویژهایفرداشب در این پارتی است ؟
توف ودا در استودیو خواهی دید. يك دختر جوان بنام (ماندی وادنر) باث صفحه جنجال برانکیز . بیرون داده . اولین آهنکتش » او فردا ستاره مهمان کارلوس است روقتی همهجیز مطابی قته پیش برود اوبا اولین کوشش : بزرکترین فرعه را خواهد کشید چقدد خوب برای دخترلد. اوچگونه است؟
يك فرشته ؛ باوجودیکه صدایش چندان هم خوب لیست. اما در حقیقت کسی هنوز بدرستی نمیداند. او فردا با هواییما از (دالاس) می آبد
جشمان فای از روی صورت مسن بکنار رفتند و متوجه منظره بسیار زیبا و فرببنده افیانوس 3 (مالیبو بیچ) درئور نقره فام ماث دند دبه دچنان ماترو آهمته به حرفهانش ادامه داد که من تزحمت مینوانستم آفرا بشنوم
بخاطر خود دخترك آرزو دارم که ار خیکی و بسیار چاق باشد. احمقجلوه ند و صورنش هم پر از جوش باشد تا مورد توجه کارلوس فرار تکبرد . خوب هانك » بهتر است برویم فردا يك روز بر کار در انتظاد من است
زمانیکه مابه هالیود بر گشتیمهای
پیشنهاد کرد که برای نوشیدن چیزیبه آبارتمافش بروم » البته فقط برای مدت پنج دفیته . ابا بکجوری این بتودفیةه به یکساعت کش آمد + ااینکه پالاخره بر شیطان لعنت فر سنادموبه اطاق ثورافتاده خودم در متل مراچمت کردم ,
بعد از اپنکه چندین مکالمه تلفنی دا به انجا) رساندم نگاهی بسامتانداختم سامت از بك صبح نیز گلشته بود.نصمیم گرفتم سربربالش بنهم . چون منهم فردا
[) سفحه ۳ سب شماره ۱4۰ ب ستاره سیسها
يك روژ بسیار پرگاری دد پیش داشتم ۰ (سانتالینا) در دره های کوهسنان سانتاینز» در شعبتگیلومتری لوس آنجلس فرارگرفته است , شهر روی استیل اسپانبائی بنا شده است. دد اواسعا سال های بیست زمین لرژهسختی قسمت بسیار پزرکی از مرکز شهر را ویران کرد . بعد از زلزله این قسمت از شهر دا باز بهمان سبك کالیفرنیائی بنا گردند . حتی ابستگاه راه آهنشهرانسان دا بیادمییان های کاو بازی مادرید میاندازد کهبسیار زیبا ورمانتيكجلوه میکند. البتهدرصودتی » لو کوموتیفهای کثیف و روغنی پردود در آن دفت و آمد نکنند . پابداری به استیل اسپانیالی حنی بنام خیاباتها نیز سرایت کردهبودومیدان مرکزی شهر که فورد قدیمی خودم رادد آن بارك کرده بودم بانام رال بلازاسنترو) مزین شده بود . ساعت کمي از ٩گذشته بود که من وارد رستوران (ال بلازاویستا ورده ) شنم بابن امید که درآنجایتوانم مپحانه (تکوبلا) و (تورتیلاس) بخورمکه البته این يك اشتباه بوذ ود رآنجاهمبك صبحانه نيپيك کالیفرتیالی جلویم»روی مز گذاشتند , رانندگی در جاده کوهستانی آنهمدر بح زود باعث شده بود که مثل بسك گرله گرسنه بشوم وهرچی دا که برایم آورده بودئد » بخورم ساعت نه و نیم از کافه خارجشدم وار بك کیوسكتلفن عمومیبه دفترروزنامه (سانتالیناسیتیزن) تلفن کردم که ساختمان آنر۱ درست مقابل رویم » آطرف (الب پلاز6 میتوانستم ببینم . يك عبدای قوی مردانه از آنطرف سیم بگوشم رسید. من شروع کردم . ام من هانك جانفسون استو از روزنامه (کروئیکلشیکاتو) هستم . از با صدای صمیمانهای حرفم دافتلع یت بله آقای جانسون » دوستم ( اد استوری) بخاطر شما بما تلغن زدهاستو ماهم افتخار خواهيم داشتکه مقاله شما را چاپ کنیم ۰ اگر من میتوائم کاریبرای شما انجام بدهم همیشه در اختیاد نان هنم از اوتشکر کردموفوری سر اصلمطلب آمدم . برایش توضی دادم که اکنونکجا هستم وابنکه میتواثم بایکی از بهترینخبر تکاران آنها صمحبت کم , او گفت البته » البته » اما نیخواهید به ابنجا بیالید من خیلی میل داشتم باشما
آشنا بشوم و دستتان درا بفشارم پیشنهادش را رد کردم البته باکمال میل اما بگدار يبر وقت دیگر , شاید نا ۲ ساعت دیگر خدص خواهم رسید دراین بین خیلی حوشه خواهم شد اگر شما خبرنکارخودنان اینجا بفرستید. چونهن وقت ر بادی. _ البته ؛ البته » شما اورا نر بلاز) میتوانید بپینید که سطر هد دارد سنود . صدای خنده عمیقیاز او دگوشمپرس. وسپس خدا حافقلی کردم : هاستا لاو ستا آدیوس سینیود در شانتالینا» واقعاو بروس اسپانیاای برای آدم واگیری عهیداست دو بار بهمان کافه ال بلازا وبستا وردهس کشتم ودد کناد میزی نشستم ودر همین هتکام متوجه مرد بلند قد و لافریشدم که بطرف کافه میامد ۰ او موهائی سپاه و دمافی شکسه داشت و فیافهاش من اینکه کمیجدی جلوه میکر د بیشتر خحالتی هم بنظشر میرسید . ودر زمانی که نست بزرگش را دوستانه بطرفم درا میکرد خوذشد! ( لاس براسیر ) معرقی کرد. من همصمن ابنکه میگفنم از دیدنش بسیارخوشوق با دست اشاره کردمکهبنشیند , ازجم سته سیکارم را بیرون آویدم ۰ حالیکه سرشٌ را تکان میداد گفت : له متشکر؟ من سیگاد لمیکثم حکاری میتوانم برای شما انجام بدهم آفای جانسون ؟ فندهه را روشن کردم وسیکارمدا آنش زدم واز هیان بك دسته ابر دود نتم : ۱ من اپنجا نحفیق هانی داشرو] کردم که بایسنی سری بافی بمانند من فکر گردم شابد شما ابنجا رابخوی میشناسید و میوانید در صورت امکان بافث بشوید که من زباد اين طرفو ان طرف ندوم و سئوال های خودم دا درجا های اشتباهی مطرح تنم . او دئدان هایش را بمن نشان داد د خندید و گفت ؛ سانتالیناانه کوجکی است آفای جانسون . اینجا خبری نیست ۰ حرف اورا تصدیق کردم از حه زمانی با سیی رن میکنید ؟ پله کمی بیشتر از بك سالوند خبالم هست که اپنجا دا تره کنم شما دختری را نام (سارا
او در
یت