We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
٩ اینحرفها , به فصد پازشناسی کیمیا لیودستاورد های سینمائیاش , لمیآید , که چنین مهمی را در لشستی ازسر صبر وگفت وخنودی معصل با کیمپالی پانجام خواهيم رساند . (قول این گنتگو را از کیبالی گرفهايم ). اشارتی گذربه «هشنکانه » کیمیانی به باس وصلت فرخده مینمایتی بانوده تماشاگر ؟ بله + قصد چین است. عابراین اعتقادپا سفت میکنیم که کیمپالی » اپك در مکالی اپسناده است که میتو اند پانكبر آورد : «س» ] وما؛ بیتعارف بگولیم : «سینهای کیمپالی».
واو » برای رسیدن به چسین نقطه روشن آبرومندی از «هشت گذره گر کرده است در وانفالی تیرهگی مسلط براین سینماء
آنچه که کیمپالی ساخنه » بیفاصله از تماناگران ربا فاصله از پسند مبتلل وبازاری آنان بوده است.
بیناث او نجیب ترین شیوه را پیشامیسازه تانماثاگر پا کلاس بالاتر سیمها ء از تهدلو بیتحمیل؛ آختی کند.
کیمیالی » همچنانکه خود گفته است: به ستیز میاندیشد . ستیزی که آدمهای نللمدیدهاش» پیثه میکنند تا توالالیهای خفته وسربه تو راء بهظهور برسانند . به قیصر نگاه کنیم که طفیان میکند ودریی آن خون میریزد ودر فرچام خونش
بلوج پنجمین کار کیمیائینگاهی دلوز ومردمی به نواحی بلوچ نشین
وآدمهای اینسامان است.بلوچمردیکه تبدیلهائی پذیرفت وهمین موردحرف
0 خالد رک نازهمه دولت] بادی
ریختهبینود پرخاله «رصاه. بکوهای دیگریپاخیزی سرپه زنننهای دارد , واینپار هم چون فیسر حون برخاکت . داش آکل ؛ لوعلی جیپ هدایت ۰ بازخم درون و طفیان برون, بتقلا برمپخرد . سیاهی» را بهتابودی میکثاند وخود , در مفابله ۷ عثق » کمر خهمیکند. مرجان بهکهبگويم عشقتو مرا کشت ؟
«بلوچج» همچنان ستمدیده ۰ از گوثهای پرت ؛
غریب افنادهد رخیلشهر نشینانی فاسقدعلم کردنی
دردانگیز دارد ؛ ناموس اش د رگنرده گیمنهومب خالنشین شهر ویرانه عثق فروشی سن 1 ب رگشتن به خرابههای وطن؛ آریاما, تحمل آنهمه مصالب مشکل جبران نود .
«خاله. گوهر نبچراغ کارهای کیمیالی تا "ین زمان .
«خالشه و «زمین» قطب کثاکش است بسا منهومی نمادین برآن ۰
مرگ جنون واتفجار وبس : خاموتی آنها که نار ند وهجوم گاوها . «هوه کر-نی ازردلتنگی آنانی راکه «میبینند وله یخواهند بانیسد»!
گو زنها. همچنان حکایت پاخیزیس , مشل همیثه, آدمهالیجان بلبچثمانتتلاروحسرتزنهی بك جر به برای عفیان وهجوم آدهالی که مر گ»
گوزنها در جشنواره سیضمائی
مدینهفخلهایست براپشان و گولای ,هانیشریضء
در پس چهره دردکشیده ععتاد ۰ کورسولی ال
«قدرت»وبر انساریست وبراسازری واطههای
اعنبا . ,و در کلهررآنچه که آدمی رانخدیر ميکنه هرچه که باشد. ودغزل» کار آخر . ایباراما . ادمها فرونشته از خروش ۰ س رگرمان درخویش ۳ جسنج و گر تکیه گاه عاعلفی اند نگه کیمیالی ِ سعی آندارد که از پوست و گوشت واستخوان آدم های فیلم در گذرد و مستقیم #درود برسد,
غرل, حنکایت يك همپسنگی قری ومحکماست که «حشق» خانمانسوز,پامیان میگذاردو رخضهی این مودت را به گستن تهدید میکند. راه رهالی ازین بند » باز بام رگ ميانجامد. این درفیلمهای کیمیالی بوجهی تکرار آمده است : مر گه وادعای تریفیست 6 آدمهای به طاهر از کف ر فضسهای» نوانالبهای دلنشین وپنهانی خویش راءاعلام دارند گفتیم , در آغاز گفتیم که اینحرفها » باز شناسی دقیق و نکنه یاب کیمیالی و کارهایش لیست کهانن میماند تا گننگو بااو . این کوتاه + حرفهالیست خجول به نشانهی آذای دتن به سیئماگری که از «تذال فاصله میگیرد و ازمردمه !
آن بهروز وئوقی به دریافت جایزه نخستین کار رنگی کیمیائیبصساب
در تیررس ظلمی ناخوانده » بسر سرنوشتش تقدیری دیگر رقم زده همیشود . ودر پی یافتن » سببسازان فاجعه , به شهر قدم میگذارد . اين سیر وسفری وحشتنالد رجامعهایاست که در فرجام » عفونت را عریانمیسازد ,
بلوچ» پساز رضا موتوریبار دیگر بافروشی بالایيك میلیونتومان کیمیائی را علاوه برارائه سینمائیپاله در رده پوسازان قرار داد .
اين پنجمین فیلم کیمیائی » همچون چهار فیلم گذشته . مروز وئوقی را بعنوان بازیگر در اختیار داشت .
حائی را هم در پی آورد از نجمله اینکه محمود دولت آبادی به خاطر پارهای تغییر وتبدیلات , اظهار نا رضائی نمود . اماحقیقت اینستکهخالد مرئیهای بود تکاندهنده که اشگها را دردیده نثاند. در هنگاهه نماشفیلم؛ مطبوعات سنك تمام گذاردند ازجمله ستاره سیتما که روی جلد وصفحاتی رايه اين فیلم اختصاصداد وازفلمزن های مجله . نظر خواهی تمود بقولی میتوان گفت که خالك از هر نسظر برکارهای پیشین کیمیائی برفری داشت .
اول مرد نائل آمد. «کوزنهادر .ای وخوی معتادان » خبره میشد ,
فیلم نگاهی غم خوارانه ولحنی دلوز داشت به سیدکه نمونهای از قثر معتادان است .
کوزنها . با فروش خیره کننده وبازتاب شگفتآوری که داشتتا کهد این حقیتت بود که کیمیانی آزمردم جدائی ندارد و حرفهایش همچنانکه از دل برمیاید بردل هم مینشیند گفتنیست این فیلم در فصل بامطلاح غیر سینمائی به لمایش گذارده شد . توفیتش نشانداد که اگر فیلمی واحد ارزشهای راستیتی باشد. فسلسینمانی دز توفیق آن تن چندان دخیل یست.
آوسنه باباسحان بود . که تفییر و تهران شرکت نمود که بازیگر اول چهارم هران و ۳
میآید ۰ به نوشته بورخس اعتنادارد
حکایت وابتگی دوبرادر ته یکدیگر است . که زنی «غزل» این دلستگی را تهدید میکند , غزل به این هردو عثق میورزد. اما ایندو برادر درگیراگیر احساسي مشترك و خاص خود , به عزل » عاشقانه میب اندیشند. ودر آخر راء گریزیکه میماند» رسمدن به رهائیاست. درغزل
پن از همت فیلم کیمیائی فردین را دراختیار میگیردواو سوای کارهای بیشیناش . جلوهایدلپذیراز نیع | : را به لمایش میگذارد . غزل,سروده ات۳ کیمیائیست . نگاهی بهيك زیدگل عاس و تاه پداهم ۳۳ ۱ رهائی