Cinema Star (July 1976)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

فشر ده کامل‌داستان امیر پسرجوانی است که پکلب پا اتومبیل مهندس فرناد تصادف میکتده وس ازیستری‌شدن درییمارستان مهننس فرشا اورا به‌فرزندی قیول مي‌کند بتری بودن امیر در مدت عیو پرسار بیمارستاا دف » عاشق امیر مینودو ربثه عتق آنها انامه ههپا بد کلرخ سم عهسسنس فرئاد بطور ناخودا گاه به امپر که پبر خوانده اومیباشد علاقسد میله د حدتی هد بهسسدس پاثه محلم مسیقی پام‌آقای صندری رای دختزش ۰ ریا » می‌اورده زیا میته د. اما امیر با او سمدری عائق کلارن میشو مهس فرخاد پس از اطلاع از عخسق عینو و امیر پات مینو می‌رود و اما میکند برای این که امیر به درس خواننن آیامه پدهد از عئق او متصرف تور و ٩‏ مینه میخو آهد که امیر راترلك کند مینو از فرست امتضصاده می کب .ده و همراء محمود واکرم دائی و زن‌دائشی خوه که برای منت دومال به شال معقل شنه‌ائدراهی رشت میشود . هینو در رشت در پیمارستان « پ » مشغول بکار میشود و پی‌ازمدتی بافریسرز که او هم در بیمارستان « ب » فعالیت‌دارد ازدواي میتماید . در تهران « زیا »دختر مهندس فرشاد پا معلمی پاسم حمید ازدواح مینماید . مدئی پم آقای صفدری در راء تهران رشت پا انومبیل تصادف میکندو پدست مینو در بیمارستان پ بهبود مییابد. افای صفدری وق ی‌به‌تهران پازمیگسردد تثانی مینو را به امیر میدهد و امسر مهندس فرشاد و گلرخ را وادار می‌کند ه پشنال بروند. در شمال حنکامی ند م عیسو و امیر یکدیگر راملافاتمیکنندفریبر ز آنها را می‌بیند و همین مسئله پاعث اختلدف حاجادکی آنها میشود . فریبرز ۷ زنسی اسم زهره که او هم از همکاران مینواست روابط عاشفانه بر قرار میکند و مینوهنکامی » بحانه رهره مپرود تا از اربخوامد ست‌از سرخوهرش بردارد زهره در شربت او عشروپ میرریزد و پمدمردی پاسم غلامرا وادار میکند که با, تحاوز شاید. در همین حنگام غریبرز سر میرسد و مینو را می‌بیند. این لحطه درست موفمی‌است که مينوبايك چس سلکین برس غلام کوییدهو ناخودآگاء او را کشته است , مینو را به زندان‌میبر ند ۰۰ اشرف نگاهی به مهین‌خام ؟ ردو گفت سچیزقی لیست بالن‌خايم داره‌جانماز آب میکله ... به جوری بمانیگا میکشه که انگار از پشت کوه او.د ههین خانم‌چادرش راب گوشه‌ای‌انداحت و به چهره مات و متحیر مبونگاهی‌افکندو ت ی زبادی به‌تو : یامد اجللا کی‌به تو گفت بیای تو اطاق من ..باالله بروتو الاق حودت باراشوهردلی‌اش را در لای موهای‌فرفری و وز کرده‌اش‌فسرو کرد و نگاهی از روی تترو بی‌اعتانی به‌مینو اند اخت و زیرلب زمره کرد مس مارو بیین برای کی‌دارم‌دلسوزی می‌کنیم ... چهمم بعد اشرف برای‌مینو غکلك درآوردو از اطاتی خارج شد .مینو کدفیقاتوجه شده بود در آن خانه چه میگردودرچه جای‌خر نا کی‌با گذاشه است .سکوت کرده بود و متتظر بود تابه‌بیند مهین‌خانم‌باوچسه میگوید عهین خائ م که «ترجه خد‌بود , اشرف عاهیت این‌خانه را برای نو خرح داده‌است جلوی‌مینو ابسادو دستش‌راراری شانه او نهادو گفت : میئوجان تاراحت نباش ... توالان دختر بزرگی هستی ...نباید ازحرق های اشرف ناراحت‌نده‌باشی. مینو از زیردست مین شانه‌خالی کردو گفت : چرابمن نگفتی که ا‌خانه جه جور جالی‌است . مهین خانم بکرشد و گنت برای يك دختر نم بناهو بیکس وکار چه جالی بهتر از ابنجابیدامیثه, من خواستم به تو محبت کرده‌باشم مینو کهبه‌سر نوشت تلخ وم‌انگبزی دچار شده ٍ ود ائك از گو نه‌هایش جاری خدو گنت : ه مهین‌خانم ۰« هن اسچانیووسم, اگرر انش را بخواهی‌من‌هیچوقت ابنلوری زندگی نکرده‌لم » من‌از کنافت کاری بدم می‌آید... من از اینجا میروم. مهن حائم کهابتدا فکرمیکردلقسه چرب و نرمی بداش افتادم است ازخنیدن این حرفها جاخوردو بعی‌کرد نجوی مینورا رام ماید: س مینو جان» گربه نکن, من‌خیسر و علاح ترا میخواهم» اگرتو بهحرف های من گوش بدی قول عيددهم کهتعممردهابدست و بایت بیفتند + توبزودی مبتوالی‌بکسی از بولدارترین دختر هالی‌شوی که من تاکنون دیل‌ام ؛زیائی‌تو » اندام‌قننگت_ , ۴ مومت و موهای دلیذیر هرهردی راب ژالو درمیازه ... بچه نشو مینو » ضوب باحر فهايم گوش دم , 0/۰۹۹ ی ی لحظاتی که دهین‌خالدادن 0 سنچه ۳۰ س‌شماره ۱۳ س ستاره سیلما 9 مینو را وسوبه‌بیکرد . منونمم فکرش ترجه طلوع اولین عنقش ود.نیدانم‌نا بحال برای‌شما پیش آمده است با ۵ [ایا وافعیت اینت کههرگاه انان#بربت میرسد. » هرگاه با بدبختی ولاکت رورو عینود , بلافاصله لحنلات درحشان‌ورویالی زند گیش در مقابل دید گان‌او قد علمم ی کند و مثل تصویر سینمااز جلوی جتم آنم‌میگذرد. نعام د لبستگی وحاطرات قشنگ و دوبانی مینومربوط ب‌دورانی میشدکه‌او با امیسر ۰ اخانده بود و در دخت‌للارو ۳9 عتی قدم میزد و سخن از عشق‌ودلدادکی میگفت , میو هرگاه با کلمات نو اهنچار روبرو میشد داد حرف های قشنگ‌امیرمیم افناد .. امبر برای او بك تکیه گاه‌بود ... سیم ! عبر به‌او فدرت و اطسنان میداد . مهین‌خانم وفتی دیدمینوساوت کرده‌است + حس کرد که حر اپایش در او تاثیر بهاده 1 اما وتی دید یو میخو اهد از آنجابرود جلو ش را گرفت و گفت ۰ من نمیگذارم تو ارابچا بروی . میتو من بهت‌فول میدهم که‌از تو خضوب نگهداری کلم . اگر بکدختر خودش‌خوب بائد هیچوفت کی‌نمیتواند به او آسیصسی برساند. شب بودو دبروقت ... یو کصا می وکهنها بودو نی‌پاور .. همه اورا تها مینو که تنها بود و بی‌باور . هم اوراتتهیا گذاشه بودند ... بهاین چهر ه معصوموزیا پشت کرده بودند. میگفتند. او بداست ءاو هرزه است ؛ اماوافعیت این‌بود که مینشو از هردختر دیگری باکت نود,شانداگسر سرنوشت دختران دبگره عچود موسرکه عبشد تابحال به‌قهفر او برنگا ددنامی‌سقوط کرده بودند, اماستو مقاوم‌ودو ایستادگی سکرد مهین‌خانم دست عبنور! گرفتو آزام او را نثاندو گفت : ب ۳ پ پاش‌آن ۴ ۰ مینو زانو ردو نشست . غم‌تعامچهرءاش رابونانده بود . گوئی که گرد مسر چهره زبای‌ان‌دختر باشیا.+ ودند. ازتوی حباط صدای‌خنده ژیلا و آن مرد مت ۷4 او همخوابه‌نده بود می‌آمد. ممس‌ازپتیح» . . سر کنید و به‌آنها نگاهک د. آنگاهازاطاق . خارج ند و روی‌بالکن استادو به یسلا گفت : -اینقدر سروصدا راه یرم هسابه‌ها عدائون‌بلند شه, مردی که با ژبلا همخوابه ثده‌سود مقداری پول در چنگ مهین‌بهاد و گفت؛ .. سمواطب ژبلا_ باش » من اوتوخیلی دوسش دارم. ‏ * ۲ ژبلا که نیم‌برهنه بوده مست: کردو گفت : -سخیلی‌ها منو دوست دارن ؛ اگ رات میگی چراباهام ازدو اج نمی کنی.