Cinema Star (July 1976)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

سسبه ۰ باید از « فردین » گلت: > ماهیت کارش در «خزل» حرمت می‌طلبد . آن سال‌های اوج» که تنها نام فرد ثروش يك میلیونی فیلمیر انصمین مینمود , حرفدرباره‌اش سیار آمد. در باره‌اینکه چه میجورد .. چگوبه وفت میب گر اند ... چه ماشیی زیرپا دارد .. اماء اين قلم اکنود: تها یی بازی خوبش در « غرل » رفممیزند. با «غزل» در تاورمان مي‌بديريم که «فردین» اگر رهبری فایل داشته باشد. میتو اند در «نقش» زندگی کند و جلوه قشنگکی از باز بگری به‌نمایش نگدارد آدچان که بگوئيم ‏ «فردن» بازیگر ... نه فردین پولماز . له فردین مشهور . نه فردین مجبوب . فردین هرچه که بود . با غزل؛ فردین دنسر کت نگاهش حرف میزناه . خستگیی مردی از جوانی گنه راء با وقار حر کات و خطوط مناثر چهره پاز مبگوبد. نشنگی او برای ارائه يك کار خوب , واقعیت فیلیو هدایت عوتر کیمیالی . تم می قشگی داده‌است تا فردین راء جدا از آنچه که بیثنر ازین نوده است . حرمت نهیم. کاش آنانی که هر فیلم بد او را ء به‌محا کم م یکشیدند و حق هم داشساه و کاتی هعه‌ی آنالی که رور گاری کمترین کار او را «حتی در زمیه زندگی خصوصی,بازتاب گستر ده‌ای‌عیدادند.در باره‌ی کار قتنگش در تحرل» د رسکوت نمانند که‌این؛ ظلمی‌خو اهد بود. درمورد «بازیگر»‌ی که پافاصله ای بعیداز آنچه که‌بود. ایتاده است . اکسمیه تابسنان » پهاویژی برای آنانی که به‌سیتما عاشقانهنگاه می‌کتاد ‏ فصل معیبت ابست ! مدار پسته نمایش. فیلم,خوپ: بسه‌تر ميشود. آدچنان که لمی‌خود لف سکشید . آنچهکهدر این ساماهه نثان داده و خواهند داد به شیادت سال‌پیش و سالبان پیشتر فیلم است و مینعا ست. و آن‌چانکه می‌پسيم ,فیلم‌های فجیع اتالیالی برپرده و برسینما حکسم میر الد. درین عدار ستای سینما ؛ متفلی آمله‌است و تسم دلگثالی ازسینمای خوب , انسالی و کمدی تاب. فلسم جارلی‌جاپلین ر اسگویم. واقعا شگنتی می‌آورد اینکه ؛ فیلم‌های این‌مر دگانمل پبرا نما راء خاطره میسازد و آنها را با رضایت کامل در چندین و چند سال پیش . ازسالن سینما بدرقه کرده است. سل تازء راهم بهکنال اثباع مي‌سازد . کتر فیلسازی و کتر فیلمی میتواند این چنین در طی سال‌های تصادی در سیما و برتعاناگر حکومت کنده شاید چارلی ؛ ننها چنین خاصیتی راذاشته‌باشد . ۰ جع میم > می‌توان با مایا طراولمي ازتویننت بله ؛ میتوان به بعادث حضور چازلی نی ون را نورد « 9 : کرنه‌ام . ازسال‌های دور .. فنی‌زاده ؛ هميشه نیز اده‌بوده است در هرنمایشی و در هرفیلمی. تنودی دلپدیر ازسك استعداد که آدم رابی‌اختبار تسین گو می‌کند. هنضسوزه روش در خاطرم عانده است که در اجر ای «سر باز لاقزن» تهااو ود کانساش اعتقاد من « فنیر اده » دات بازیگری‌ست. چنان از وش جد" مپشود و باتعش عیرس بکه بنداری‌با آدمی که اوبازسازی مي کند یکی میشود. چنین است که‌می‌بیی در فیلمی مشل نسگسیر: باهمه کو ناهی نقشش, سرپا می‌ابت‌دوحضور موفق‌خود ر! بارخ تمائاگر مبکشد. هم‌چنین در «نام‌آخر» که بازجور راازسفوط مسلم رهالی عیداد اصلاباب کاسهای فیلم را بدوش میبرد و نقعله روشن دلنشییمی نود در عتن فبلم. و چه فشک ناتوانی مردی « عاق » راء جان مبدهد. دست‌مر یز ادی برای او» و گنتن اینکه : خته داش .. ۰ نب به تیسمیكه ۰ گویا : مسولین نلوبزیون خودبخونی تریافه‌اندکه متا" نوها و برنامدهای بمایشی به آن‌چنان وصع استنا کی‌دچار آمند است که لابد دیگر تحمل‌ناپذیر نیست! دیربازیست حوصله‌ی تبائا ندارم اما گاه که به‌اجبار اتغاق میافضساد که مثلا درمحفلی پای تلویزیون به‌نشینم و ثوئی پخش میشد آن‌چناد به عذاب تعاشا دچارمیآعدم که بی‌اختیار » آنچه که در سبه دائتم‌شورت بدوییر اه یرون می‌آعد. میدانید. يك شومن ستواند محفلآرا باشد اماجلف نباشد. صتواند بحدد. ابانتهمچون کنیدن سوهان برروح .. هیچ صدای کنیده‌شدن ناخن را بر مثلا تخته ننیده‌اید. ؟ خنده‌ای از ایدست؛» حز ایسکه تماتاگر را فرزخ و جان بلپ کند حاصلی تمی‌آورد. ان‌خوها گویابه‌یهانه‌ی تابتان تعلیل کده‌است. عمثل اسکه بابد دعا کنییم که تایستان , تاهمیشه بیاید! چهازشنبه ۰ 8 دوست فیلمنامه‌نوسی کار ای‌جندفبلم فصه نوشنه است. در گفتگوئی حرف از کار تازمی خود میزدواینکا: قیلمنامه‌اي نوسته‌ام که ازنقظر محنوی بی‌سابته اس اپتسر! بقین مبدهم که بدهيچك ازقصه دیگر فیلم‌های ابر الی‌نیاهت ندارد. ناب و بسماننه است. يك فکرتازه, باحرف‌های سو. پا ساختمان‌استخوانداز , آنم‌های درستو حایی ورو ابنط اسولی . آذچنان گفت که مراشیفته ساخت. ابلهم ازصف‌سات ماابر انهاست که« تعرطوتبلیغ »+حسابی‌هار| از بادر مي‌آورد. گلتم تعریکن. تعری ف کرد و هرچه کاپیشتر مبرفت من مثل بخ وامیرفتم, به‌آخ رکه رسید دیگر هیچ شکی بسرای لیالد که حضرتش خیلی مجترمانه قصه « عاغق مرك » وه « فلس هتینگر »راکش رفنه است. وششی لتهوري که قیلمی هم براماس آن‌ساخنه شد و درابنچاهم باتهاش در آمد. ...تم : کار خوبست. خودت نونته‌ای ! جوايگلت ۱ وی وم م2 ۱ رای کدوفیجی! ادداشتهای‌هفت‌روز پمج‌شبه از جوانی آمده بود .در دفتر مجله دیدمش ,راحت میشد گنت که تهر سانیست باهمان سسبیت و باهعان‌ر مححوری که الب در بروبچه‌های شهرستان مبئو ان‌هنوزهم‌سراغ گرفت گنت که راهسنالی میخو اهد و بعد که پرس‌و چ و کسر نم دانستم عشق به‌بازدگری دارد. عاشق سینعاست و میخو اد هرپینه شود ۷ سالی از تحصیل دست کشبده و تعلسسی, پیثه خود ساخنه نود . گنتم چر امبخواهی هر پیته شوی! حتارند : عبخو اهم مشهور باشم. مجوب شوم . هر هنتته‌عکم با ژست‌های مختلف روي جلد مجلات چاپ نود,و اصلابه بازگری علاقه دارم. تخواستم توی ذوقش بزنمو دل آزردهاش کنم گفتم میدانی که بازیگری محتاح سواد ایسکازاست ومی بای ذرس خوانده باشی ؟ سربزیر انداخت»: حرایپایشش راشیلم کشت : عگر هبه‌ی ابنها کاهنر ببشه شده‌اند سوادایسکارر؟ دارند ؟ گنتم : ابنها بهرحال؛ تجر به‌دارند... در فبلم‌عاتی بازي کرده‌اند . میتو اند باز ی کنند و .. حرفم را فطع کرد که : بخدا نهیم مینوالم مثل ها مشت‌دازی کسسم و اردبوار پرم بائی با رست های ابنجوری بگیرم ا«زستی گرفت که من را به خنشده انداخست »... می‌خواستم حرفی بز نم دینم‌چه نگویم ‏ هر طلو رکه بود اورارو کردم کهباس شهرش داز گردد. رفت. . نمب.الم بحرفم گوش دادیانه! حجمعه ۰ جععه‌ها , بیرون زدن ازخاله : مشگل است. حسوصله س ی کنی تو ی‌خیابانها ولوشوی . میا میتواند بهانه ای‌باشد. "ه دروی و فیلم‌یی. اما کدام فیلم ؟ اینعلور میشو دک اغلب خاله را ترجمح میدهی و اینکه بنشبنی و اگرحوصلهدایی و معا میحواهی _ ,للویزیون دو فیلیم در اینروز نه‌لهایشمیب گذارد. منتها از آنحا کهاین‌روز از قدیم روز تفریی بوده است. تلویزیون هم سهی آن دارد که فیلم‌هایش در اسن‌رو کنر چدی باشد. آفوقت مي‌بینی هرچه فبلم ما تقربحی‌ست حه‌ها بالمایش گذارده میشودیها ‏ یگوله ای دهن کجی‌ساب نر که در خاله نشته‌ای . حوصله پر ون رانداری ودلخوهی "» فیلم مجنمالی از تلویزیون بخش‌میشود کاش تلویزیون با امکاناتی که دارده حتی اگرشداز فنی‌های خوب قدبمی اش که‌بارها از تلویزبون بالسابش در آنده ؛ بخش مینود وموجباتی فر اهبمی آورد که تعااگر حبرنزده سیتمای خوب ؛ ابن چنین به خیعی دچارنباید ! ای خواست مشگلی نیست ک‌تلویزیون ازعهده‌اش بر لبابد هت ؟ مد چچه بح نم بسح ور ووسست سب انا ی