We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
نوم ومیگت نها آرروش هسی , از ترس اینکه عیادا
وسی , پشت دبوار گورسان نشتهام و تی رابه آنجا میاورند .عادرم. خالهام ونوهر خالهام » از پشت تابوت شیون یایند وخالا صحر ا را به سروصورت یرارف
به بهانهی خسته نودن بر حتخو ابر انم. را بر سرم کشبدم و آلوفتچشمانمرا گذاردم تاهر چه که مبلتان باخداشگت
... گریه میکتی ! ترا بخدااظور را درهم نکش » وحشتاك مینوی. زن زشت متغرم . بازهم صورنت سه . این انشگهای احمقانای تو که اشگ"تماح مینماید , باشیاری خود بجای میگذارد . صورنت راله تقسیم میکند . هروقت گربهمیکنیوصورنت
ر میشود , یاد دلقکهای سیر لك میافتم 4 بهآنها اهت میبری ۰
آزازم سفه.
افیانت باشی. بیناین رجالههانی اد را بز رگترین موجودات رویزمین ترین آدمها میدانند . با گردن گام پردار » چون من ؛ دسپرورده وآتهايك هنر بر رگ دارند و آن ر این فرهنک نوا رکی فیلها.چوت سار ساختهاند . خاید باور نداری » نوجودم افتخار عیکنند . مجسرم را پتم میشاسد والههی ربانی و تحاب میاورند. . البنه قبل ازهربار په بستر منعمنم . تو دربین این ع , هرچقدر فاسدتر » دوروتر. کاذپتر. واتر » بی فرهنک تر وبی پرواترباشی » اگر شبی را با
رقیبانم ؛ زمانی مردی از من دزدید و اینکه آن مرد » محبوب من است ۰ د درده بپایش افناد و حتی فرزندش را نیز فدای هم پستری پاآن مردکرد . غافل از ایسکه آن مرد : پاهندی من بود وغلام ژر خریدم . پس از مدتی رهایش ساحت و رد لیر بجانتیی تو + چون چغد بروبرانه هاء قلپهمهچالیش , شیون سرداد. برو وآزام روي تخحت. دراز بکشنا باز ه 9 پپار دود » برایت گو کنم . آقتاب پهن شده بود که خالهبیچارهام گک پریده ء خسته وناتوان بخانه بر گشت. بی پمن تکرد ومن نیز آزارش ندادم. ی عقب مانده , کسکش کردم: نظهر | باهم غذا خوردیم . صبرم نعام د . دستهایش را گرفتم بسرعت از 2 . خوات روش را سر اج وت مارد
نباشد » خانهاش راهم کنون تر لك مس یکنم :
باژوانم ر! گرفت ۰ نگاهش را بچشمهايم ۱ ۱ دوخت و آرام ماچر ارا شرح داد. ۲ ۳ ۰
رد 7 که بر نامه مشب فقط در سینما :
نعام آبادیهای اطر اف و آنها را سحرف کرده بود که من بطرف شهر نرفتهام وسوی کوههای سر بفلك کشیده پا بفرار گذاشنهام . مادرم بایشبطرزسی شکسته و پارای تکان خوردن ندارد . تمام اهالی ده » جتی خانهمارا بانفرت نگاه میکنند. یکی از زنهای مردسجبوم , قم خورده است است که پکی از برادر رانشرا و اداز
مت
رادبو سیتی
۳۳ اي ۳ , ۳
خودم را بتو معرفی بکنم تا سربلندتر
سازد تا سرمرا گرد تاگرد ببرد. پدرمعرا آق کردهاست و کفتهاگر پیدایش بکنم » با دستهای خودم » اورا زنده بگور خواهم کرد. مادر یچارهام » فقط سفارش مرا میکرده که پنهان خوم و خودم را نشانهیج آشنابی دهم .
پس از شنیدن این حرفها: دلملرزید ونرس تعام وجودم را پر کرد . بگربه افتادم والتماس کان از خالهام كمك خواستم . اوراه چارهنی نداشت . هیچ راهی بعقلش من مانده بودم تنها و یکس نی باه و از همه چا رانده ..
نمیدانم تو , خعور ایثرا داری که بدانی پاث دختر تازه رشد کردمی روستانی» باتمام آن گرفتاریها چه باید بکند ؟ حتما نه . تو نیدانی . اگر هم حتی همزاد من باشی ؛ از آن دوران به بعد بودهای. ازآن هنگام که خودم را رها کردم و جسمم رابا تهایی بسیار اچیز ؛ حتیگاهی بخاطر يك وعنمی غدا : بهر کی وناکسی هدیه دادم.
شاید ؛ تو خود مرا سبب همه اینها بدانی و آرام ؛ در دلت بگوبی چشت کور میخواستی » هرزهگی نکنی 3 شاپد خجالت میکشی کهبگویی : يكث دختر سیزده. باله, وفتی نیمه های شب » دزدانه به بستر پكمرد میرود| کل 9 زونق > 2 ۳ خو اهد داشت ..... تاراحت نعیشوم . بط باش, میدانی چرا ؟ چون زمان بین نیزدمسانگی وبسری من , فقط بك شب فاصله بود. آنشب سیزده سالم بود که به بستر آن مرد رفتم و فردای آنشب پشت آن دیوار گلین , بكزن هستاد ساله بودم . يكك باکرهی پیر که دیگر هه چیزش خشکیده بود ویهیح چیر دل خوش نمیداشت . من ۰ خودم يكشب باعت هرز هگیم خدم و فردایآتشب هملیزء پاتعام هرزه گيهايم مردم . اما ای زندانسی آییه . میهمان اخوانده ی زشنم !آنشب هرزهگی » مقدس ترین شبهای زندگی من نود . آء .... له بخاطر اینکه, هرددلخو اهم رابهآوش گرفتم . ه. بخاطر اینکه در مقابل هزاران هرزه گیهایی که دیگران پاعث شدند ۰ آن هرژه گی سیار باك , مصومانه و عقدس بود . من: مرددلخواهم را بوسیدم . سر بسیبهاش گذاشتم و بااو گربه کردم . من گاهی,جننهمی نداشتم من سربرستی نداشتم که بداند با يك دختر سیزده ساله که شها با عدای بونه صای شهوت انگیز پدر ومادرش » خیسعرقمی میشود, چه باید کرد . هیچکس تمیدانت که در وجود من » چه التهایی غلیان دارد. هیچ موجودی نمیدانت که شها صدای
سا
۹ #تاخش
فیلمی به لطافت عشق .
باهنر نمائی ستاره فیلم فر اموش شدنی «ردو ستان»ی ...
عتنارهایران)لاصل فوپ. دو تن
رد
اموابل
سائیده شدن اندام پدر و مادرم برهم ؛ چه
تاثیر غم انگیزی بر من میگذارد . هه هیچکس هیچ چیز نمیدانت . من جنایتی را مرتکپ شده بودم که جانی اش عامل دیگر بود , من مردی را کشته بودم کسه کشنندهاش چیز دبگری بود . منخانو ادهبی را پا دلس درو کرده بودم که هرگز داسی دردست نداشتم . من » خودم را کشتم .خودم را بنابود یکثاندم و با داس مرگ زندگی خودم را درو کردم . آنوقت عثل تو موجود زشت , مثل يك چفد ؛ برویر انههای دلم » روحم و زندگیم نوحه سردادم: ای چفد ! حالا من برایت گربه میس
کنبود رگریهبتومیفهمال که کريك دخترمصوم
وبیتعور ۰ عشقی در وچودش رخنه کرده دیگر خودش_زیست . دیگر هیچچیز لیست چز » يك دتبا اشتیاق + بك دلیا محبت و
5 ,نشور .آ شکور دی
يك دئیا صفاویاکی . بدبختانه, هماناختياق, همان بحبت ها و همان پا کبها ؛ مرا سسه ورطهی هولناکی سوق داد ولیستی ام را بی ربخت . هرزهگهايم را برایت شرح میدهم , تا بدانی کهچعطلوربه این, اه کثانده شدم و چه موجودات هنرمند ! وانسانی! عرا ؛ مصومیتم را ؛ پاکیم را آلوده کر دند وخود نیز در آلودگیم , رق شدند .. نائمام
شمارهتلفن ستاره سینما ۸۳۹۹۳
ره ۵ تاره ۱۵۰ تاره یت