We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
آپ دىدانشکن به شایعهپرداران و ای حقیقت کههیچخوه موردی برای .بریین ود ندار ند مص اس
دنت دردست هم ۰ یت ال
هیر اوایل ازدواح ما: فبول این حنیف باید پاثایعات زيادی کار بيايم؛ با متکل بودو فکر نمی کردم تاب تحمل یه باثم ولی حالا قبول کردم که ۱ از زندگی هنرمندان بخصوس از آر جدا لیندارد و حالا دیگراین ورد نمیتواند مرا بیازارد . من در کنار ی خوشخت هتم وخابعات نمیتو اننداین ختی را ازمن بگیر ند ...۰
و لولیز طرح جالبی ازاین تیپ عوامل محهی فیلها بنست ميدهد. مثلغذا دراسرعوقت ۰ چسباندنوعوض کردن فیلم.وخر ابکاری در فیلهسای نی و برخرح ,باسر ك کشیدنهای بیچا... فصل فوقالعادهبی درفیلمهست؛ کهعلی د لولیر » متوازنباصدای باس يك ترومیت ن خود رابازوبسته میکند,و باتکاندادن رودتش از طریق تصویر ؛ نوعی زبان 5 موسیقی م یآفربند.
این نوع فصول که بشکل مجردمملو لحههای توخالتاست؛ درفیلمهای لولیز کملستند . در «راه جبهه از کدام طرفه» نیز والس وجوددارد؛ که در آن لولیز هیتلر . بالانس دلفریبی ازرقص
در واقعاين شبوءی کار لولیز استکهدرست ی 4احساسم ی کند باپرجونگیهاو فیلم ییهایش:تعاشا گر رادمنی کردهاست»فوری تفریح راميزند , وباایچاد يك لحظهی ۰ گوبی یكسعلل آب سردروی لعاشا گر ميریزد.
مثل صحهی باز کردن دربطری شامپاین فوسط لولیز, و فوارهیشرابدروسط «ل میهبانی درفیلم حونهشاگرده که به
3۳
حیس شدتحاضرین میانجامد,
لوئیز تاقیت فهرمان لودهی خودرا بودایشمیرسانده وبرودی او يك آرتیست منهور هالپوودمینود . ولیحتی ائتهارو معروفیت لیز ۰ قادر نیست ثخصیت ماده و کودکانهی لوئیز راعوص ناه و اودرهه حال احالافا همانخونهنا گردخودمالیودوست
سرچاینان آرام باشید بوردونی .بغیر این نیر اندازیبیکم
با وجود ایتکه حواش به رادیو بودو
با وجود بادوق خکستهاش ۰ واکش او
داشتنیبافیمیماند. اداردرار ی سیر خوب بود , چون دست سالشپاافاصله
بطرف هنت نیر رفت . نبیدم اگر يك دهم برروسلی(بقیه تساج بر سلی(بقیه) عوراخ بشوم هن جهت بسض !۱ بتک
اولین حرکت او را تتخیص دا
رابرای دپدد حرکاتاو وآموختن آن و اپنکه بخونی ِ/ ی تما نار همچنین تمرین بااونشاندادم. ابتدا گمان دادم . میکردم از این کار طفره بروداما باکسال کلوله هفت نیرم به دستش اصابت کرد. نعجپ انلهار داشت که خودش هم چنیسن از آن رد شد وبه رادبو خورد. بوردولی وس یت ۱ فریادی از درد کشید. دستگاء رادیو با سرو
درطی تعرینهالی که باهداشتيمفرصت دا بکف اطاقافناد و خمه شد. خون بروی ارزبایی اوراداشتم و دربافتم که پروسلی مبز پخش نده بود. و بوردئی هم بروی بزودی یکی ازچهرههای استنالی سسمای بل افتاذ . دلباخواهد شد. اول از تخصیت او بگويم اوحی کرد که بنواند از روی مبل بشند که نه به گمان من ؛ بلکه به نظر تعام کسانی خود: در اين هنگام از داخل کمدییر ون آعدم كِ حتیبکبار اورا دیدهالد + بروسلیبه ووارد اطاق ندم وبه او حالی کردم که این بقین يك مرداعجابانگیر بود. صیمیت؛ ایده خونی نیست که میخواهداز چایش بلند تواضع ۰ بشتکار ۰ خهامت ۰ تزینی + شود ووفتی دیدم اصرار در انجام آنْ دارد هوش ذاتی , ارادآهنین وتواضع ازمنخعان لوله هفت تیر را محتلمبه استخوان گونهاش اوبود, لو ریکتامکانی که اوز تیب کاس :
س عصه ازاپن گذشته ح رکاتاو حارقالعاده بود.منکن است [] : ۱ چندانی بااين ورزش که حالا به عنوان يك کردن به او هنرپذیرفه شده است ندارند ؛ حر کات 4 او چندانعجیب نباشد. اعامن که خجن 0 عکی ها پوردونيی . عکس ها کجا
دراین زمینهفعالیتداشتهام برایم باودکردای مد 1 نو دکهاین حرکنها از يك انسان سرمیزند.
۷ در او بمن گفت که من يك کیهپر از کنافت وقتی برایاولینبار تعرین اورا دیدم .گیج هر و ها زرم کي هوم ,این بات
خده بودم زیر! قبلا تصورش راهمنمی کرنم 2 چه يكنفردر حدی بالاتر از آتچه که بل خد که يك ضربه دیگر همان جای اولی
1 به او برنم گفتم . دیدهبودم بتواتداین 2 ند پوزهات را بیند. اگر يك بار دیگر اومخلوطی ازتخاات لین ویس مچپورتوم طربه بم این بربستمجروحت خدبت کو تقو لته بود. ایننهنوز "۳ ۱ رادرخدمت کو ود ۲ خواهم زد .
هم برای منباور کردلی نیت + هنگاییکه بست راستش میرفتم چشمان مره اوضابعبز رگیبو دکه تامدتهانمیتوانسم وحشت ردهای مرا ۳ غم آلرا ازدل بپرون کنمگد ۳* تسا ميپالیدند . هفتتیر را نیز ففوری بدست مبنی براینکه بروسلی خودکشی کرنت ری جه آمایه ضربه زدن به دست گچ وچوددائت ولی من ابن راقبول میک کریهاش هم .
زرا غیرمعکن است مردی باچنین ایماتو ی
کیت دانه تکبار دیگر ضر به بزلم «
باق بحو دکثیبزند. پاداوجاو تسرد پر توا لا رنگه سعنت
تلفن ۸۳۹۵۷۱ سشمارهصندوق پستی ۱۹۵۷
دارنده امتباز : پ گالستیان زیر نظلر : خورای نویسدگان شماده ۱۵۲ (دودهجدید) مسلسل ٩۵٩ (سال بستدسوم) تابلوی دسط : بهعن مفید؛ ۲ فد
روی جلد : مرجان
رال
خبر نگارجنالی (بقیه)
فیعبی و رنگی و تصاویر رنگی از : گراورسازی مهر ابران تلفن ۳۹۴۲۱۳ چا تصاویر رلگی و متن از : چاپمازگرایك تفن ۸۳۵۹۰-۸۳۹۵۰
ژاله کر ,بهی
حیس ده را بخود گرفته بود. چتهاش داشت از حدقه در ميامدند و پر از ترس و وحشت نده بودند. باناله گنت,
سانه این کار را نکنید مرد: بگذازید آرام باشم؛ باند 3 من زخمی هستم.
پدون هیچ احساسی گنتم
شما بزودی بدتر ازاینزخمی حواهید شد, اگر حرف نز نید
سپسهنت نیر را بالا بردم .۱و درحالیکه دست شکستهاش را سیالش چسانده ود باصداي حفهای فرباد زد
سا له نه ؛ آسمان مفدس.
ناگهان چهرهاش درهم رفت.اوسلیمنده نود چون میدالست 4 هن سم خبلیجنی دارم وبااو توخی نمیکنم
چشمااش متوجه يك کمدحا کستریرلگک مخصوص پرونده ها شد و گفت .
-_آنجا توی آن کمد است. اما شدا نمی توالید آلر! باز کنید کلیلش بیش خود کارلوس است. واقعا راستمیگويم مرده.. من هر گز ..
دهنت را بسته نگهدار . مرجایت
پنشین . اگر من تتوانم آثر! باز کنمباخودم خواهش برد ۰
از میان اطاق گذختم , هفت تیر را بالای کند پرونده ها قرار دادم و کلید عایسوان خودم را از جیبم بیرو نآوردم فکر لمیکردم که باز کردن قفل کمد برایم مشکل باشد و
اتکالی بوجود بیاورد چون قفل اغلب این
لین ._ ۰. کهامنحان کزا ۰ و در را به آسانی باژ
پشت سر هم مرتب و منظظم ردیف شده بودفاه, بر قستی که حرف (ل) بود یکی از پاکت ها را بیرون کشیدم . که روی آث (لویشون سسارا) نوشته شده ود در حدود يك دوچین عکسهای بزره خدهاز باکت بیرون آوردم. اين واقعا عکس ای (سارالوینون بودند ..)و.. اوه خدایمن: صدای بوردونی شنیده مد , رگذاری دکارلوس باز گردد. بر ایابسکازی بقیه در صنحه ۳۸ ۳
زثانی چهارراه درو ازدولت-ابتدای روزولت شداره ۲ آپارتمان ۱۰
شناد تهرانی» دضافاضلی