Cinema Star (Sept 1976)

Record Details:

Something wrong or inaccurate about this page? Let us Know!

Thanks for helping us continually improve the quality of the Lantern search engine for all of our users! We have millions of scanned pages, so user reports are incredibly helpful for us to identify places where we can improve and update the metadata.

Please describe the issue below, and click "Submit" to send your comments to our team! If you'd prefer, you can also send us an email to mhdl@commarts.wisc.edu with your comments.




We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.

Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.

جغد (بقیه) ات . مادر پیچاره ات ؛ برای همیثه‌پایش شک خده و دب ورور گربه میکند. من و حانم , بتو اعتعاد داریم + ترا دوست‌داریي حالا زر ابمان تحرف کن وبگذار حقیقت‌را مایم بدانيم و از نو حنایت تکنیم . سطتی بش » س اجازه نسینهم هیچکس, و چکترین مر احتی برای تو اپچاد کند... * کمی آراعش پیداکردم + دستاز گربه برداشتم و حودم را بهآخوش خالم انداختم خالم آنچنان مرا در سای خود مینشر ده احای کردم , در آغوش دادرم هتم عاجرا را بنع خودم نام کردم . برای‌آنها گنتم که آنمرد بسن نظر بد داشت + گاهی بوفات که با کوزه آب + از سرچشمابوميکشتم جو مرا میگرفت ومیگلت میخو اهد مراهم بگیرد وازآن دوزنش جدا نگهداری‌بکند, من او کاری نداشتم . او بود که همیته مراحم من بود . آنلب بالیسم آمد وازمسن آمادخواست + گفت ۳ هیچ کدام‌ارز نهایش تاو رحم نبیکند . آنها میداند که م‌رویه م کم ۰ همین زودی میمیرم + ولی‌بروی خودنان لمی‌آورن. . او داشت می‌افناد . بیه اش حوق بیرود میریخت ۰ گمکش گردم که بسرجابش برودبخوابدکاز نهایش ار جای برخاستد. و سرعن ریحند و کاك مقعطي بسن ردلد. , آنهاییدار بودندو انتظار مرک شوهرشان بی‌لجر به وحم , از ‌ کمات ودهه م قشم نحورم که نها سروسری نداشتم بنکه پم هم بیامد. . آن مرد . خوب مرد وا ممکن بود در اثر يك‌فامیلی. پدرم را حام نگند وهر) بعد. خودش در اورد . آخر شما رابجا خودنان بگوئید, اسلا بین چپی چیزهایی میاپدًاصلامیشود فکر گرد که من بخواهیعردی رااززنهایش جدا سازم . مس سیزده مالم بیشتر نپست...۱ اطمیان دارم که زلهايش او را کنتند حالا هم خاید بخاطر ابنکه کسی ننهمدآنها مفعرید + مرگ‌آن پچاره رابگردن من انداحه‌انه. , اصلا آقا , شما را بچان‌خانم هرا دکن, ببرید , من از شمالوفع دارمکسه جرا پیش دگنر بر ید ..... و آلوقت آنجنان کربهیی عردانم که حنی‌دل سك هم‌حالپییوخت. بضودم مطش ودم . آلمره بدیختفرص‌نیاف ۳ حتی بمیل وافعی‌اش ؛ مرا درآفوش‌بگپردو لت بر + مثل ایسکه روحش‌ستسلر چنین هجانی بود تا ار جسش فراز بکند , مثل آنکه مخرد خون سیه‌اش ؛ باتفلار همان لحطه مانده بود. کهنامن او را پوي‌فوران کند و بعد, بر ای ابد خاموش خود ...او عرده نود وس مسباپست حسیم زنده سعالد. اویاجسم خودش روح مرا نخالا نرده و من تاروح‌او در جسمم + می بایت زلنه بمالم و التفام بگیرم . متهي نميدانستم چملوریاید التقام گر فت و از چه کسالی ۱ 1 من, ار خودم النقام گرفنم . درست هن کاري که نو میکنی ای جفد پدبخت! میدانی فرق مس ونو چیست ؟ فداباشچیر؛ ۳ 7 نو دپر خودت را پمن شامانای و من‌حیلی رود خودم را فراموش کردم . توخیلیدبر جسمم را طالپ خدق و من خیلی زودتنهرا ساد ولیاهی کثاسم بگدار قط بایی! کتا کنیم که بین من ولو حیلی زود وخیلی دیر عطرح است خانم ؛ در حالی ‏ مرا سخت لر در یه میدشرد ۰ بگربه افناد . وفتی‌نوانستم اشگ خالم را دربیاورم صددرصد موفق‌شده ودم . حالا نویت من نود که جای خانم را میگرفنم و خایم , چای مرا . درایس سورت من اورا درآغوش فشردم و باییانی پعش آلود از او خواستم که گربه تکند . گفتم که من ليافقت آنرا ندارم که خالمی چود او بخاطر من چشمان فشگشاد به اشگ بشید ووجود عزیزشان اراحت‌ود! مثل يك هنرمند ۱ کهنه کار ؛ قامتم را راست گرفتم ؛ خسالم را رها کسرنم ودر مقابل آقا شجاغانه ابسنادم و گفتم» من حاشرم که باده بر گردم . لمیخو اهپو جود شا وخالم را ناراحت بینم . مرا به دهبر گردانید . چه فایده دارد سالها زندبهانم و دختری‌فاسد شاخته‌نوم ازندگی‌سچه درد من میخورد که بخاطر دروغ يك مشت‌آدم دیوانه + عمری تهابمانم وبخاطر داغ نگی دروغ کهبر بيشانيم نشسته اسن ؛ هر گز هیچکس بخواستگاريم لیاید ۰ ایستاده بود و حرف لمیزد ؛ مخاط قرار داد و گفت «من این دختررا دوست دارم . او کاعلا بی گاه است . من خودم نر تیب معابه‌اش را وط يك مایا میدهم, از توهم خواهش میکنم که دیگر نصت اثیر مرخرفات يك مشت دهاتی‌قر ارنگیری وعقلت رالهآنهانپاری., » پاآن دفاعیه ی خانم ؛ ماندنم در آن خانه تیت‌ند. . آنروز آقا تصمیم فقطعی خودش راگرفت ویس هم امید. داد که‌دیگر هیچوقت اراحت ناشم . فردای آنروز + هر اه حانم وپسرخان به بك فروشگاه مدرن پوغا اشراتيم , لاسهایی برایم خربدندکه بپار با من نا آشابود . من ؛ با روسری های‌بز رگ که دارای ربشه هایی بپار بود, #خلیه های رنگارنگ وجلینه‌های پواك توای خده ؛ بزرگ خدم‌بودم . آتروز با تیامهایی دیگر رویروبودم. خانم با سلبقه‌یی خاس + هترین و فشگترین لباسهارانر ايم خریداری کرد . او معتفد. ود که اندام وباپد با لامهایی فسگ زیت گردد. درآن لها , کاملا عوض کده بودم , از آلروز یعد ؛ هرهنته طق دستور خالم میباپست بهآرایشگاه میرفتم + ودرئعام سهعانی‌ها و جشنهاسی که حالم وآقا دغون داشند, شر کت میکردم . امروز , هگامی که از خواب بیدار خنم و مادت هنپشگی , خواستم خودم را درآیه بهیینم , توآمسی . نو زن کیف و رذلی که دیگر مرا از لذت تمافای‌خودم محروم کرده‌بي ؛ توکه ایکاش آلروزها میامدی وسکه ایکاش آنروزها برای‌همینه ‌# ۲ 4 "1 5 سا 0 0 میرفنم , ولی عتاستانه ابطلور نتد , به ار آمدن نو وه از رفتن من ۰ از هیچکدام خبری نود , امروز ؛ من احتباج به تمانای خودم دارم . به تعاثای بدنی که داغ‌تنگ هزاران زن ومرد دیگر را بخود خریده است . میخواهم این پوست لطیف‌را لمس یکتم . کاید امروز , نها این فرست‌بر ايم بافیمانده بائد .آنچه که دائتهام از آن دیگران وده و آنچه که دیگران نداشه‌اند, ازآدین ! هیچ دلیتگی به هیچ کس و هیچ چیز ندارم . نهادلم بابسن شیه‌ی نبایشگر خوش است که حنی آلرا هم واز عن گر قتنی . این مهم نیست مهم «هلاش‌يك!» است. رجعت بگذشته ۰ بگذشته‌یی بیار دورکه حالا گرسالم را گرفته وسهم بدستورش‌باید از اول ؛ مروری بر آن داشنه باشم! بات اف یآقا , خانمعر ابيك آموز شگامدرچه بلث + جهت نحصیل وبك موسه ریاد بر ای فراگرفتن زبان انگلیسی »نام نویسیکرد. جواپ محبت های خالم را آتعفور میدادم شناخته بودش . خودم را عاشقش‌نشاد میدادم و زندگیم را از او مي.انستم. برای او يك هددم . ندیمه , خدستکار ویر ایآقاو پسرشان ؛ يك کلت فدایی ونم . پسرخان آقا, عصرهامر ابهآموزشگاء اوقات هم , شها ازموسه گرده بودم , دیگر خیلی از مسائل جابی‌در قکرم نداشتند . چشم من بدلیایی‌دیگر باز خده بود , دلیایی که هر لحته‌اش زندگی بخش و امیدوار کنده ود . سرووصعم‌طلوری هرب بود که همه نگاهم میکردند و خیلی ها حسرتم را میخوردند . فقط هنوز کمی لهجه‌ی دهات را داشتم و آن موصوع گاهی؛ لخند تسخر آمیز برلان دوسان‌همکلاسم میثاند . یکشب بعداز المام کلاس , از پل‌های موسه زبان پالس میامدم که پسر آفاوحانم را دیدم بدئالم آمدم است . مثل همیته‌سر کار خودش نشاند ورف خانه حس رکت کردیم . نمیدالم چه چیزی داعت شده‌بو دکه ار اول دلم شور میزد . يك نوع امطر اب مخصوص داشیم . ملل اپن‌میماند که‌حادئه‌یی درشرف وقوع است . به نیمه راه رسیده بودیم که جوابك سر صحبت را با کرد و گفت «راستی ؛ میدانی که میخواهم بخارح پروم؟ » نگاهش کردم . ابرودرهم کشینم ويرسدم «4: برای چی (» آهی بلسد کدید » موهایش را از پیشالیش کنار زد ودرخالی که نمی دریبانش بود گفت« آنش عهم لست ؛ مهم این هست که سخواهم چیری بو بگویم , تو باید بمن قول‌بدهی سرم را فاش تکنی وبه مامان ویا بایاء ه رگ حرفی ترنی ا» خیلی خشائوخولسرد گفتیم «باشد. » حر فی‌نمیز نم #نگاهی دردناكد بم انداخت وبعد از اینکه آب گلویش را سختی پالین داد گفت « میدالی ....عیدالی ص... مدلي است. که حس میکنم دارمعاشق موم .... البته پین قول دادی ها ؟.... حالا فک کردم بهنر است این موضوع رابا خسودتو در مان بگذازم .,. اگسر عامان پا پدر بنههد : سلبا سس دعوا عیکد ولی خوب. اپسکه دست‌خونمست» عن » ترا دوست دارم می‌فهعی ناتمام خبر نگار جنالی(بقیه) که کردید. او شما را حو اهد. کلب در حالیکه پاکن را بروی میر نوالت ميانداختم . گفتم چراشما خودتان را ابفدر اراحت میکنید. ؟ تالوباز گردد شماخواهی‌تخواهی ار خونربزی زیاد از بین حواهید. رت او زوزه دردتاکی از گلویش‌برودداد, اوه نه . به آسمان مقلس ۰ شعابابستی مرا به دکتر برسانید . هگامیکه يك باکت‌دیگر ار لای باکت های دیگربیرون مبکشیدم که ام الز اکوو اکس رو آذ‌نوث نه شده بود + نگاه تندی, به او انداختم و گفتم . از زوزهکشیدن دست بردارید. ناته 1 من موقعیکه به خانه برمیگرنم به (سردخانه نضش‌ها) در اداره پلیس نلفن خواهم کرد. آنها شما رابجای درستی خو اهند برد. از نگاه کوتاهی که به باکت کوواکس انداختم دیدم واقعا عکس ها سیار وقسح عسکیرداری شده و کارلوس‌رالخت‌بادختر 2 نشان مپدادند که در تختخوایدر ژست های مختلعی بودند. یکی از عکس‌های‌آثر انسرون آوردم و آنرا جلوی دماغ بوددونی گرفتم. او آب‌دهانش راقورت داد.چشمانش رااز عکس ب رگرفت وهیکلش را بعضب کشید. با دست موهای سرش را گرفنم و آنرا نجلو کشیدم و مجپورش کردم که بعکس تاه کند , ایترا خوب نگاه کنید. بویدونی این عکس ال راکوواکس است . شما كمك کردیدد او را نقتل برسانند . وهمچنین سارالوتون را زیرماشن خوردوختیر کند « ایعلور نیست ؟ او فوری گفت : ه من اورا تکشنم . این‌لارس نود که اورا کشت. کارلوس گنته بوده اوباینی ‏ نانود شود من آنشب اصلا از ماشین بیاده شیم . پاور کنید. . سرش رالشدت به پشتی مبل کوییدم ونر حالیکه عکس را دوباره درون پساکت میگذاشتم گفتم , همین کافی است, وقتیکه‌شها در ماشین نشسته بودید شريك چرم هستید و کمك‌بقتل رو و را ار ری سای 59 ۳9۴ ] که کاملا پهن شده بود . بطرف کمد. پرونده‌ها بر گشتم . کنورا ‏ بداخل کمد فرو کردم ودر آثرا دوباره فعل نعودم. ویس هنت تيري را که صوره استفاده قرار داده بودم از اثر انگشتمبال .. کردم و آنرا دوباره روی کمد گذاشتم . در نعام این منت بوردونی‌دمائش‌را واله کرد . مرا نهدید مبکرد وا عبکرد که برايش دکتر بیاورم . هر دویاکت را زیر بغل گرفتم وبه !| ت‌ بعد. سك ولگرد.