We use Optical Character Recognition (OCR) during our scanning and processing workflow to make the content of each page searchable. You can view the automatically generated text below as well as copy and paste individual pieces of text to quote in your own work.
Text recognition is never 100% accurate. Many parts of the scanned page may not be reflected in the OCR text output, including: images, page layout, certain fonts or handwriting.
بادی از نشست نخست سخن ازدنیایجادوئی
ذهن يك. فیلساز اندیشمند قاری روشنگر که در بررسی تحلیل گونه آ ثارش ازنمایشنامه « پهلوان اکبر میمیرد» نافیلم های سینمائیارزشمندش ؛نشانه هائی ۱ زتصورات و باورهای او در زمینههایمختلفومتفاوت هنر نمایشی ( که خود استاه مسلمی است در زمیته تحتیو در هنر نمایشی ) بدستدهيم..این بودکه « مشتاق » روبارویش نثستیم و گفتگوئی طولانیدر بررسی_ آثارش کهابنداسخناز پهلوان اکبر میمیرد رفت که دامنه اش بهدرازا کشیدو گوشهای از این فصل گفتگویمان را نیز بخود: اختصاص داد. : در فرهنگ پهلوان اکبر بودو سنت هائی که تاب تهاجمزمان زا نمیآورند و حاصل که
فرو ریختن است و فراموشی نکتهای که میشود گفت » در آغاز بص « جافناد» و دور از ذهن تگارنده قرار گرفت » بررسی کوناه آثار شماره بف اين مهم نیز ( در حالوهوای تعریف حلاصه داستان دوافیل کوناهاش ) , پرداختیموحرف آخرابنکه» شناختهرهنرمندی» جک است نت بازبینی و تعمق در آثشارش که فیالحال گوشه هائی از زندگی , باورها » تصوراتو پنداشتهایشخصی اوراازنمود های مختلف هستی ( درحدود امکانات اثرش که تصوبر بیست آمده از این
او بوده که دراب
رایو طر بت
) بدستمیدهده
و به وپژههثرنمابشیو سینما.. ایناست که تست و کنو با فیلمساز ( ودیگرهنرمندان)» چنانکه ممیمانه باشد و رگ و راست» میتواند که حاه های کستهای را که از زنجهر سرشت ای بادینن آنازش در ذهن جستج و گر پویاء نقشسته است» بهوسیله آن به بکدیگر بویت تافو لعف که فرایتن مبحث » گامی
شماره ۱۵۸
۲ صفحه ۸
بحثی درژر فای هنر نمایشی (قسمت دوم) _ ری تیف رای عم ری
بهر ام بیضائی»
3
قف درسینمای.
عیرضا وژل : درهرحال ماباایدکه وقوف داشته باشیم بر فرهنگی که فیالحال داریم جانشین فرهنگی که دارد میروداز
دست ميکنيم ۰ (این یعنی خود آگاهی) یکی ر فرهنک قبلیو یز که بالاعره قبلیکنیم.
بهرام بیضائی : است » در یافتن این نکته که فرهنگ قبلی دارد از دست میرود ممکن میشود وآدم نمیتواند بر ازدست رفتن آن » متاثرنشود» البته این تاثری است که به سیب وجود جنباهای مثبت آن حاصل میشود ۰ ان حسرت خوردن ومتاسف/ شدن چیزیراحتی در استدلال «فردی»انسان (در ارزشیابی نکات مثبت ومنفی آن فرهنگ) حلنمیکند واین که میبینی بیشتر» جنبههای منفیآن فرهنگ روی به رشد و گسترش است؛تامثبت. اینجا است که گرپزی از قبول واقعیت نمیبینی وفقط این امید (یاآرزو) کاچیزی که بهآرامی جاا آن میشود ازجنسه نظرهای مثبت وارزشمند تری برخوردار باشد ونیز مقداری از وی ژگیهایگرانمایه فرهنگ گذشته درآن بعنوان نوعیاصالت وریثه داشتن در ارزشهای قسومی وسنتی با قیمانده باشد . علیرضاوزل : دید کاسبکارانه آدمها ندگی موجب میشود که اسولامطابق
خط کلی (شاید هم همیشگی)» جنب
های منفی فرهنگ های قومی بیشتر (در مقابل نکات عثبت) تقویت شود.
بهرام بیضائی : بله » جنبه هایمنفی خوبتر رشد
علیرضا وزل : حرفی که باقیمانده است ۰ عامل تهدید کنندهمستقیمبیزونی است که یکی شرایط زیستی (معارض فرهنگ پهلوان اکبر) است ودیگر عامل مشخصو است (که بعنوان يك شخص)اورا درخارج از وجود پهلوان تهدیدشمیکند»
ستاره سینما
این بنظر میرسد که فرهنگ جایگزین (جدید) باشد ۰ شاد هم نه » بهترک» خودتان دراین موره و فرهتکی هرمیتوانت: باشد) وی تین 3
بهرام بیضائی : قصه یا خطداستانی پهلوان اکبر .... صرفا در توجیه یابرای توجیه شوط فرهنگی که دارد از دست میرود (بعنوان يك مجتوای مجرد)؛ ساخته وپرداخته نشده است (شاید این اشتباه شماباش » که اینطور گوشه دامنفرهنگرا ببهاید ! ) > اینقصا» با زگ و کننده زندگی و شرایط زیستی اسطورهقهرماننیز هت .
علیرضا وزل : ولی در این قصه (اسطوره قهرمان ) » بنظر تمیریدکه چهرهای چندان درخثان داشته باشند .
بهرام بیضائی : بله » ونکنه هم در همینجا است » که اسطوره پهلوان در این نمایشنامه چهرهای (بقول شما درخثان) ء نداشته باشد ماهمیشه دلمان میخواهد که بلوره قهرمان_ باشیم (سبلآرزوی دست یافتن به اندازههای بالای قهرمان)؛
به او میرسند|» وزود دامنه راکوتاه میکنند » چر| که هیچ کس دوست ندارد اور) بعنوان پك بشر مورد ملاحظه قسرار دهد » آنها آمیخواهند که قهرمانچیزی بنوان قهرفان (ویهلو ان) کبرثمیب خواهد ٩) مااورا ازنزديكنگاه م یکنیمو تنهائی اش را درهالهی تصورات مردمبررسی
کنیم . اگر پهلوان را از نزديك تجزبه و تحلیل کنیم » از او چیزی قر بانی وشهید باقی نمیماند ... اوقربانی توقعات ما وچیزی است که مادربارهاش فرضميکنيم . ووقتی تقبل میکند » چیزی باش که ما فرضاش کردهايم » در واقع لحظه تنهائی و قربانی شناش فرامیرسد. پهلوان اکبر در واقع درباره ایناست و عنصر فرهنگ بعنوان يك عنصر فرعیعنوان وبررسی شده ات .
علیرضا وزد : بهرحال اسطورهقیرمال هم درمتن قصه وجود دارد و درواقعشا خواستهاید اورا چون يك «الهه»درقصه_ هایاساطیری پونان (وشایدهم رم) باستان مجم کنید » کسائیکه قربانی امتیازات آشکا ر و متفاوتفیزیکی (واحتمالامنوی) خود میشدند ..
بهرام بیضالی : نصورات مردمدربادی اسطوره قهرمان کاملا از هم بتفاوت است ومتمایز » او همیشه يك موضوعموردنظر مردم است »اودر اندیشه و ذهنمردم؛ابعاد مختلفی مبگیرد وهرگز به زندگیيك انسان معمولی دست پیدا نمیکند »۰ بعضيهااورا آدمی بسپار محجوب و مهربان وفدا کار
میبینند. وبرخی بالعکس ... ولی اوفقط درحال وهوا و کوئش است ,برای جبران
يكشکست تلخ که در پهنه گذثنصایش نشته است ونکته این .که هرگز هم موفق نمیشود .... او همیثه آرزویيك زندگی معمولی را دارد وبه آن نمیرسد ....
علیرضاوزل. : خب ۰ تصور .میکنم که درزمینه تئاتر وبویژه «پهلوان| کبرمیمیرد» که بیشتر مورد نظر بود (از جهتپرداخت زبان نمایشنامه ) » چنانکه باید سخن کفتيم ... اگراجازه دید . بسه بیضالی» وسینما » بپردازيمکه جای حرف بسیار دارد .
۳
ی : بعنوان مقدمهبگوئید ,